یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا


آسیب شناسی تئاتر ایران


آسیب شناسی تئاتر ایران
هر فرازی را نشیبی است و هر پستی را بلندایی . بی تردید تئاتر ما هم از این قاعده مستثنا نیست و مانند هر پدیده رو به کمال دیگری از افت و خیزهای فراوانی برخوردار بوده و هست ، یعنی گاهی به رغم جوانی و سن و سال کمش به چنان اوج و نضجی رسیده است که چشم همگان را معطوف به خود ساخته ، عناصر فرهنگی دیگر را تحت الشعاع قرار داده است و گاه چنان بی رمق شده که از ادامه راه بازایستاده است . به گمان راقم در حال حاضر تئاتر ما در انتهای دوره توسعه کمی خود است ، یعنی دوره ای که پس از آن سالهای رخوت و سستی و تعطیلی با برنامه ای نانوشته به سمت (هدف تئاتر برای تئاتر) حرکت کرده ، با این سیاست به درخواست ها و نیازهای قشر جوان و فارغ التحصیل تئاتر که نیروی بالقوه عظیمی را تشکیل می داد، پاسخی سریع و درخور داد.
لیکن باگذشت زمان و رونق نسبی تئاتر و جلب و جذب نیروهای مستعد و توانمند و افتتاح سالنهای متعدد، آرام آرام به دلیل غلبه عناصر صوری و گرایش هنرمندان به تکنیک ، ساختار، ترکیب ، میزانسن و استفاده فرمال از عناصر صحنه ای ، از مفاهیم انسانی و ضرورت های اجتماعی دور شده یکسره به دامان نما و شکل ظاهری تئاتر مدرن با تاکید بر صورتگرایی (در بیشتر موارد) افتاده است ؛ البته بحث تکنیک و ساختار، فرم و صورت به جای خود نیکوست ؛ اما در فضا و شرایطی خاص و ویژه نه در فضا و شرایط فعلی جامعه ما که مسائل حل نشده بسیاری دارد.
اگر تکنیک و ساختار در تئاتر غرب در اولویت اول نقدها و بررسی هاست ، به آن دلیل است که این تئاتر مبتنی و متکی بر آن است (یعنی از همه دستاوردهای فنی به نفع خود استفاده می کند) و هر چیزی در این جوامع ، حتی روابط خانوادگی تحت تاثیر قوانین سازمند آن قرار دارد، لذا محتوای درونی و بیرونی روابط انسانی را نیز تکنیک روشن می سازد. حال ما با ویترین کردن نامتوازن این موازین و مناسبات ، تئاترمان را از آن مفاهیم انسانی عمیق و تکاندهنده تهی کرده ایم . بدیهی است که داشتن صورتی زیبا (استیک ) لازمه هر اثر هنری است . لیکن صورتگرایی صرف ، اثر هنری را تهی و پوچ می کند و این ، آن اتفاقی است که اگر مراقب نباشیم و سریع با حفظ دستاوردهای خوب این دوره (رشد بازیگری ، کارگردانی ، طراحی صحنه ، متن) که فاصله ها را به کمترین حد تقلیل داده است ، به سمت مفاهیم پیش گفته حرکت نکنیم ، ممکن است از این پس خود به تماشای آثارمان بنشینیم .
