پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا


حرفی از هزاران...


«حرم الهی‏»
هیچ آدم با غیرت، به ویژه جوان با غیرتی را پیدا نمی‏كنید كه اجازه دهد شخص بیگانه‏ای وارد حریم خصوصی‏اش گردد و قصد جسارت داشته باشد. همین‏كه با مهاجم روبه‏رو شد، دفاع می‏كند و در این راه حاضر است جان خود را هم فدا كند. سال‏های جنگ و دوران دفاع مقدس را هنوز فراموش نكرده‏ایم; فداكاری جوانان این مرز و بوم كه در نگاهشان جان اندك متاعی بود در راه دفاع از مرزهای اعتقادی و جغرافیایی خود.
قلب انسان، بسان مرزهای اعتقادی و جغرافیایی، حریم خصوصی او است; حریمی كه بایستی از مهاجمان مصون و محفوظ نگه داشته شود. اندیشه‏های مخرب و آلوده به گناه و افكاری كه راه عصیان و نافرمانی را فراروی ما می‏گشایند، مهاجمان پلید و ویرانگری هستند كه پای به حریم قلبمان می‏گذارند و تا سرزمین دل ما را به ویرانه تبدیل نكنند، دست از ما برنمی‏دارند. اگر اجازه ندهیم افكار آلوده به معصیت، سرسرای دلمان را اشغال كنند، دشمن مهاجم را در بدو آغاز حمله از حریم قلبمان رانده‏ایم و اگر اجازه ورود و اشغال به اندیشه‏های مخرب و معصیت‏آلود بدهیم، تسلیم محض دشمن مهاجم شده‏ایم.
اگر حفاظت از مرزهای جغرافیایی كشور اسلامی از هجوم دشمن امری پسندیده و ضروری است، محافظت‏سرای قلب و دل از اندیشه‏های ویرانگر و آلوده به گناه ضرورتی دو چندان دارد.
زینت‏بخش این نوشتار را روایتی از امام صادق‏علیه السلام قرار می‏دهیم آن حضرت می‏فرمایند: «قلب حرم خداست، در حرم خدا، جز خدا سكنا مده!»
«آیینه‏ای پیش‏رو»
نوجوانی و جوانی از جمله سنینی است كه اقتضا می‏كند آدمی به سر و وضع و زندگی خود رسیدگی كند و مواظب باشد وقتی كه در مرئی و منظر دیگران ظاهر می‏شود، با چهره‏ای آراسته، نظیف و زیبا جلوه كند; نه با ظاهری ژولیده و نامرتب. این كار نه تنها یك نیاز درونی است، بلكه از منظری دیگر، نوعی حق و حقوق دیگران هم هست، چنان‏كه آورده‏اند: روزی شخصی درب منزل رسول خداصلی الله علیه وآله را به صدا درآورد، آن حضرت پیش از باز كردن درب، به سراغ شانه و ظرف آب (به عنوان آینه) رفتند، سر و وضع خود را مرتب كردند، و سپس برای ملاقات با مراجعه‏كننده حاضر شدند. عایشه، همسر رسول‏خداصلی الله علیه وآله از این كار تعجب كرد و چون پیامبر تعجب او را دیدند، مطلبی به این مضمون فرمودند: كه مؤمن بایستی وقتی با مؤمن دیگر مواجه می‏شود، وضعیتی زیبا و آراسته داشته باشد. این كار حقی است كه مؤمنین بر یكدیگر دارند. به هر حال، رسیدگی به ظاهر، امری ضروری است. از یك سو، ارضای خواسته‏ای درونی و از سویی دیگر، حق و حقوقی است كه مؤمنان بر یكدیگر دارند. چه زیبا است همان‏طور كه جوانان عزیز روزانه چندبار سر و وضع خود را در آینه ورانداز می‏كنند و از آن همه حسن و زیبایی خدادادی به شوق و شعف می‏آیند، آینه‏ای هم در چهار دیواری اندیشه خود نصب كنند و شخصیت انسانی خویش را در آن به نظاره بنشینند، قضاوت خوبی صفات و ویژگی‏های خود را به آینه بسپارند. چنانچه از صفاتی نیكو و انسانی برخوردار بودند، خدای را سپاس گویند كه آنان را از نعمت زیبایی برخوردار نمود و چنانچه از صفات ناپسندی برخوردار بودند، در زدودن آن كوشا باشند.
