یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


نوروز سیاوشان و تخت جمشید


نوروز سیاوشان و تخت جمشید
می دانیم كه آیین های خدایان گیاهی می تواند به پدید آمدن جشن ثابتی در آغاز سال خورشیدی كمك كند، یا اصولا" آن را سبب شود. بهار تولد دوباره طبیعت است. اما در ایران مراسم نوروز از كهن ترین زمانی هایی كه تاریخ تقویم و تاریخ نجوم یافته های باستان شناسی، وضعیت ساختمان هایی مثل تخت جمشید و قوی قیریلقان قلعه در منابع روسی ( koiKialgankala) حكایت می كند بسیار دقیق و درست در نخستین روز فصل بهار گرفته می شود. این مقدار دقت نیازمند شناسایی طول دقیق سال و داشتن نظامی برای محاسبه و گرفتن كبیسه است كه كار آسانی نیست چنان كه در اروپا كه بهره وری از سنت های یهودی و مسیحی به اضافه دانش یونان به بعد وجود داشت، تا قرن پانزدهم در این زمینه گرفتاری داشته اند و در آن قرن سر سال ده روز از سر جای خود كرده بود، بدیهی است تا جایی كه اجراء آیینی برای خدای نباتی و صرفا" همین كار است یا حتی برای مقاصد كشاورزی، تفاوت یكی دو روز و حتی یك هفته تاثیری ندارد، این كه آیین نوروز با چنان وقتی گرفته می شود كه نیازمند پیشرفت مهمی در زمینه نجوم و تقویم است، كاری است دانشمندانه، حتی اگر به دست كاهنان یا پیشوایان مذهبی صورت گرفته باشد. یكی از بناهای مهم آسیای مركزی در خوارزم ( قوی قیر قلعه ) و شاید مهم ترین بنای آن منطقه است كه اگر چه درباره آن یك كتاب مستقل مفصل چند فصل در چند كتاب و بیش از پنجاه مقاله منتشر شده، هنوز جای بحث دارد. این بنا بی شك با سیاوشان و به این ترتیب با آیین نوروز هم ارتباط دارد. از همین بنا یك اسطر لاب سفالی یافت شده است. آشنایی مختصری با معماری قوی قیر قلعه نشان می دهد كه بنایی معمولی نیست و در خوارزم و حتی صرفا" به دلیل اهمیت نیست بلكه شباهت هایی هم بین دو بنا وجود دارد. می دانیم كه روز به روز در ایران این باور قوی تر می شود كه تخت جمشید كاخ سلطنتی نیست، دست كم مطالبی كه یحیی ذكاء و مهرداد بهار در مورد آن مطرح كرده اند، باید برای اهل تحقیق جای تردید باقی بگذارد. نگارنده خود در این مورد مقاله ای منتشر نشده دارد كه می پندارد یك گام پیشتر رفته و نشان می دهد كه نه تنها تخت جمشید بلكه بناهای دیگری كه با آن قابل مقایسه اند و تا به حال دو تای آن كشف شده، كاخ شاهی نیستند و معبد هستند.
مهمترین دلایل ما در مورد تخت جمشید به طور بسیار خلاصه چنین است:
۱- هیچ كس بنایی را نمی سازد كه نتواند در آن زندگی كند. ساخت تخت جمشید در حدود ۱۵۰ سال طول كشیده است. اما معبد را می توان به این شكل و طی چند نسل ساخت، زیرا هر كس به اندازه همت و اعتقادش برای آن خدمت می كند و انتظار ثواب دارد. وانگهی مراسم مذهبی كوتاه مدت وموقت است و می توان آن در بنایی انجام داد كه همه قسمت هایش ساخته نشده است. برخی از بناهای مذهبی در حیات بانی آن تمام نشده و مثلا" درمورد مسجد كبود تبریز همسر و دختر جهان شاه قره قویونلو آن را كامل كردند.
۲- هیچ كس گور پدر افتادن چندان خوشایند نیست، در حالی كه می توان در كنار معبد گور ساخت. معبد حطیه خدایان است.
