شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


خوشبختی فرزندان در گرو خوشبختی والدین


خوشبختی فرزندان در گرو خوشبختی والدین
پدر و مادرهای امروزی، علیرغم تمام انتقاداتی که به روش های تربیتی و الدین خود وارد می سازند، متعجبند که چرا محصول تربیتی آنان از محصول تربیتی خودشان بسیار بهتر بوده است!
در دوره ای که ما کودک، نوجوان یا جوان بودیم به نسبت فرزندان امروزی با ادب تر ، مقاوم تر، حرف شنوتر، سازگارتر و مستقل تر رفتار می کردیم.
با این همه توجهی که به نظر می رسد بچه های ما از آن برخوردارند اما آخر کار باز چیزی بدهکار می شویم! به راستی چرا؟ اشکال کار پدر و مادرها در کجاست؟
لطفا قبل از آن که ادامه مطلب را بخوانید، قلم و کاغذی آماده و به این سؤالات بطور کتبی پاسخ دهید:
۱) اگر همین الان ازشما سؤال شود که بزرگ ترین آرزوی زندگی تان چیست چه پاسخی می دهید؟
۲) به نظرتان خوشبختی شما مهم تر است یا فرزندتان ؟چرا؟
۳) فکر می کنید کدام اهمیت بیشتری دارد؟ زن و شوهر خوبی باشید یا پدر و مادر خوبی؟
اکنون ادامه مطلب را بخوانید.
شاید شما هم مانند خیلی از پدر و مادرهای دیگر، بدون آنکه نیازی به فکر کردن و تامل داشته باشید، بزرگ ترین آرزوی زندگی تان را خوشبختی فرزند یا فرزندان تان بیان کنید. تجربه نشان می دهد که اکثر والدین نه تنها خوشبختی فرزندشان را بزرگ ترین و بهترین آرزوی خودشان می دانند بلکه به این نوع آرزو مباهات و افتخارهم می کنند و آنرا نشانه ایثار و فداکاری می دانند.
بگذارید بدون تعارف صحبت کنیم تا بیشتر با خودتان کلنجار بروید . ناراحت می شوید اگر بگوییم که اشتباه فکر می کنید. بله، این که بزرگ ترین آرزوی زندگی شما خوشبختی فرزندتان باشد نه تنها فکر اشتباهی است بلکه بزرگ ترین انحراف تربیتی نیز هست.
اتفاقا باید بزرگ ترین آرزوی زندگی شما خوشبختی خودتان باشد!پدر و مادری می توانند فرزندشان را خوشبخت کنند که، خود، افکار و نگرش های مثبتی به زندگی داشته و خوشبختی واقعی را لمس کرده باشند.مسیرخوشبختی های بچه ها از خوشبختی پدر و مادر می گذرد. باز اشتباه نکنید، منظور این نیست که اگر پدر و مادر خوشبخت نباشند، لزوما فرزندشان هم به جایی نمی رسد، بلکه می خواهیم بگوییم اگر به خوشبختی فرزندتان فکر می کنید پیش از آن، این فکر و آرزو را در مورد خودتان هم داشته باشید.
خوشبختی چیست؟ هر کس می تواند برای این مفهوم، معنایی در ذهن خود داشته باشد. در این نوشته خوشبختی را داشتن فلسفه زندگی شفاف، لذت بردن از موهبت زندگی، شادابی ، وپویایی، و داشتن نگرش مثبت نسبت به زندگی معنا می کنیم. اصولا پدر و مادر کی می توانند مدعی شوند که برای خوشبختی فرزندشان تلاش می کنند؟ آیا زمانی که همه امکانات مورد نیاز او را فراهم می سازند؟ وقتی که از زندگی خودشان می زنند تا برای فرزندشان هزینه کنند. یا زمانی که کوچک ترین مسائل فرزندشان را با حساسیت فراوان دنبال می کنند؟ و یا وقتی که تمام هم و غم شان تهیه بهترین مدل کفش ، لباس ، کامپیوتر، و... برای فرزندشان است؟ شاید اینها نشانه هایی باشند برای این که شما ثابت کنید پدر و مادر خوبی هستید ولی نشانه اصلی چیز دیگری است. ما کلید تربیت را گم کرده ایم و برای یافتن ا ین کلید نشانه های انحرافی را جستجو می کنیم.