از رسول خداصلی الله علیه وآله نقل شده است كه حضرت می‏فرمودند: «خداوندا اخلاقم را نیكو بدار، همان‏طور كه آفرینشم را نیكو نمودی!»
«فرصتی برای اندیشیدن‏»
فكر می‏كنم شما هم با من هم‏عقیده باشید كه یك مدیر یا مسؤول خوب، مدیر و مسؤولی نیست كه از زمانی كه وارد اداره می‏شود تا زمانی كه از آن‏جا خارج می‏شود، مشغول پاسخ‏گویی به تلفن و ارباب رجوع و سركشی به این اتاق و آن اتاق باشد و آن‏قدر پرونده و كار جلویش تل‏انبار گردد كه از پشت پرونده‏ها دیده نشود! چنین مدیری در برابر دیگران زود عصبانی می‏شود، اگر هم بتواند چندی به همین منوال ادامه دهد، دیر یا زود كمرش از زیر كار خمیده و بالاخره، شكسته خواهد شد. مدیر خوب و شایسته، كسی است كه صاحب طرح و برنامه باشد، به جای غرق شدن در اجرای كار، سراغ برنامه‏ای رود كه از حواله شدن كارها به خودش جلوگیری نماید; كار مدیران میانی را به آن‏ها بسپارد، كارشناسان را نیز متوجه وظایف خودشان كند و در نهایت، نظارت صحیح بر كارهای آنان داشته باشد و البته، این امر با دخالت‏های موردی و برحسب ضرورت منافات ندارد.
این مطلب را به زندگی خودمان تسری دهیم و با همین دید، زندگی خود را مورد مطالعه قرار دهیم با طرح این سؤال: در چه صورت، مدیر موفقی هستم؟ آیا در صورتی كه مكررا مشغول كار و فعالیت‏باشیم، خانه خوب تهیه كنیم و مركب نیكو سوار شویم؟ یا این‏كه زندگی موفق در گرو عوامل دیگری است؟ اگر چه قهرا فرصت‏های فراوانی از زندگی ما صرف چنین كارهایی خواهد شد، اما بی‏تردید رمز و راز یك زندگی موفق را بایستی در ورای چنین موفقیت‏هایی جست‏وجو نمود. زندگی را زمانی می‏توان موفق شمرد و همای سعادت را بر بام آن نشاند كه مبتنی بر طرح و برنامه و آینده‏نگری باشد. در این صورت، هر چیزی جای خود قرار می‏گیرد: كار و فعالیت‏به جای خود، اوقات فراغت و تفریح جای خود، معاشرت به جای خویش و... . در روایات وارد شده است كه اوقات زندگی را بایستی به چند بخش تقسیم كرد: ساعتی را برای مناجات با خدا و ساعاتی را برای كار و فعالیت، اوقاتی را با خانواده و ساعاتی را برای استراحت و لذایذ مباح. جالب توجه این‏كه در همان روایات وارد شده است كه از ساعات استراحت‏برای پرداختن به ساعات كار و تلاش، انرژی و نیرو كسب كنیم. موفقیت در زندگی مستلزم این است كه قدری از حجم فكری، و بخشی از توان خود را برای برنامه‏ریزی و ارائه طرح‏هایی جهت‏بهبود كیفی زندگی اختصاص بدهیم.

بیاییم فرصتی را برای اندیشیدن كنار بگذاریم!
منبع : بنياد انديشه اسلامي