چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


آهنگ مرگ را دیگران برمی گزینند


آهنگ مرگ را دیگران برمی گزینند
او در هنرستان هنرهای زیبای سانتا سیسیلیا تحصیل كرد و نواختن ترومپت را فراگرفت. اولین تصنیف های موریكه چندان قابل تمایز و برجسته شدن نبودند اما او از سوی همكلاسی خود، لئونه برای ساخت و تنظیم آهنگ فیلم به خاطر یك مشت دلار (۱۹۶۴) دعوت به كار شد و در واقع با این دعوت زمینه خلق اولین شاهكارهای او فراهم شد. موسیقی این فیلم با تنظیم نامتراكم و كاربرد آلات نامتعارف مانند ناقوس، گیتار الكتریك، سازدهنی و صدای زه چنگ و نواهای به یاد ماندنی، نوعی انقلاب را در كاربرد موسیقی در كشورهای غربی بنیان گذاشت تا جایی كه بسیاری از بزرگان معتقدند از این پس محال بود كه اثر موسیقایی را شنید و تاثیر و ردپای موریكونه را در آن مشاهده نكرد. اگرچه نام موریكونه مترادف و عجین با وسترن اسپاگتی (فیلم هایی كه كارگردانان ایتالیایی به تقلید از فیلم های وسترن آمریكایی می سازند) است اما او توانسته در بسیاری از ژانرهای دیگر نیز موفق ظاهر شود. گونه هایی مانند كمدی ها، درام ها، هیجانی، ترسناك، افسانه ای و تخیلی، فیلم های هنری و حتی اكتشافی. این تنوع در تصنیف او را به یكی از معدود آهنگ سازانی تبدیل كرده است كه می توانند در طیف گسترده ای از ژانرها آهنگ سازی كنند. موریكونه، در سال های اول شروع به كار خود تمایل داشت خود را با نام های مستعار Dan Savio و Leo Nichols بنامد. او در دهه شصت صدها آهنگ برای خوانندگان ایتالیایی منجمله Maria Lanza، Morandi Gianni، Miranda Martino و بسیاری دیگر تصنیف كرد. اگرچه این موسیقی فیلم است كه موریكونه را به ستاره ای درخشان تبدیل كرده است. او در حدود ۴۰۰ موسیقی فیلم تصنیف كرده است كه حتی ذكر نام آنها هم مقدور نیست. به اعتقاد بسیاری آنچه در ابتدای فعالیت موریكونه باعث توجه بیشتر به آثار او شده، موسیقی متن هایی است كه برای فیلم های سرجیولئونه ساخته است. فیلم هایی مانند «خوب، بد، زشت»، به خاطر چند دلار بیشتر، «به خاطر یك مشت دلار»، روزی روزگاری غرب و روزی روزگاری آمریكا. بدون شك موریكونه یكی از پركارترین آهنگسازان معاصر است و احتمالاً آهنگساز دیگری وجود ندارد كه در كارنامه خود به این تعداد موسیقی تصنیف كرده باشد، به طوری كه جمع آوری تمام آثار او تقریباً امری محال است.انیو موریكونه بیش از چهار دهه برای كارگردان های مختلف مانند سرجیو لئونه موسیقی های عجیب ساخت. او بی شك استاد است اما خودش نمی داند.