کلید اصلی تربیت این است که بدانید، بپذیرید و اعتقاد داشته باشید، خوشبختی فرزند درگرو خوشبختی شماست. مسیر خوشبختی بچه ها از خوشبختی پدر و مادرها می گذرد. پدر و مادر می توانند فرزندان خوشبخت تربیت کنند که خود افکار و نگرش های مثبتی به زندگی داشته باشند. باید بزرگ ترین آرزوی زندگی شما، خوشبختی خودتان باشد!
متأسفانه والدین امروزی مسیر تربیت را بد طی می کنند! این مسیر پایانی غیر از این ندارد: والدین بدهکار، فرزندان طلبکار! زحمت می کشید، تلاش می کنید زندگی تان را صرف فرزندتان می کنید و در پایان چیزی هم بدهکار می شوید!
معمولا و الدین به دلایل زیادی تصور می کنند که به اصطلاح از آنها گذشته و دوره آن ها به اتمام رسیده است؛ حالا دوره بچه هاست و باید برای آنها کاری کرد. جالب آن که حتی پدر ومادرهای جوان نیز چنین اعتقادی دارند وآ ن ها هم فکر می کنند که فرزند اولویت اول و آخر زندگی است!
پدر و مادر تمامی تلاش و هم و غم خود را مصروف راحتی و آسایش فرزند یا فرزندان شان می کنند و او را اولویت اول زندگی شان قرار می دهند. ای کاش والدین قسمتی از این تلاش و همت را برای یکدیگر صرف کنند. افکار اشتباه این والدین بسیار خطرناک است؛ چون باعث می شود:
¤ توزیع انرژی روانی والدین به صورت مناسبی انجام نگیرد؛ چرا که این انرژی بر روی فرزند متمرکز می شود و از قابلیت های انرژی روانی خودمان بی بهره می مانند.
¤ تمرکز انرژی روانی بر روی کودک مشکلاتی برای خود او ایجاد می کند. ممکن است آنان به دلیل وقت و نیروی زیادی که صرف فرزندشان می کنند توقعات بالایی از کودک داشته باشند ویا خود او به جهت این که می داند برای پدر و مادر خیلی مهم است متوقع و خود خواه بار بیاید.
¤ اگر خدای ناکرده اتفاق ناگواری برای او بیافتند، به خصوص در خانواده های تک فرزند، والدین به لحاظ احساس خلأ در زندگی، فشار روانی زیادی را متحمل می شوند.
¤ فرصت های پویایی شخصیت را از دست می دهید. اگر شما زمانهایی را برای شادابی، تقویت، و باروری شخصیت اختصاص ندهید به تدریج به یک شخصیت ایستا تبدیل خواهید شد؛ شخصیتی که نه تنها تحمل آن برای فرزندان، بلکه برای خود شما هم سخت خواهد بود.
پویایی شخصیت مهم ترین شاخصأ زندگی متعادل و سالم است. پویایی شخصیت یعنی داشتن فرصت هایی برای بازنگری و بازیابی خود، یعنی انعطاف پذیری و قبول اشتباهات و اصلاح خود، یعنی فرار از رکود و انجماد فکری، یعنی پیمودن مراتب تکامل و تعالی در زندگی.
بنابراین اگر می گوییم آرزوی خوشبختی پدر و مادر بر آرزوی خوشبختی فرزندان تقدم دارد این بدان معناست که پدر و مادر شاداب و سالم، هم خود از زندگی لذت بیشتری می برند و هم فرزندان شان از وجود آن ها بهرأ بیشتری می گیرند. به یاد داشته باشیم که زندگی یک موهبت تکرار ناشدنی است و هر انسانی از ا ین فرصت یک باره زندگی باید نهایت استفاده را ببرد.
گاه والدین در زندگی بیش از آن که به دنبال خوشبختی باشند دنبال اثبات نشانه های بدبختی خود هستند و وقتی به این تصور می رسند که دیگر نمی توانند برای خود کاری انجام دهند با استفاده از مکانیسم دفاعی فرافکنی، سعی می کنند خوشبختی گمشده را در وجود فرزندان خود بیابند. تأکید بیش از اندازه والدین بر درس خواندن و موفقیت تحصیلی و ایجاد روحیأ برتری جویی در فرزندان از عوارض نامطلوب چنین تصوری است که معمولا هم برای والدین و هم برای فرزندان تنش زا و اضطراب آفرین است. پس اگر نگرش ایستا به زندگی دارید و فکر می کنید امکان تغییر در افکار برای شما وجود ندارد در این نگرش تجدید نظر کنید.
