یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

۲۹ آوریل ـ زادروز «پراودا» و نگاهی به اهمیت «روزنامه حزب»


۲۹ آوریل ـ زادروز «پراودا» و نگاهی به اهمیت «روزنامه حزب»
را زادروز «پراودا» نوشته اند که نقشی بس موثر در انقلاب ۱۹۱۷ روسیه و نوسان قدرت حزب کمونیست در شوروی برای ۷۵ سال داشت. پراودا به عنوان ناشر افکار بلشویکها و صدای کارگران در ۲۲ آوریل ۱۹۱۲ در پتروگراد (سن پترزبورگ) کار انتشار خود را آغاز کرد. این روزنامه قبلا هم وجود داشت ولی، نه به این صورت. پراودا برای نخستین بار در اکتبر ۱۹۰۸ در شهر وین به چاپ رسیده بود که نسخه های آن به روسیه قاچاق می شد. در سال ۱۹۰۸ لئو تروتسکی ناشر پراودا بود که آن را به عنوان یک روزنامه سوسیال دمکرات با هدف جلب هرچه بیشتر از روس های باسواد به سوی تئوری های سوسیال دمکراسی به عنوان راه نجاتی برای روسیه منتشر ساخته بود. وی این پراودا (در لغت به معنای حقیقت) را ارگان یک حزب نمی دید بلکه آن را با هدف ترویج «سوسیال دمکراسی» منتشر می ساخت. تروتسکی به دلایل مختلف «پراودا» را از سوم اکتبر ۱۹۰۸ در وین منتشر کرد که سه دلیل مهمترش دسترسی به سوسیال دمکرات های معروف اروپایی به منظور نوشتن مقاله، دریافت کمک مالی از چند ثروتمند هوادار بسط سوسیال دمکراسی و نیز دور بودن از سانسور دولت روسیه و تعقیب قضایی از طریق ساختن (جعل) اتهام بود.
نشست ژانویه سال ۱۹۱۰ چپگرایان روسیه به همکاری تنگاتنگ این احزاب که قبلا منشعب شده بودند انجامید زیرا به این نتیجه رسیده بودند که جز با وحدت مساعی نخواهند توانست قدرت را به دست گیرند. در این نشست قرار شد که «پراودا» ناشر همه احزاب چپ و گروههای منشعب باشد. لنین تلاش کرد که «کامنف» بلشویک (سوسیالیست افراطی) را وارد شورای سردبیری پراودا کند و کامنف با اعمال نفوذ و انتشار مقاله های تند و با انشایی صریح، سازش چپها را که «پراودا» زبان واحد همه آنها باید می بود بر هم زد و در نتیجه «پراودا» از ۲۲ آوریل ۱۹۱۲ به عنوان روزنامه سراسری بلشویک ها و کارگران، انتشار خود را در پترو گراد با یک تیراژ صد هزار نسخه ای از سرگرفت. در سالهای ۱۹۱۲ تا ۱۹۱۴ «ویاچسلاو مولوتوف» سردبیر آن بود ولی لنین با این که در تبعید بود از دور همچنان بر پراودا ریاست فائقه داشت و مقاله بی نام می فرستاد. دولت روسیه بیکار نمانده بود و ماموران مخفی خود را وارد پراودا کرده بود و یکی از این مامورا به نام «میرون چرنومازوف» حتی عضو شورای سردبیری شده بود و قبلا دولت را از مقاله هایی که قرار بود چاپ شود آگاه می ساخت تا سانسور کند و نام نویسندگان مقاله های بدون نام و یا با نام مستعار را به دولت می داد. بلشویکها یک هفته نامه سنگین عقیدتی به نام «زوزدا» هم داشتند که در آن زمان خواندن و درک مطالب آن کار هر فرد نبود. پراودای تازه ساده نویس و نثری شیوا و دلنشین داشت و مطالب آن نویدبخش بود. با وجود این، بارها توسط دولت به محاق توقیف افتاد، اما بلافاصله پس از هر توقیف به نام دیگری به کار انتشار ادامه داد.
از سال ۱۹۱۷ و پس پیروزی انقلاب که پراودا در آن نقش موثر داشت، لنین شخصا بازبین نهایی (پروف ریدر) مطالب آن شد ولی مطالب را سانسور نمی کرد، غلط ها را می گرفت.
لنین با هدف پیاده شدن افکار خود (لنینیسم که همانا مارکسیسم عملی بود) پراودا را به صورت ابزاری جهت انتشار نامه های مردم و به ویژه نظرات آنان و نیز بحث های کمیته های حزب و شورای های مختلف درآورد تا یک وسیله تبادل نظر عمومی باشد و تصمیمات دولتی، تنها چند هفته پس از انتشار در پراودا و جمع آوری اظهار نظر مردم نسبت به آنها، جهت تصویب به مراجع مربوط ارسال می شد. وی شخصا به ضعف های اداری و دشواری ها و نظرات تازه که در پرودا چاپ می شد رسیدگی می کرد و حتی اصحاب این نظرات را برای مذاکره حضوری دعوت می کرد و به همین دلیل، پراودا در آن سالها دارای ۴۰ دبیر (ادیتور) بود که نامه ها و نظرات مردم و گزارش های کمیته های حزبی و شوراهای محلی و کمیسیون ها را تنظیم ژورنالیستیک می کردند.
لنین پراودا را به انتشار رویدادهای سایر کشورها تشویق می کرد و از آنجا که همانند مارکس معتقد بود که رسانه های کشورهای سرمایه داری زیر بنای قدرت آنها هستند از دبیران پراودا خواسته بود که واقعیت ها را از درون گزارش این رویدادها که ممکن است ساختگی و فریبکارانه و غرض آلود باشند بیرون بکشند و تنها پس از پالایش چاپ کنند، مگر این که توسط خبرنگاران شوروی در محل تهیه شده و از دست اول باشند. دبیران تحریریه پراودا باید ضمن انتشار رویدادهای سایر کشورها و اظهارات مقاماتشان، روی ضعف های آن نظام ها انگشت می گذاشتند تا مردم شوروی تصور نکنند که مرغ خانه همسایه تخم غاز می گذارد.
لنین در عین حال تلاش داشت که پراودا وسیله تبلیغات سازمانهای دولتی، تمجید و تعریف مقامات، و محلی برای انتشار مطالب بی حاصل آنها درنیاید که بعدا «ایزوستیا» برای انتشار اخبار منابع و موسسات دولتی و نیز «ترود» به منظور انتشار اخبار اتحادیه ها و نشریات ویژه جوانان و ... تاسیس شدند.
لنین با این عقیده صاحبنظران غرب موافق بود که روزنامه حزب نماد، مشعل و علمدار آن است که اگر غبارآلود شود، کم نور و یا ناپدید شود، حزب نیز از چشم مردم خواهد افتاد و ایدئولوژی حزب هرچند خوب و مترقی و داروی دردهای زمانه باشد به بایگانی (آرشیو) خواهد رفت. توصیه لنین این بود که روزنامه حزب برای کسب منفعت نیست و نباید به قیمتی عرضه شود که همگان نتوانند خریداری کنند. همین مردمی بودن «پراودا» تیراژ آن را به میلیون ها نسخه در روز رساند و وسیله ارتقاء معلومات مردم معمولی قرار گرفت و مدرسه و آموزگار مشترک همه آنان شد.
پس از درگذشت لنین در ۲۱ ژانویه ۱۹۲۴ مقامات حزبی و دولتی با دلخوری که از انتشار نامه ها و نظرات مردم و صورتجلسات کمیته های محلی پیرامون مسائل روزمره در پراودا داشتند به تدریج این روزنامه را به دست تئوریسین ها و مقامات حزبی سپردند که قبلا حتی یک لحظه در یک روزنامه کار نکرده بودند. این وضعیت به جایی رسید که در دهه ۱۹۵۰ در شورای سردبیری پراودا اثری از روزنامه نگار واقعی دیده نمی شد. در نتیجه، به تدریج این روزنامه مهم و عامل حفظ نظام شوروی از طریق آموزش همگانی و تحکیم وحدت مردم و پیشبرد هدف های مشترک جامعه، به ابزاری برای جنگ قدرت بدل شد و رقابت خروشچف با مالنکوف از طریق پراودا مشهور است. این روزنامه همچنین به تدریج وظیفه افشای فساد در کشورهای رقیب را به فراموشی سپرد، از ابزارهای دیپلماسی دولت مسکو شد و به جای رسالتی که به آن سپرده شده بود به حملات مقاله ای و بکار بردن واژه های جذاب پرداخت که اثر منفی داشت.
باوجود این، پراودا تا سال ۱۹۹۱ که بوریس یلتسین حزب کونیست شوروی را منحل و اموال آن را توقیف کرد به عنوان ارگان حزب منتشر می شد ولی با تیراژی کم، زیرا که هدفهایش را گم کرده بود و جامعه شوروی نتوانسته بود روزنامه نگار ماهر پرورش دهد که بتواند از نظام آن حراست کند و پرودا را بر سر پا نگهدارد.
در پی توقیف اموال حزب کمونیست (توسط یلتسین، یک کارگر ساده سیبریایی که از نردبان همین حزب بالا آمده بود)، به تحریریه پراودا گفته شد که اگر روزنامه نگار واقعی هستند؛ این گوی و این میدان، خودشان بروند و یک پراودای دیگر به همین نام منتشر کنند. آنان رفتند و پراودای خود را منتشر کردند که چون مهارت در نوشتن مطالب دلخواه مردم را نداشتند نتوانستند هزینه آن را تامین کنند و مجبور شدند که آن را به یک یونانی دوستدار لنین به نام «یانی کاسوس» بفروشند و خانواده این یونانی به پراودا سر و سامان داده و به دو زبان روسی و انگلیسی منتشر می کند. پراودای تازه که همچنان لگوی قدیمی را حفظ کرده تمایلات میهنی را بر چپگرایی افزوده و صورت یک روزنامه حرفه ای و در عین حال مدافع سوسیال دمکراسی و روسیه دوستی به خود گرفته (بازگشتی به سال ۱۹۰۸) که گاهی شدیدا دربرابر غرب و حرکات آن می ایستد.
منبع : تاریخ ایران و جهان در این روز


همچنین مشاهده کنید