ایندیپندنت پورتفولیو، ۱۱ مارس ۲۰۰۴ _ او اصرار می كند كه مایسترو (یعنی استاد) نامیده شود. اما برای هنرمندی ایتالیایی كه بزرگترین موسیقی فیلمساز در قید حیات است، لقبی فاخرتر نیاز است.استاد در آپارتمانی مشرف به میدان بزرگ رم، متعلق به قرن هفدهم میلادی با چلچراغ های بزرگ كریستالی زندگی می كند. زنگ در منزل به جای زیر و بم موسیقی متن فیلم خوب، بد، زشت، ریتمی یكنواخت دارد. بعد از گذشتن از در ورودی با مردی نسبتاً شكننده با ژاكتی آبی و عینك كائوچویی روبه رو می شویم. انیو سری تكان می دهد و دستی بر صندلی قدیمی خود می كشد. او از مترجم جوان ما، ربرتا، می خواهد تا در كنارش بنشیند. انیو می گوید كه تصنیف را از شش سالگی شروع كرده است و در دوازده سالگی موسیقی را در هنرستان موسیقی سیسیلیا، زیر نظر رافائل پت راسی (Raffaele Petrassi) یاد گرفته. اولین آهنگ را او برای فیلم I l Federale به كارگردانی Luciano Salce در سال ۱۹۶۱ ساخت. اما موسیقی مهیج فیلم وسترن ایتالیایی كه انیو برای همكلاسی خود سرجیو لئونه ساخت، او را به شهرت رساند.
در حالی كه چشمان قهوه ای بزرگ او بر نقطه ای نه نزدیك و نه دور خیره بود، به من گفت كه استاك هاوزن (Stock hausen)، مونته وردی (Monte verdi) و استراوینسكی را می ستاید: «من به اینكه آنها تم های موسیقی خود را از موسیقی محلی برداشت می كنند، علاقه بسیار دارم. در پاسخ به اینكه آیا من از استراوینسكی چیزی فراگرفته ام، باید بگویم البته. اما باید دانست هیچ آهنگسازی حتی استراوینسكی یا باخ موسیقی را اختراع و ابداع نكرده اند. هر آهنگسازی بر شانه های گذشتگان ایستاده است و از منابع جدیدی كه جدیداً در اختیارش قرار گرفته است استفاده می كند.» ما راه می رویم و در مورد موسیقی فیلم به خاطر یك مشت دلار گفت وگو می كنیم، از ناقوس های كلیسا، ملودی دلنشین گیتار آن و صدای سوت آلساندرو آلساندرونی كه احیای نوای سوت در سال هایی بود كه اندك اندك استفاده آن در آهنگ در حال منسوخ شدن بود. موریكونه می گوید: آلساندرونی یك مرد كاملاً جوان بود كه با ما در اجرای آهنگ همكاری كرد. شاید با نوعی كمبود استعداد سوت زدن در انگلستان مواجه هستیم، اگرچه آنجا آنقدر سرد هست كه كسی آنقدر خوشحال نباشد كه سوت بزند.»همكاری او با لئونه نمونه كوچكی از كارهای موریكونه است. با اینكه او با ایتالیایی هایی مانند پازولینی و زفیرهلی یا بزرگانی در هالیوود مانند الیور استون و وارن بیتی همكاری كرده است اما همواره برای آنان موسیقی درخور ساخته و انتظارات آنان را برآورده كرده است. در پایان دهه ،۸۰ هنگامی كه همه انتظار داشتند موسیقی فیلم Mission برنده جایزه اسكار شود اما جایزه به Round Midnight تعلق گرفت، همه انتظار داشتند موریكونه آزرده خاطر شود اما او امروز می گوید: «اینكه من تاكنون هیچ جایزه اسكاری نگرفته ام اصلاً مهم نیست. من تنها می خواهم به بیان احساساتم ادامه دهم. مردمان لحظه ظهور خلاقیت را جادویی می دانند اما اینگونه نیست. این تصور تنها خیال و تصوری رمانتیك است. برای من به سادگی، تنها از A به B رفتن است. من چگونه به این هدف دست می یابم؟ شما باید مانند نقاشی باشید كه حركات و ضربات قلمو را می شناسد. در نهایت این آگاهی به تكنیك و تجربه تبدیل می شود. گاهی اوقات یك ایده به صورتی سرزده به سمت شما پائین می آید، اما بعد از آن، من بر وقوع مجدد آن سماجت می ورزم. به شرطی كه شما بدانید چگونه كار خود را انجام دهید، به نتیجه هم خواهید رسید. بسیار ساده است.» گاهی اوقات موریكونه نوعی رفتار خالی از ظرافت و بی محابا انجام می دهد كه او را به عنوان یك سالخورده جذاب تر می كند. او برای هر كسی كه در اتاق با ما نشسته البته به جز من، یك قهوه اسپرسو سفارش می دهد. هنگامی كه سئوالات مرا مضحك می پندارد چشمانش را از من برمی گرداند. در طول گفت وگو سه یا چهار بار نگاه های ما تلاقی می كنند. می گوید: «من دیشب تا دیروقت بیدار بوده ام.» من احساس می كنم این كلام او نوعی پوزش مودبانه است. سپس می پرسد: «چند سئوال دیگر باقی مانده است؟»با اینكه خسته است و كسل با این حال حوصله شیطنت را دارد، به موهای ربرتا ضربه ای آرام می زند و بازوی او را با خلال دندان خط می اندازد و به شیطنت می خندد و از او می پرسد: «اسپرسوی دیگری می خواهی؟» موریكونه می گوید هنگامی كه در استودیوی خود در رم كاری ندارد از سینما و كار در منزل لذت می برد. او طرفدار شطرنج كامپیوتری است و گاهی با پسرش جیووانی كه اغلب برنده است، شطرنج بازی می كند. او در پاسخ به اینكه آیا گاهی اوقات این احساس را داری كه زمان برای آهنگ های ننوشته ات در حال كم شدن و از دست رفتن است، می گوید: «نه، من در این مورد كاملاً سهل گیر و آرام هستم. در گذشته اغلب همه چیز بی امان تر و شتابزده تر بود اما اكنون من به بسیاری از پیشنهادها جواب رد می دهم و بنابراین زمان بیشتری برای فكر كردن در مورد كارهایم دارم. البته گاهی بلندپروازی های شخصی هم وجود دارند كه من از آنها با شما حرفی نخواهم زد. اگر من كار ناتمام یا انجام نشده ای داشته باشم و نتوانم آن را انجام دهم رنجیده خاطر نخواهم شد. به سادگی كاری كه می توانم انجام دهم را انجام می دهم.» اما در مورد كوئنتین تارانتینو چطور؟ آیا او از اینكه پیشنهاد ساخت موسیقی فیلم «بیل را بكش» را رد كردید، احساس نكرد كه به او توهین شده است؟ موریكونه در پاسخ می گوید: «در ابتدا من با او به طور مستقیم صحبت نكردم، بنابراین تصور نمی كنم احساس مورد توهین قرار گرفتن كرده باشد. دوم اینكه از من خواسته شده بود تنها دو یا سه دقیقه از موسیقی فیلم را بنویسم و من قصد نداشتم قبول كنم آن همه كار را تنها برای سه دقیقه انجام دهم. در ضمن پیشنهاد پرداخت مبلغی بسیار زیاد عجیب به نظر می رسید و لذا من نپذیرفتم. سرانجام تارانتینو به آهنگساز دیگری رجوع كرد كه از سبك من تقلید می كرد. او به دنبال آهنگسازی شبیه موریكونه بود و در نهایت پیدا كرد.» شاید بی عاطفگی باشد كه گفت وگو را با این سئوال تمام كنیم كه او چه موسیقی ای را برای مراسم تشییع خود دوست دارد. اما من این سئوال را پرسیدم و تا جای ممكن صریح و مستقیم. موریكونه گفت: «مهم است كه دیگران موسیقی را انتخاب كنند. البته من می خواهم مراسمی مخفی داشته باشم. من نمی خواهم كسی غیر از خانواده ام چیزی در این مورد بداند. هنگامی كه مراسم تشییع تمام شد، دیگران می توانند از مرگ من مطلع شوند. به این طریق من هیچ كس را نمی آزارم و آنها پول خود را برای خرید گل دور نمی ریزند.»هنگامی كه به خاطر سئوال محزون كننده ام عذرخواهی كردم، با لبخند ملایمی پاسخ می دهد: «مسئله ای نیست. مهم این است كه بالاخره به پایان سئوال های شما رسیدیم.»
منبع : خبرگزاری ایسنا


همچنین مشاهده کنید