به فلسفه زندگی خود بیاندیشید و نکات مبهم را تا جایی که می توانید برطرف کنید. یک فلسفه زندگی شفاف، فلسفه تربیتی مشخص و موفقی را به وجود می آورد.
هر از چندی با مرور فلسفأ زندگی، آن را مورد بازنگری قرار دهید. آموزه های دینی نیز بر این نکته تأکید دارند و برای آن فرصت های زیادی پیش بینی کرده اند. افضل بودن یک ساعت تفکر بر ۰۷ ساعت عبادت، ترغیب برای خواندن قرآن و ادعیه ایام ماه رمضان، همه فرصت هایی برای اندیشه در چون و چرای زندگی اند.
این موارد را هرچند هم که کلی باشند شعار تلقی نکنید.
این ها واقعیت های زندگی و اموری دست یافتنی هستند. آنچه سخت است همت برای آغاز تغییر در مسیر افکار است.
این افکار ماست که کهنه می شود. با پویایی و اندیشه، تازگی زندگی را همیشه تجربه کنیم.
با این تفاصیل و توضیحات، الان دربارأ سوال سوم چه فکر می کنید؟ زن و شوهر خوب بودن مهم است یا پدر و مادر خوب بودن؟ شاید ساده ترین پاسخ این باشد که بگویید هر دو لازم هستند. بله، اگر هر دو مورد در خانواده ای موجود باشند بسیار ایده آل است، ولی همیشه چنین نیست. در موارد بسیاری فرزند حلقه اتصال زن و شوهر است و هستند والدینی که وجود یکدیگر را به خاطر فرزند یا فرزندان تحمل می کنند و حتی این را بر زبان می آورند.
شنیده اید به زن و شوهرهایی که روابط حسنه ای ندارند توصیه می کنند بچه ای بیاورند تا زندگی شان شیرین شود و یا مهر زن بر دل شوهر بیافتد تا اختلافات را فراموش کنند. آن طور هم که به نظر می آید این سوال، سوال راحتی نیست و جای تأمل فراوان دارد.
بیایید پاسخ را از یک موضوع بدیهی شروع کنیم.
شما اول زن و شوهر بوده اید یا پدر و مادر؟
اگر این موضوع به قدری بدیهی است که شما را به خنده وا می دارد اشکال نیست، اما شاید دقت بیشتر در آن نکات دیگری را آشکار سازد. هیچ زن و مردی با هدف بچه دار شدن ازدواج نمی کنند، حداقل هدف اولیه زندگی مشترک، تأمین نیازهای روانی طرفین و رسیدن به آرامش و سعادتی است که در تنهایی و تجرد به دست نمی آید. فرزند آوری جزء اولویت های بعدی زناشویی است. زن و شوهرها زندگی را با این نیت که یکدیگر را به خوشبختی برسانند شروع می کنند و تولد فرزند یا فرزندان این خوشبختی را تکمیل می کند. پس چرا بسیاری از زن ها و شوهرها، خوشبختی خود را در بچه هایشان می بینند و چرا بچه ها را محور زندگی قرار می دهند؟
پدر و مادری که معنای زندگی را در فرزندآوری و فرزندپروری می بینند باید در این معنا شک کنند. معنای زندگی درچیزهای دیگری است و خلاصه کردن آن در وجود بچه ها بیراهه ای بیش نیست.
باور کنید این نکات موضوعات پیش پا افتاده ای نیستند. همین الان که به عنوان زن و شوهر درکنار یکدیگر زندگی می کنید دوباره خاطرات روزهای اول زندگی مشترک را به یاد آورید. کجا بودید و به کجا رسیده اید؟
زن و شوهر باید مایه آرامش یکدیگر باشند.
آیا همان گونه که با نیت تأمین آرامش متقابل قدم در زندگی مشترک گذارده اید اکنون نیز این آرامش را در وجود یکدیگر احساس می کنید؟
تفاوت های فردی واختلافات سلیقه ای در زندگی، مشکلات کم و زیادی را ایجاد می کنند، اما مهم این است که بروز هیچ مشکلی را یک طرفه نبینیم و قبول کنیم که همه مسائل انسانی دوطرفه هستند. اگر بخواهیم با نگاه تک بعدی و یک طرفه به مشکلات بین انسان ها بنگریم به راه حلی جز بن بست نخواهیم رسید.