بنابراین بجاست که همه دست اندرکاران (مسوولان ، هنرمندان ، منتقدان و...) با تشریک مساعی و تبادل نظر راه دوره بعدی تئاتر کشور را هموار ساخته ، مانع از درغلتیدن دوباره آن به سراشیبی شوند. مسلم است که هر طرح و برنامه ای نیازمند امکانات و لوازم مختلف است . در این ارتباط مهمترین و ضروری ترین عنصر و عامل بازدارندگی و یا در جازدن درهمین شرایط، ساخت سالنهای متعدد است ؛ زیرا هر سالنی مقتضای مفهومی اجرایی خود را طلب می کند. سالنهای موجود جوابگوی آثار موجود است . طبیعی است با تغییر فضا و بافت صحنه ای ، شاهد آثار متفاوت و در خور این فضاها خواهیم بود. یعنی نه تنها از این طریق می توانیم موجب رشد کیفی تئاتر و گونه گونی آن شویم ؛ بلکه قادر خواهیم بود به بحثهای چند ساله اخیر یعنی کانالیزه کردن سالنها و ایجاد شناسنامه ای برای هریک از آنها نیز جامه عمل بپوشانیم . بدیهی است که با چند سالن فعلی (که از تبدیل پارکینگ و فضاهای بالقوه تئاتر شهر به وجود آمده اند) و نیز خیل عظیم جوانان تشنه و فارغ التحصیلان تئاتر که روز به روز بر تعداد آنها افزوده می شود، دست یازیدن به چنین هدفی تقریبا نشدنی یا محال است . هنگامی این امر قابل وصول است که ما برای هرسلیقه و نگاهی و برای هر سبک و شیوه ای سالنی در اختیار داشته باشیم . (همان گونه که درحال حاضر تالار وحدت تقریبا چنین حکمی یافته است) گذشته از این مساله ، گمان بنده این است که یک بار برای همیشه نیز باید تکلیف خودمان را با قالبهای نمایش ایرانی و خواست و برنامه ای که نسبت به آنها داریم ، روشن کنیم . بدیهی است که قالبهای نمایش ایرانی از ظرفیت های بالایی برای تحقق تئاتر ملی برخوردارند. لیکن این بدان معنا نیست که ما از آنها به همان شکل قدیمی و سنتی شان استفاده کنیم (مگر آن که بخواهیم از آنها استفاده ای موزه ای کنیم یا در مناسبت های خاص از آنها بهره مند شویم) که خود این مساله هم جای بحث بسیار دارد.
یعنی قالبهای نمایش ایرانی به مثابه محملهایی هستند که می توان از این محملها برای اهداف و اندیشه های امروزی استفاده کرد. لیکن نگارنده بر آن است که تئاتر ملی ، یعنی تئاتری برای ملت و اگر مراد ما از تئاتر ملی این است که به سمت بیان خواست ها و نیازهای اکثریت جامعه حرکت کند، باید مبادرت به یک برنامه ریزی بلندمدت بنماید و بدیهی است که در این برنامه ریزی باید از همه کارشناسان و علمای رشته های مختلف علوم انسانی نظیر جامعه شناسان ، اندیشمندان ، روان شناسان اجتماعی ، هنرمندان صاحب تفکر و نیز هماهنگی نهادهای مختلف از قبیل آموزش و پرورش ، وزارت علوم ، وزارت ارشاد، سازمان برنامه و بودجه ، مجلس و... استفاده کرد، یعنی این کار اساسا به یک عزم ملی نیاز دارد. لذا طرح تئاتر ملی از اساس با احیای قالبهای نمایش ملی متفاوت است . لیکن هر جا سخن از تئاتر ملی است ، بحث احیای تخت حوض و تعزیه به میان می آید. غافل از آن که تخت حوض و تعزیه قالبهایی هستند که در زمان و مکان و شرایط تاریخی - اجتماعی دیگری معنا یافته اند و احیای آنها باهمان شکل و شمایل دور شدن از هدف است ؛ زیرا در حال حاضر که مدرنیته در جامعه ما در حال استقرار می باشد و عناصر مدرن ، خواهی نخواهی خود را بر ما تحمیل می کنند، قالبهایی اینچنینی که به فرماسیون های دیگری تعلق دارند، نمی توانند به همان شکل قدیم جوابگوی مناسبات جدید و نیازها و خواست ها و مطالبات مردم در عصر مدرن باشند. مگر آن که با برنامه ریزی از ظرف آنها برای مظروف امروزی استفاده در خور بشود. در پایان همان گونه که پیشتر ذکر آن رفت به گمان نگارنده ، تئاتر ما در حال حاضر نیاز به یک بازنگری دارد و امیدوار است این بازنگری هرچه زودتر با اتحاد و اتفاق همه اصحاب راستین تئاتر و مسوولان صورت پذیرد و به دنبال آن در کنار و درون این صورت زیبا و نیکو به تماشای عواطف و احساسات نابی بنشینیم که روح را تلطیف و احساس را پالایش می کند. همان عواطف و احساساتی که در دنیای سراسر ماشینی امروز ، دیگر کمتر می توان سراغش را گرفت.
نویسنده : دکتر فرشید ابراهیمیان
منبع : حوزه هنری استان چهار محال و بختیاری