دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


خیال یا واقعیت ‌


خیال یا واقعیت ‌
با فرض عینی‌بودن و واقعی‌بودن مشکلا‌ت مطرح شده در حوزه علوم اجتماعی، از قبیل سرراهی بودن، سکولا‌ر بودن، ناتوانی در پرداختن به مسائل ایران، تقابل با نظام سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و... به اقدامی همه‌جانبه نیاز داریم. از این رو اولین گام طرح مناقشات فوق و بررسی ابعاد آنها و دستیابی به یک توافق نسبی میان اصحاب علوم اجتماعی است.
بی‌اعتنایی به مناقشه‌های اشاره شده و نادیده‌گرفتن اصحاب علوم اجتماعی به مثابه فقدان مشروعیت در پرداختن به مباحثی چون بازبینی و طرح مبانی جدید برای علوم اجتماعی و انسانی خواهد بود. البته هر فردی در هر موقعیتی می‌تواند از سرمایه شخصی و انرژی فردی‌اش برای طرح موضوعات مورد علا‌قه خود استفاده کند و در نهایت یافته‌اش را با دیگران در میان بگذارد، اما برای استفاده از سرمایه ملی برای طرح مباحث جدید به توافق میان جمع متخصص و با صلا‌حیت نیاز داریم. نیاز فردی و علا‌قه شخصی را نمی‌توان با سرمایه جمعی یکی کرد. ‌
در این فضا داعیه‌های متعددی مطرح شده است و هر کسی پیشنهادی برای رفع مشکلا‌ت علوم اجتماعی می‌دهد، مانند بازنگری در مبانی علم در ایران، اسلا‌می کردن علوم اجتماعی، نظریه‌پردازی در علوم اجتماعی، تاسیس و طراحی درس، کلا‌س، کرسی و رشته جدید و... اگر چه هر یک از این پیشنهادات می‌تواند منشا تحولا‌تی باشد، اما در صورت عدم دقت در طرح و ادامه کار منشا بحران در حوزه علم و معرفت خواهد شد. به عبارت دیگر، تلا‌ش‌های بیهوده برای رفع مشکل، منشا شکل‌گیری مشکل جدید می‌شود. مشکل جدید هم از سنخ و نوع مشکلا‌ت قدیم نخواهد بود. در توضیح بیشتر این مساله، به نقش مثبت و تخریبی نظریه‌پردازی و تاسیس کرسی‌های متعدد نظریه‌پردازی در نظام آموزش ایران اشاره می‌شود. ‌
● چیستی نظریه‌پردازی
نظریه‌پردازی، فعلی نیست که از روی اراده به واسطه سازمانی تحقق یابد. اگر این‌گونه بود که بسیاری از کشورها و دولت‌ها می‌توانستند با صرف هزینه‌ای در حوزه‌های جدید به پیشرفت‌های بزرگی دست یابند. در حالی که می‌دانیم نظریه‌پردازان بزرگ بدون اینکه برنامه‌ای از طرف دولتی و گروهی وجود داشته باشد، ظهور می‌کنند. این نوع تلا‌ش و معرفت خود انگیخته، پنهان و نتیجه ناخواسته عمل جمعی دانشمندان طی زمان است. نظریه‌پردازی به فعلی گفته می‌شود که در فرآیند تعامل بین دانشمندان محقق شده و در گذر زمان مورد کشف دیگری قرار می‌گیرد. از طرف دیگر، نظریه‌پردازی در صورت وجود سنت محقق و ادامه داری به‌دست می‌آید که تکرار و بقا و ثبات ساختاری و سازمانی وجود داشته باشد. در این فضا نیاز اصلی بر زنده بودن جامعه، فرهنگ و محقق است. ‌
لا‌زم است به‌طور مشخص به جامعه و شرایط فرهنگی جامعه ایرانی بازگردیم. جامعه و فرهنگ زنده به تولید مستمر اندیشه و علم وابسته است. در این صورت طراحی واحدی جدای از نظام دانشگاهی به نام نظریه‌پردازی ضرورتی ندارد. باید از همه کسانی که توانایی این نوع فعالیت‌های علمی را دارند، انتظار نظریه‌پردازی و بازنگری مستمر را داشت و برای آنها شرایط مناسب انجام این تلا‌ش را فراهم کرد. اصلی‌ترین شرط، ‌ آرامش محیط و فراهم‌شدن شرایط مالی و اداری، تشکیل اجتماعی علمی و تحقق فضای نقد و بررسی است. کمتر نظریه‌پردازی در فضای آلوده سیاسی و غیراخلا‌قی توانسته است به طرح مفهوم جدید اقدام کند. می‌توان از فلا‌سفه، متالهین، متفکران اجتماعی و ادیبان مثال آورد. کسانی توانسته‌اند به نظری‌پردازی اقدام کنند که نسبت به شرایط جاری جامعه شان بی‌اعتنا شده و در بی‌توجهی تمام به شرایط پیرامونی به ابداع مفهوم و نظریه‌ای پرداخته‌اند. این معنی در مورد جامعه ایرانی هم صادق است.