در فرهنگ ما تفکر احساسی غلبه محسوس بر تفکر منطقی دارد و همین باعث می شود که ما در مشکلات با نگاهی حق به جانب خود را به تبرئه و طرف مقابل را کاملاً مقصر قلمداد کنیم. نمونه هایی از جر و بحث های خانوادگی را به خاطر بیاورید.
ببینید سوژه این دعواها از کجا شروع می شود؟ معمولاً در ابتدای کار، قضیه با بحثی ساده شروع می شود، و ادامه می یابد تا بالاخره به موضوعاتی کاملاً بی ربط به قضیه ختم می شود!
زن وشوهرهای ایرانی به جای اصرار بر تحمیل نظرات خود و یک جانبه نگری، بیش از هر چیزی نیاز به آموزش مهارت های زندگی دارند. به آن چه می خواهم بگویم خوب توجه کنید. اندکی از دغدغه پدر و مادر خوب بودن فارغ شوید و به زن و شوهری خوب بودن بیاندیشید. خیلی ساده می خواهم به شما بگویم که به فکر خودتان هم باشید. به عنوان یک فرد، یک انسان، یک زن یا شوهر. نگویید همین است که هست، باید سوخت و ساخت و تحمل کرد. به جای این که با تأکید بگویید طرف مقابل شما - زن یا شوهر - غیرقابل تغییر و اصلاح ناپذیر است. منصفانه بیاندیشید و ببینید خودتان چه قدر آمادگی تغییر دارید؟
یادآوری می کنم همه مسایل انسانی اعم از خوشی ها و ناخوشی ها دوطرفه است. اگر شما به همسایأ رو به رویی با روی خوش سلام دهید بعید است که جواب سلام شما را ندهد؛ اگر شما آدم پویا و شادابی باشید و حوصله زندگی کردن داشته باشید عجیب خواهد بود که خانواده تان شما را نپذیرند. بسیاری از زن و شوهرهایی که در محیط خانه با یکدیگر مشکل دارند در بیرون ازخانه و محیط کار و یا جمع دوستان، افرادی موجه و خوش مشرب به حساب می آیند. این دوگانگی را چگونه می توان توجیه کرد؟
تفکر احساسی، اصرار بر پیش بردن افکار خود، مقصر جلوه دادن طرف دیگر و نگاه یک طرفه به مشکلات از معایب فرهنگی جامعه ما محسوب می شوند و باید برای اصلاح آنها به طور مداوم تمرین کرد.
متاسفانه جایگاه زن و شوهری در حال فراموشی است. تقدم پدر و مادری بر زن و شوهری، هم به ضرر خود ماست و هم به ضرر بچه ها.ما به عنوان زن و شوهر ضرر می کنیم. چون وقت کمتری برای همدیگر صرف می کنیم. بچه ها هم ضرر می کنند چون الگوی خوبی برای زن و شوهری در زندگی شان نمی بینند!
بار دیگر تأکید می کنیم پدر و مادر خوب بودن بسیار مهم است اما زن و شوهر خوب بودن و زن و شوهر خوب ماندن مهم تر است. محور اصلی زندگی خانوادگی زن و شوهر هستند. سلامت و شادابی این محور عامل تحرک و پویایی خانواده خواهد بود.
زن و شوهرها باید بر این نقش محوری خود در خانواده واقف باشند و آن را با هیچ رابطه دیگری حتی پدر و مادری جایگزین نسازند. عامل دوام خانواده زن و شوهر خوب بودن است نه لزوما موفق بودن در تربیت و بچه خوب تربیت کردن.
بسیار ی از زن و شوهرها با آمدن بچه جایگاه خود را عوض کرده و سعی می کنند بیشتر پدر و مادر خوبی باشند. این تغییر جایگاه نه به نفع زن و شوهر است و نه حتی به نفع فرزندان.
به شما زن و شوهرها توصیه می کنیم جایگاه خود را بازیابید و در استحکام آن بکوشید. گاهی لازم است وضعیت این جایگاه را مرور و بررسی کرده و در صورت پیشی گرفتن جایگاه پدر و مادری بر آن، سعی کنید دوباره به وضع متعادل بازگردید.
ابراهیم اصلانی
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید