پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

۳۰ سال مردمسالاری دینی در ایران


۳۰ سال مردمسالاری دینی در ایران
چند روز پیش روزنامه نیویورک تایمز در گزارشی به مناسبت سی امین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی اعتراف کرد:”دموکراسی در ایران که به مردمسالاری دینی شهرت دارد از نظر استانداردهای خاورمیانه پرطراوت است.”‌
اعتراف این روزنامه آمریکایی در حالی صورت می گیرد که واقعیتهای مردمسالاری دینی در ۳۰ سال گذشته قابلیت فهم بین المللی یافته و ضمن ورود به فضای گفتمانی نظریات سیاسی معاصر، مقدمات الگوسازی ابتدایی در برخی کشورهای مسلمان را ایجاد کرده است.‌
۳۰‌ سال مردمسالاری دینی در ایران تجربه گرانبهایی است که محصول سه دهه پایداری بر اصول و عقلانیت سیاسی مردم این سرزمین است. به تعبیر مقام معظم رهبری “هدف انقلاب اسلامی، تحقق نظام اسلامی و خواسته مردم، ارائه صحیح تفکر اسلامی و تعمیق آن در جامعه است.”‌
مردمسالاری دینی یک الگوی اسلامی و ایرانی است که با در امان ماندن از مخاطرات لیبرال دموکراسی، در یک بستر کاملا دینی نضج یافته و موجد یک مدل پاک و کارآمد برای کشورداری شده است.‌
دموکراسی که به معنای کنونی آن محصول انقلاب فرانسه است با مبانی لیبرالیستی پیوندهای مستمری دارد و از همین رو همواره با تعارضات گریزناپذیری روبرو بوده است. محدودیتهای سرمایه داری برای تحقق مشارکت سیاسی، الیگارشی نخبگان، دیکتاتوری اکثریت و تجربه های فاشیستی، گسترش نابرابری های اجتماعی و فاصله طبقاتی، افول سرمایه اجتماعی و محکومیت آن به زوال در جوامع مدرن و... جملگی آفاتی است که ارمغان لیبرال دموکراسی در دو قرن برای زیست فلسفی غرب در مزبله دهشت انگیز سوسیالیسم و لیبرالیسم بوده است.‌
در واقع خشت‌های لیبرال دموکراسی بر بنیان و شالوده استبداد چیده شده است .در دل همین دموکراسی فاشیسم کورپوراتیسم زاییده می‌شود که در واکنش به آن در پاسخ به ایده ژان ژاک روسو دموکرات مبنی بر اینکه “صدای مردم، صدای خداست” شعار استبداد واکثریت طرح می‌گردد . در واقع تجربه فاشیسم دراروپا موجد گرایش‌های ضداکثریتی بود. در این دیدگاه دموکراسی وقتی تحقق می‌یابد که حکومت از تقاضاهای مستقیم و افراطی توده‌ها مصون باشد .مشارکت اکثر مردم نه ممکن است نه مطلوب زیرا تحمیل تقاضاهای زیاد بر نظام سیاسی موجب اختلال در روند سیستمی خواهد شد. در نازیسم،کووپوراتیسم با نژاد پرستی پیوند می‌خورد و رجحان منافع جمعی وملی با خودبرتربینی نژادی جمع می‌گردد.‌ تجربه میلیون‌ها کشته در جنگ جهانی دوم در واکنش به نازیسم صورت گرفت..‌‌
‌در لیبرال دموکراسی قرن بیست و یکم پیوند سرمایه‌داری با گرایشات الیتیستی ونخبه‌گرایانه نیز موجد نوع دیگری از استبداد شده است . سلطه رسانه‌ها ، تاثیر شرکت‌های چند ملیتی بر سیاست سازی در کشورها، تبلیغات بناپارتیستی و عوام فریبانه و... مروج نوعی نخبه گرایی درواکنش به پوپولیسم وتوده گرایی است . در حقیقت لیبرال دموکراسی همواره در معرض بازگشت به استبداد است. توتالیتاریسم دموکراتیک ارمغان لیبرالیسم برای جهان امروز است که رگه‌های دیکتاتوری آن بیش ازپیش نخ نما شده است.