۳- تخت جشمید آب نداشته است و نمی توان كاخی بدون آب، مخصوصا" برای شستشو تصور كرد، آب خوردن وحتی آب لازم برای مراسم را می توان با دست آورد. تخت جمشید با توجه به وسعت و عظمت خود و نیز اهمیت آب در معماری ایرانی، چرا حتی یك حوض، آب نما و امثال آن ندارد؟ چرا آن باغ سنگی یك حوض سنگی ندارد؟
۴- تخت جمشید نه جایی به عنوان مستراح دارد و نه حمام و این ها برای كاخ واجب ولازم است، جاهایی را كه احتمالا" حمام و مانند آن معرفی كرده اند، چنان نامناسب هستند كه به آسانی می توان استدالال های این مورد را رد كرد، در حالی كه معبد می تواند فاقد اینها باشد.
شست و شویی كن و آنگه به خرابات خرام
تانگردد زتو این دیر خراب آلوده
منطقی به نظر می آید كه به معبد هیچ نوع آلودگی نمی بایستی راه یابد.
۵- بنایی با این حجم ستگ در تابستان قابل تحمل نخواهد بود، آن هم برای زندگی به عنوان معبد، مخصوصا" در اجرایی مراسم صبح و غروب كه موقتی هم هست می توان آن را تحمل كرد. اصولا" هنوز وضع تهویه این بناها در زمستان و تابستان روشن نشده است.
۶- بعید است كه اقوام مختلف هر یك گوسفندی، شتری، یا كوزه ای یا مشكی محتوی هر چه كه باشد، برای كاخ بیاورند و آن را ولو به شكل نمادین نشان دهند. اینها می تواند هدیه به معبد باشد. اگر معبدی متروپولیتن باشد و به نفع این فكر كاملا" می توان استدالال كرد هر قوم و هر پیر و آیینی می تواند در انجا عبادت كند و برای آن هدیه یا قربانی بیاورد.
۷- آقای یحیی ذكاء نشان داده اند كه از تالار سه درواز تخت جمشید جهت كارهای نجومی استفاده می شده و سنگ میانی و سه نشانه اطراف آن وسیله ای برای تعیین اعتدال ربیعی بوده است . چنین پدیده هایی در معابد دیده شده است.
۸- نگارنده خود قربانگاه كوچكی در تخت جمشید یافته است كه درست جلوی جایی قرار دارد كه به كاخ هه ( هدیش ) معروف است. و به اندازه ای كوچك است كه بی شك برای قربانی گاو و گوسفند نبوده است. محل كشتن حتی نیم متر مربع نیست و جویی كه خون باید از آن خارج شود، بسیار باریك و عرض آن كمتر از ۱۵ سانتیمتر است این قربانگاه فقط برای قربانی پرندگان مناسب بوده است، به این نكته باز خواهیم گشت.
۹- همه پدیده های مهم اطراف تخت جمشید و اطراف آن نام های مقدس دارند مثل كوه رحمت و كوه حسین، كه نام دو كوه پشت سر هم در تخت جمشید است. بدیهی است نام های مقدس كهن به نام های مذهبی نو بدل شوند.
۱۰- بعید است كاخی در پای كوه بنا شود، در حالی كه ارتباط مذهب با كوه انكار ناپذیر است كعبه زرتشت و گورشاهان هخامنشی هم بر بدنه كوه است. تخت جمشید از كوه رسته است.
۱۱- عظیم ترین یادمان ها در جهان باستان متعلق به مذهب است.كاخ های شاهان نبایستی و نمی توانست برتر از معابد باشد. مخصوصا" در دوره هایی كه انسان به خدایان مجرد دست یافت، به هیچ وجه نمی توانست با آنان برابری كند و تخت جمشید نمی تواند كاخ باشد. كاخ شوش به هیچ وجه قابل مقایسه با تخت جمشید نیست.
۱۲- عناصر مذهبی در تخت جمشید فراوان است. عمده پایه ستون ها فر آبی تزیین شده كه نقش مذهبی دارد. جمگ شاه با دشمنی صورت می گیرد كه نماد مذهبی است، نیلوفر آبی و درخت مقدس در تخت جمشید فراوان تكرار شده است و ....اینك توجه خود را از تخت جمشید به آسیای مركزی بر می گردانیم. بر طبق روایت نرشخی مغان بخارا گور سیاوش را در دروازه شرقی بخارا( در كاه فروشان ) می دانسته اند ( و مغان بخارا آنجای را عزیز دارند و هر سالی هر مردی آنجا یكی خروس برد و بكشد، پیش از بر آمدن آفتاب روز نوروز ) حال اگر در قربانگاه تخت جمشید هم پرنده قربانی می كرده اند وجز این نمی توان بود، آیا در تخت جمشید كه شهرت آن برای انجام مراسم نوروزی هم با روایات مورخان وهم شواهد نجومی آن تایید می شود، مراسم سیاوشان گرفته می شده است؟
در این مورد توضیحی لازم است و آن اینكه اصولا" مراسمی كه برای خدایان گیاهی گرفته می شده با آغاز سال نو همزمان بوده است. درواقع این مراسم برای دعوت و تشویق نیروهای زایای طبیعت به زاد و ولد گرفته می شده است. به علاوه مراسم فروردگان ( جشن ها و آیین هایی كه سالانه برای مردگان گرفته می شد) در ایران همیشه پیش از نوروز انجام می شده است. به این ترتیب به احتمال قوی در تخت جمشید كه به دلایل مذكور یك پرستشگاه متروپل است، آیین فروردگان همراه مراسم نوروزی گرفته می شد و به همین دلیل گور شاهان این سلسله و گورهای دیگری از آن دوره تا این حد به تخت جمشید نزدیك است، اگر چنان بود كه به گواهی كتیبه های تخت جمشید هر قومی حتی سكاهای آن سوی دربا بتوانند برای آنجا نثار و قربانی بیاورند، بی شك مردمی كه سیاوشان را در سغد خوارزمی و احتمالا" جاهای دیگر برپا می داشتند می توانسته اند مراسم خود را در نخستین روز سال نو و پیش از دمیدن خورشید نوروزی در تخت جمشید انجام دهند. جز این دشواری بتوان توجیهی منطقی برای قربانگاهی به این كوچكی پیدا كرد.
در مورد خروس هم اگر چه در آیین زرتشتی اهمیت بسیار دارد، اما حتی در آن آیین كشتن آن امری عادی بوده و نهی نشده است بنابر این مانعی برای این كار در تخت جمشید وجود نداشته است، به ویژه كه هخامنشیان خود اساسا" زرتشتی نبوده اند.
انچه در اینجا اهمیت دارد این است كه آثار سیاوشان آسیای مركزی از جمله دربنایی پیدا شده است كه شباهت فراوان به تخت جمشید دارد، اما به دلایل روشن اقلیمی گرد بوده است، این بنا كه تقریبا" همزمان با تخت جمشید ساخته شده بوده است، آشكارا كاربرد مذهبی داشته و تنها تفاوت آن با تخت جشمید اولا" در مقیاس و ثانیا" كاربرد بیشتر چوب ( به جای سنگ ) است كه در ( ورارود ) بیش از سنگ در دسترس بوده است. در واقع استفاده از چوب ناگزیر بوده است، در مورد این بنا، یعنی ( قوی قیریلقان ) باید به آثار باستانی مراجعه كرد، اما آنچه اهمیت این بنا را بیشتر می كند و در واقع شباهت نقش آن را به تخت جمشید افزایش می دهد، پیدا شدن یك اسطر لاب سفالی در آنجا است. در مورد اسطر لابی كه از ( قوی قیر یلقان قلعه ) پیدا شده، قبلا" مقاله كوتاهی نوشته ام، اما برای اطلاعات بیشتر باید به آثار باستانی آسیای مركزی مراجعه كرد.
نظیر چنین ساختمانی و بیشتر شبیه تخت جمشید اخیرا" در ارمنستان كشف شده ومطالبی كه نگارنده از نظر آیینی و نجومی درمورد آن مطرح كرد توجه یكی از استادان باستان شناس ارمنستان را برانگیخت. این نشان می دهد كه در دوره ویژه ای از تاریخ فرهنگ این منطقه از جهان، ساختن پرستشگاه هایی در دستور كار قرار گرفته است كه دارای مقاصد نجومی هم بوده و احتمالا" كارهای نجومی آن ها در خدمت كاركرد آیینی شان هم بوده است. اختلافی كه در مبدا نوروز كشاورزان با نوروز مغان دیده می شود، حاكی از همین نكته است كه نوروزهای كشاورزی ( مراسم خدای گیاهی ) صرفا" به پیدایش نوروز نجومی كمك كرده است، اما با وجود گذشت قرن ها باز هم این اختلاف بر جای بوده است. در تاریخ بخارا آمده است: ( و این دیهه را هر پانزده روزی بازار است و چون بازار آخرین سال باشد، بیست روز بازار كنند و بیست و یكم ( روز ) نوروز كنند و آن را نوروز كشاورزان گویند. و كشاورزان بخارا از آن حساب را نگه دارند و بر آن اعتبار كنند و نوروز مغان بعد از آن به پنج روز باشد.
ملاحظه می شود كه نوروز كشاورزان یعنی پرستندگان خدای نباتی و به جای آورندگان سیاوشان با نوروز مغان كه حساب و تقویم و نجومی می دانستند تفاوت داشته است نكته ای كه متاسفانه هیچ مورد توجه واقع نشده است.
نگارنده در اثر دیگری به نام سیاوشان نشان داده ام كه شواهدی وجود داردكه حتی در دوره هخامنشی ابزارها و امكانات حكومت غیر از آن چیزی بوده است كه در دست مردم قرار داشته در حالی كه مردم در غرای سیاوش بر سر و روی خود می زدند، موی افشان می كردند و می گریستند، شاهان هخامنشی به داشتن اسبان خوب و مردان خود می بالیدند. همچنان كه فرهنگ مردم با فرهنگ شاهان تفاوت داشت، مردم نوروز و حساب خود را داشتند، حكومت كه در سایه مذهب بود، نوروز را به حساب مغان می گرفت . مثل همیشه مردم به راه خود می رفتند و حكومت به راه خود اما شواهد كافی نشان میدهد كه آیین سیاوشان در بین مردم چنان قوی بود كه می توانستند آن را در رسمی ترین پرستشگاههای یعنی تخت جمشید بر پا بدارند. اگر تخت جشمید پرستشگاهی متروپول نبود، چنین مراسمی را هم تحمل نمی كرد.
پی نوشتها:
۱- نك به كار تولستوف

Tolstov.C.P.Posledam Drevnakhorezmiiskoi Tsivilatsii Moskva:Akadamic Nauk ۱۹۴۸
۲- ذكاء، یحیی ، تخت جمشید و بنیاد نجومی آن در همبستگی با تخت جمشید، تهران: انجمن ایران باستان، ۱۳۵۸ به بعد.
۳- نرشخی، ابوبكر محمد بن جعفر، تاریخ بخارا، ترجمه ابونصر احمد بن نصر القبادی، به تصحیح و تحشیه مدرس رضوی، تهران ،انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۶، ص ۳۲، ۳۳.
۴- نك سیاوشان از نگارنده زیر چاپ
۵- شایست نشایست، ترجمه كتایون مزداپور، تهران، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران: ۱۳۶۹، ص۱۴۴.
۶- حصوری، علی ( رصد خانه باستانی خوارزم) در چیستا، ص ۴۶۸- ۴۶۲
۷- نك یادداشت شماره ۱ و
Rapoport, U.A.Iz Istotii Religii Dreynego kharezma.Moskva: Nauk.۹- از نامه پروفسور تریایتروزف به نگارنده
۱۰- نرشخی، تاریخ بخارا، ص ۲۵

دکتر علی حصوری
منبع : مرکز علمی و پژوهشی فرش ایران


همچنین مشاهده کنید