پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

فلسفه سیاسی و آرمانشهر


فلسفه سیاسی و آرمانشهر
سیاست از دیرباز با ورود به قالب فکری فلاسفه با نوعی فضیلت باوری و سعادتمداری عجین شده است چرا که فلسفه سیاسی از باستان تا روزگار نو، اغلب هرآنچه به نگارش درآورده به نیت سوق دادن آدمی به سمت خیر برین بوده است.
از همین روست که به کرات طرح انواع شهر زیبا و آرمانشهر و مدینه فاضله و شهر خدا در دستگاه دانایی آنها ریخته شده است. چنانچه حتی ارسطو اخلاق را به مثابه «دیباچه ای بر سیاست مد» نظر آورده و غایت فلسفه سیاسی را وصول یا کمک به وصول سعادت تعریف کرده است. اگرچه در هر دوره، سعادت به فراخور ساختارهای یک سرزمین تعریفی منحصر به فرد به خود گرفته است، اما این خود به نسبی بودن اگر نه اخلاق فی نفسه، لااقل نسبیت روایتهای اخلاقی دامن زده است.
ما سعی خواهیم کرد برای پرهیز از زیاده‌گویی بیشتر با طرح مثالی به بررسی موضوع مورد نظر خود بپردازیم. این حقوق اگرچه در عالم سیاست ذیل مفاهیمی چون منافع ملی تعریف میشود اما رابطهای هم با راههای مفروض یک حکومت برای حراست از حقانیت خود مییابند. راه هایی که در گرو نوع تحلیلهای سیاسیون است. ما میتوانیم با همین مورد رابطه‌های بین اخلاق سیاسی ارسطویی با مثال خود برقرار کنیم.
از خود خواهیم پرسید که آیا این روشها برای تحقق آن آرمان ها، از مدخل سطحی از فلسفه سیاسی برمی آیند؟ پاسخ ما به این سوال اگر پیش فرض، فلسفه سیاسی کلاسیک باشد، خیر است. چرا که پیش از این گفتیم فلسفه سیاسی بر مدار فضیلت می گردد. اساسا دنیای فلاسفه جولانگاه طرح عالمی انتزاعی است. عالمی که خود دارای شهر و شهروند و وکیل و مجلس و دولت است و فیلسوف نیز نقش نخبه آن سامان را ایفا میکند. در اینجا دیگر تنها روی نیک سکه دیده نمیشود، بلکه چارهای جز برجسته کردن شروری ها و پلیدیها در کنار نیکیها باقی نمیماند.
در این حوزه است که میتوان فرمول گونهای معطوف به عمل را ترسیم و از آن چونان دایره همه شمول دانایی و طرق تفکر، برای به نقد گرفتن بلندپروازی فیلسوف، مدح پیشگی شاعر و... استفاده کرد. در این ساحت دیگر نه خیالبافی صرف، که مصلحت و منفعت دایرمدار میشوند.

نویسنده : عباس فاطمی
منبع : روزنامه مردم سالاری