در برابر این گفتمان در فلسفه سیاسی اسلام حکومت تنها از آن خدا و جامعه اسلامی مکانی برای اعمال اراده الهی است. ضرورت حکومت اسلامی درتعالی مادی ومعنوی جامعه مسلمانان احساس می‌شود. اراده الهی برای اداره جامعه مورد پذیرش عموم مسلمانان است. در نمونه عینی نظام اسلامی که متکی بر تز مترقی و لایت فقیه در ایران شکل گرفته این شجاعت وجود داشته که بر آرای عمومی جامعه مسلمان ایران تکیه شود . به تعبیر مقام معظم رهبری” انتخابات که تجلی مردمسالاری است، ... یکی از شاخصه‌های مهم پیروزی ملت ایران است زیرا نشان دهنده حضور مردم،‌تصمیم‌گیری مردم و شجاعت نظام اسلامی برای تکیه برآرا ونظر مردم است.”‌
در واقع نمونه واقعی مردمسالاری پس از انقلاب اسلامی در ایران به نمایش درآمده و مردمسالاری دینی در مرحله اثبات کارآمدی اسلام در اداره جامعه است. حضور میلیونی مردم ایران پای صندوق‌های رای در انتخابات‌های مختلف اعم از خبرگان رهبری ،ریاست جمهوری ،‌مجلس شورای اسلامی و شوراها نشان داده است که ملت ایران ضمن تعظیم انتخابات درجامعه اسلامی اجرای احکام الهی و اسلامی را تنها نسخه شفابخش کشور می‌دانند اما درمقابل عده‌ای سعی دارند فضای کشور رامستبدانه وانمود نمایند ومنکر دموکراسی واقعی در ایران شوند.
امروز مردمسالاری دینی یک نوآوری سیاسی است که در ادامه سیره پیامبران الهی به عنوان یک الگوی بی بدیل در معرض قضاوت فرمانروایان و فرمانبرداران قرن بیست و یکم قرار گرفته است. “مردمسالاری دینی” چیزی در برابر “جمهوری اسلامی” نیست, بلکه شرحی و تفسیری نو از آن به حساب می‌آید. این نوآوری به منظور پر رنگ شدن مرزهای عقیدتی و سیاسی نظام جمهوری اسلامی با سایر حکومت ها صورت گرفت. در اسلام روشها مثل ارزشها هستند و روش حکومتداری نقش تعیین کننده ای در سرنوشت عباد دارد. رهبر فرزانه انقلاب در این باره می فرمایند:”روشهایی که برای کسب قدرت و حفظ آن به کار گرفته می شود، باید روشهای اخلاقی باشد. در اسلام، کسب قدرت به هر قیمتی وجود ندارد... در اسلام روشها خیلی مهم اند. روشها مثل ارزشها هستند. امروز، اگر می خواهیم حکومت ما به معنای حقیقی کلمه، اسلامی باشد، بدون ملاحظه باید در همین راه حرکت کنیم”.مهندسی حکومت دینی در ایران نقطه عزیمت یک تلقی جدید از حاکمیت در افکار عمومی است . در مردمسالاری دینی، سیاست عین دیانت است و نوعی عبادت و مایه تقرب به ذات اقدس الله محسوب می شود. امام راحل عظیم الشان در همه دقایق زندگی پربرکت خویش، فقط درصدد جلب رضایت پروردگار بودند و هیچ وقت سیاست را ترجمه به قدرت طلبی ننمودند. ایشان سیاست را این‌گونه تعریف می کنند:”سیاست این است که جامعه را هدایت کند و راه ببرد؛ تمام این مصالح جامعه را در نظر بگیرد و اینها را هدایت کند به طرف آن چیزی که صلاح شان است، صلاح ملت است، صلاح افراد است و این مختص انبیاء و اولیا است و دیگران این سیاست را نمی توانند اداره کنند، این مختص انبیاء و اولیاء است و به تبع آن علمای بیدار اسلام.”(۱)‌
مولود نامشروع سیاست بدون معنویت، هیبت کریه المنظری شبیه جنگ های جهانی دارد که میلیونها کشته حاصل بی حاصل آنها بود. امام خمینی(ره) در دنیای مدرن اولین کسی بود که اخلاق، عرفان و معنویت را با سیاست در هم تنید و نوشدارویی برای زخمهای کهنه و شرک آلود بشریت فراهم کرد. مردمسالاری دینی در ایران از جنس آینده اندیشی معناساز انتظار برای فرج انسانیت است و از سلک تحرک غایتمدارانه تشیع برای خداگونگی انسان. مردم شریف ایران با تولی به نایب برحق حضرت حجت و با اقتدا به نزدیک ترین مردم زمان به عصمت - این گوهر الهی که در سینه اولیاء الله به ودیعه نهاده شده است- در عمل ثابت کردند که منادی بازگشت انسان به عصر فطرت هستند.‌
صالح اسکندری
پی نوشت:‌
۱‌- ‌جلوه های سیاست اسلامی با الهام از اندیشه های سیاسی امام خمینی ره، ص ۱۷،به نقل از کتاب گذری بر اندیشه سیاسی امام خمینی ره، ص ‌۳۵.‌‌
منبع : روزنامه رسالت