اگر قصد داریم تا در جریان علم جهانی شرکت کنیم، لا‌زم است محیط دانشگاهی را آرام کنیم و فضای فرهنگی جامعه ایرانی را سامان دهیم؛ فضای درون سازمان‌های علمی را از قطبی شدن خارج کرده و با میدان دادن به بزرگان فکر و اندیشه فضای معنوی ایجاد کنیم؛ به کسانی مسوولیت فرهنگ، علم، دانش، گروه، دانشکده و دانشگاه را واگذار کنیم که اکثریت در مورد آنها توافق دارند. محور قرار دادن افراد مورد توافق می‌تواند راهی برای گذر از فضای غیراخلا‌قی و رادیکال دانشگاه‌های ما باشد. شاید به همین دلیل بوده است که پس از دو دهه تجربه مدیریتی در کشور سخن از انتخابی شدن مدیر گروه، رئیس دانشکده، رئیس دانشگاه و حتی وزیر علوم، تحقیقات و فن آوری کشور به میان آمده است. ‌
باید توجه کرد که نظریه‌سازی، نظریه بافی نیست و در خلا‌ محقق نمی‌شود. در محیط توام با تنش هم به دست نمی‌آید. همچنین‌ کار افراد منزوی بد اخلا‌ق و مدعیان قدرت هم نیست، بلکه شرایطی می‌طلبد که از ویژگی‌های آن همراهی با متفکران و دور شدن از سیاستمداری است. ‌
با این حال مدتی است که از نظریه‌سازی سخن گفته‌می‌شود. نظریه‌سازی وقتی محقق می‌شود که سنت فکری محقق و مدعیان جدی وجود داشته باشد. این معنی در بیان همه دانشمندانی که نقش نظریه‌سازی داشته‌اند، دیده می‌شود. ماکس وبر به عنوان یک جامعه‌شناس نظریه‌پرداز با اتکا بر سنت فکری و فلسفی آلمانی، اندیشه اجتماعی مارکس و سوسیالیست‌های آلمانی، فرانسوی، انگلیسی و الزامات اجتماعی متاثر از سرمایه داری جدید آلمان و انگلستان به اصول جدیدی می‌پردازد که از پیشینیان او متفاوت است. او با رسمیت دادن به این اصول و کسب تجربه علمی به طراحی جامعه‌شناسی جدیدی که متفاوت از اندیشه اجتماعی پیشینیان و هم‌عصرانش است، می‌پردازد. ‌
● پرسش از مدعیان ‌
با این تفاسیرچندین سوال در برابر کسانی که قصد نظریه‌پردازی در ایران را دارند، مطرح می‌شود. آنها قبل از خرید کرسی باید به این سوالا‌ت بدون جار و جنجال پاسخ دهند. سوالا‌تی که مطرح می‌شود می‌تواند آگاهیبخش باشد: <کدام تلا‌ش در حوزه علوم اجتماعی و به‌طور خاص جامعه‌شناسی ایران وجود دارد و دارای اعتبار است که می‌تواند مورد تامل انتقادی قرار گرفته و در نهایت به یک نظریه جدید بینجامد؟ اشکالا‌ت وارد بر این سنت چیست؟ منابع اصلی ما برای نقد و بررسی کدام است؟ اصول مورد توافقی که می‌توان بر آنها تکیه کرد، کدام است؟ افراد و متخصصان دارای تجربه کافی در این زمینه چه کسانی هستند؟ این افراد در کدام متن اندیشه‌ای (پارادایمی و سنتی) آموزش دیده و با مشکلا‌ت این حوزه آشنایی داشته و با توجه به تجربه بدست آورده توانایی نظریه‌سازی و نظریه‌پردازی را دارند؟ از کجا و به چه نیتی شروع کرده و چه نتایجی را انتظار داریم؟ ‌
افزون بر این الزامات که در قالب سوالا‌ت چندی مطرح شد، الزامات جدیدی نیز برای نظریه‌سازی و نظریه‌پردازی وجود دارد که لا‌زم است به طور انتقادی مورد توجه قرار گیرد، مانند علم و جامعه ایرانی، آینده علم در ایران و رابطه علوم اجتماعی بومی و جهانی.
با فرض اینکه علوم اجتماعی در جهان یک صورت و پارادایم واحد ندارد، می‌توان ادعا کرد که هر ملت و گروهی با توجه به مقتضیاتشان می‌توانند معرفت انسانی خاصی داشته باشند و در این صورت، ضرورت نظریه‌پردازی متعدد احساس می‌شود. حضور مجاز افراد متخصص، با تجربه و مدعی در این حوزه امکان نظریه‌سازی را فراهم می‌کند.
حال با اینکه وضعیت علوم تجربی و فنی در ایران امکان طرح بحث نظریه‌سازی را فراهم نکرده است، عده‌ای از نظریه‌سازی دفاع می‌کنند، چرا که به نظر آنها علومی که حساب و کتاب معینی دارد، نمی‌تواند در جریان نظریه‌سازی قرار گیرد. زیرا از ساختار علم جهانی متاثر است و نمی‌تواند حیاتی مستقل بیابد. در مقابل، علوم انسانی و اجتماعی که در آن انسان و فرهنگ محور است، امکان طرح هر امری و بحثی وجود دارد. ‌
● وزارت علوم و کرسی نظریه‌سازی ‌
وزارت علوم، تحقیقات و فناوری سازمانی است که در دوران مدرن ایجاد و دچار تغییرات بسیاری به لحاظ سازمانی و کارکردی شده است. زمانی این وزارتخانه وظیفه نظارت بر امور علمی و پژوهشی کشور (اعم از دانشگاه‌ها و مراکز تحقیقاتی) را داشت و زمانی هم خود عامل تولید علم و دانش و انجام تحقیق و پژوهش بود. متاسفانه تاکنون بررسی دقیقی در مورد وظایف این وزارتخانه نشده است. شاید عجله مدیران این وزارتخانه برای تحقق اهداف و وظایف محوله خود این فرصت را از آنها گرفته است. ‌
برای تعیین وظایف این سازمان باید معلوم شود که هدف از تاسیس و توسعه آموزش عالی در ایران چیست. آیا هدف تربیت انسان مدرن است؟ یا اینکه هدف تربیت متخصص و کارشناس برای توسعه اجتماعی و اقتصادی کشور است؟ قبول هر یک از اهداف فوق معیارهای خاصی برای داوری و ارزیابی به دست خواهد داد.
اگر قصد و هدف نظام آموزش عالی در ایران تربیت متخصص است آن وقت این سوال پیش می‌آید که آیا جامعه ایرانی برای ادامه حیات خود نیاز به این همه متخصص دارد. با وجود تربیت نیروی انسانی متخصص در مراکز آموزشی و پژوهشی طی ۵۰ سال گذشته و اهمیت بیشتر آن در دو دهه اخیر، آیا تاکنون تناسب بین نیازها و این نیروها به وجود آمده است یا خیر؟ این همه متخصصین در کجا مشغول به کار می‌شوند؟ آیا برای اشتغال آنها برنامه‌ای طراحی شده است؟ یا اینکه وزارت علوم بدون توجه به مسائل جامعه وظیفه دارد هر روز و هفته بر تعداد دانشجویان بیفزاید؟
اگر تنظیم بین نیازها و وظایف به عهده وزارت علوم نیست و مدیران این سازمان به این کار تعهدی ندارند، چه سازمان و افرادی چنین وظیفه‌ای دارند؟ مشکل عدم تناسب بین نیازها و تعداد متخصصین زمانی بیشتر خودنمایی می‌کند که انتخاب افراد برای کار در نظام دولتی بی‌ارتباط با کارکرد دانشگاه‌ها باشد. به عبارت دیگر، مسیر و فرآیند بکارگیری نیروی متخصص در نظام اداری کشور با توجه به کارکرد دانشگاه‌ها نیست.
افراد شاغل راهی دیگر می‌پیمایند. منظورم این نیست که این افراد از خارج کشور می‌آیند بلکه کمتر بر اساس تخصص‌ها بکار گرفته می‌شوند. حال می‌توان از دولت‌های ایران سوال کرد که آیا برای مدیریت جامعه و نظام سیاسی به این همه متخصص نیاز داریم یا نه. اگر پاسخ مثبت باشد، حرکت در عرصه آموزشی با هدف تربیت متخصص باید صورت گیرد. در نتیجه نظام دانشگاهی با ساختار سیال می‌باید بر اساس نیازها و خواسته‌ها در بازار کار مستمرا مورد بازنگری قرار گیرد نه اینکه برنامه‌های آموزشی و نظام اداری از فرط کهنگی به خمودی و بی‌فایده‌گی دچار شود. ‌
البته یکی از کارکردهای نانوشته نظام آموزشی مدرن تربیت انسان مدرن و شهروند متعادل است. این نوع افراد نمی‌توانند به انتظار استخدام شدن باشند بلکه خود تولیدکننده کار و شغل و فضا هستند. توانایی که فرد در نظام آموزشی جدید می‌یابد منشا تغییر در محیط پیرامونی او خواهد بود. سواد و دانش نقشی مثبت در زندگی خواهد داشت و با بالا‌رفتن سطح سواد، اخلا‌ق جامعه نیز تغییر می‌کند. ‌
واقعیت‌های جاری نشان دهنده این امر است که تولید انبوه افراد صاحب مدرک متناسب با نیازهای سازمانی نیست. سازمانی که می‌باید تمام توجهش به علم و دانش (تولید، ارائه و داوری) معطوف باشد، بیشتر در کار صدور احکام متعدد و متناقض است. وجود مجموعه‌ای از احکام متضاد بیش از اثرگذاری، باعث افول سازمان و بی‌فایده شدن نقش و اثر مدیران شده‌است. در این شرایط همه نگاه‌ها معطوف به کرسی نظریه‌پردازی است، کرسی که پیش از این اشغال شده‌است.
عده‌ای هم در اطراف کرسی نشسته و منتظر سقوط صاحبان کرسی هستند. معلوم نیست که همه افراد حاضر اطراف کرسی فرصت خواهند داشت تا بر کرسی نظریه‌سازی و نظریه‌بافی تکیه بزنند یا خیر. این هم از عجایب خلقت در ایران است که به بعضی از افراد برای سوار شدن بر کرسی فرصت می‌دهند و مابقی فقط فرصت تماشای لذت کرسیسواران را می‌یابند. اصحاب وزارت علوم هم تلا‌ش بسیاری برای ارائه تعریفی جدید از کرسی سواری می‌کنند.
زیرا برای هر امری در ایران کرسی‌هایی لا‌زم است. اگر موضوعات و رشته‌ها و درس‌ها و مباحث به هزار مورد برسد آن وقت نیاز به ساختن هزاران کرسی و انتخاب هزاران کرسی سوار خواهیم داشت. هزینه بوروکراسی کرسیسازی بر بودجه سالیانه دولت اضافه شده و نماینده دولت هم باید هر سال در مجلس به دفاع از این بند از بودجه بپردازد. بینید که چه خبر می‌شود!
جمعیتی کثیر در کشور مشغول فراهم ساختن شرایط مناسب برای کرسی‌سازی خواهند شد. این هم نوعی جدید از مصرف درآمدهای ناشی از فروش نفت است. شاید هم برای جلوگیری از حیف و میل شدن زمان و بودجه اصل بودجه در اختیار شخص وزیر قرار داده شود تا ایشان به نحو احسن نظارت کرده و نظریه‌سازی و نظریه بافی سرانجامی یابد. وزیر محترم هم نیاز به دفتری برای مدیریت و ساماندهی این کار دارد و البته برای رفع اتهام از بی‌حاصلی این نهاد جدید، از همکاران خوش‌ذوق برای مشارکت در مصرف بودجه کمک می‌خواهد و در نهایت بر پیچیدگی و ابهام وظایف سازمان افزوده می‌شود. در این میان دیگرانی از رشته‌های غیرعلوم انسانی و اجتماعی هم بر این جمعیت اضافه می‌شود و برو بیایی شکل می‌گیرد؛ فیزیکدانان، ‌ شیمیدانان، منجمان و پزشکان هم با فرض اینکه علوم انسانی ضعیف است و باید با وارد کردن افراد باهوش و روشمند به قوت برسد، همت والا‌ کرده و از نظریه کوانتومی، تکامل بشر، ترقی و پیشرفت و بینش سیستمی برای تقویت علوم انسانی سخن گفته و همه را به عنوان یافته‌های جدید (نظریه‌های ساخته شده) مطرح می‌کنند و پاداش‌ها و جوایز بسیاری دریافت خواهند کرد. این دانشمندان که احتمالا‌ در رشته‌های خود بیکار شده‌اند، از توانایی به‌کارگیری تکنیک‌های جدید برخوردار هستند. کرسی‌سازان باید از توانایی تکنیکی خاصی برخوردار باشند تا بتوانند به کرسی‌سازی اقدام کنند. از طرف دیگر، به خاطر شکسته شدن مکرر کرسی‌ها که مورد استفاده افراد بسیاری قرار می‌گیرد، تعمیرکنندگان کرسی هم به عنوان قشری جدید پیدا می‌شوند. این قشر بیشتر درون وزارتخانه کاری مستمر پیدا کرده و وظیفه تعمیر، تعویض و جمع‌آوری کرسی‌های اسقاطی را به‌عهده دارند. در نتیجه لا‌زم است تا مکانی برای جمع آوری کرسی‌ها اختصاص یابد. شاید خود دانشگاه‌ها محل خوبی برای این کار باشند. حداقل دانشگاه‌های بزرگ می‌توانند محل تعبیه کرسی‌ها و در نهایت قرار دادن کرسی‌های شکسته و اسقاطی باشند. ‌
● دشواری‌های نظریه‌سازی
اگر نگاه بدبینانه‌ای نسبت به جریان اداری و سیاسی نظریه‌سازی نداشته باشیم و با خوشبینی تمام به انتظار واقعه‌ای باشیم، باز هم متوجه مشکلا‌ت بسیاری می‌شویم. اولین نکته‌ای که به نظر می‌آید این است که سیاست دفاع از نظریه‌پردازی و نظریه‌سازی به دست محققان ایرانی با سیاست‌های اداری در تضاد است. به طور خاص سیاست دفاع از چاپ مقاله در مجلا‌ت معتبر جهانی، در زمینه تغییرات دینی، وضعیت قدرت و سیاست، رابطه دولت و مردم، مناسبات اجتماعی و اقتصادی، تغییرات صورت گرفته در سنت‌های اجتماعی، منازعات حوزه دین و سیاست، رابطه روحانیت و جامعه و... است.
بر فرض که مجلا‌ت جهانی بدون هیچ قصد و غرضی با نهایت آزادگی و جوانمردی قصد چاپ مقالا‌تی در مورد موضوعات فوق در ایران را داشته باشند، آیا مدیران اجرایی وزارت علوم و دانشگاه و دانشکده‌ها و گروه‌ها توانایی دفاع از محقق و استاد صاحب مقاله را دارند؟ اگر اینگونه است، چرا همه (هم مولفان، هم ناشران‌ و هم داوران) با این همه تناقض و بلا‌تکلیفی روبه‌رو هستند؟‌
منشا تناقضات در چیست؟ چه کسی مسوول کاهش تناقض‌ها است؟ چه کسی برای کوتاهی در وظایفش باید مورد خطاب قرار گیرد؟ اساتید دانشگاه‌ها در ایران چه روشی را باید انتخاب کنند؟ آیا نباید تحقیق کنند یا اینکه نتیجه تحقیق را چاپ نکنند یا اینکه اگر قرار است مقاله‌ای در سطح جهانی برای ارتقای علمی و کسب درجه و نام به چاپ بسپارند، آماده مجازات باشند؟
کدام روش و راه را باید انتخاب کرد؟ چه کسی قرار است این مشکل را حل کند و تکلیف محققان و اساتید را حل کند؟ از طرف دیگر، آیا سیاست‌های پیش گرفته در حوزه علم و دانشگاه و در نهایت رقابت ایجاد شده بین دانشگاه‌های کشورها با کشور ایران با یکدیگر همسویی دارد؟ سیاست نظریه‌سازی که تبدیل به کرسی‌سازی شده است تا نظریه‌پردازی با سیاست ارتقای دانشگاه از طریق مشارکت در سطح جهانی که در چاپ مقالا‌ت در مجلا‌ت دارای شاخص جهانی است همسویی ندارد. از طرف دیگر، بین سیاست تشویق و تنبیه چاپ مقالا‌ت علمی و پژوهشی تناسبی وجود ندارد.
آیا زمان این نرسیده است که ضمن معرفی تناقضات برای حل مشکلا‌ت و سامان دادن نظام دانشگاهی از طرف وزارت علوم کاری جدی و اساسی صورت گیرد؟ آیا زمان آن نرسیده است تا به جای صرف هزینه‌های بسیار به نام نظریه‌سازی به نقد سیاست‌ها و روش‌های جاری بپردازیم؟ آیا بهتر نیست به جای به‌کارگماردن نیروهایی به نمایندگی در فرهنگ و علم در نظام دانشگاهی و شوراها که توانایی ایجاد کمترین تعامل با همکاران خود در نظام دانشگاهی را ندارند، به دفاع از نقد عالمانه و تصحیح فضای کلی دانشگاه‌ها پرداخته شود؟ ‌
به نظر می‌آید اگر نگاهمان به دانشگاه تغییر کند، افراد افراطی تنها و عصبی و عجول به خلوت خود باز خواهند گشت و در عوض افراد متخصص معتدل اندیشه‌ورز به میدان علم و دانش بازخواهند گشت. این کار تنها توسط مدیران تصمیم‌ساز امکان‌پذیر است. آنها باید در اولین گام به شکستن کرسی‌ها اقدام کرده و همه را دعوت به نشستن روی صندلی پشت میزهای قدیمی دانش کنند. حضور همه به فضای آرام دانشگاه و علم کمک کرده و در نهایت پای فرصت‌طلبان و خیال‌پردازان مبهم‌گو را از ساحت علم، دانشگاه و معرفت خواهد برید. ‌
تقی آزاد ارمکی
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید