دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

۲۷ آوریل ـ ایران و روم برای قاطعترین جنگ دنیای باستان آماده می شوند


۲۷ آوریل ـ ایران و روم برای قاطعترین جنگ دنیای باستان آماده می شوند
اواخر آوریل سال ۵۳ پیش از میلاد، ایران و روم در آستانه جنگ کارهه (حّران) قرار داشتند که «دوپوی» در صفحه ۱۲۹ تالیف خود ــ تاریخ جنگ ــ از آن به عنوان قاطعترین نبرد نظامی بشر در قرون قدیم نام برده است. در این جنگ، کراسوس کنسول اول روم کشته شد و از ارتش آن کشور کمتر از پنج هزار تن موفق به فرار شدند. جنگ اواخر بهار روی داد.
کراسوس پس از سرکوب خونین قیام اسپارتاکوس تصمیم گرفت با ایران وارد جنگ شود تا بر شهرت و ثروت خود بیافزاید. سنای روم از جنگ با ایران اکراه داشت، زیرا که به سبب طول کشیدن دوران صلح از توان رزمی ایران به درستی آگاه نبود، ولی کراسوس اصرار بر این جنگ داشت.
به نوشته پلوتارک برای حمله به ایران، کراسوس هفت لژیون رومی و چهار هزار پیاده کمکی آماده ساخت. به منظور احتیاط ده هزار سوار غیر رومی از جمله هزار سوار گالیائی (فرانسوی) را هم بر این نیرو اضافه کرد و با تجهیرات فراوان از طریق سوریه به سوی تیسفون به حرکت درآمد.
سپهبد سورنا سرفرمانده ارتش ایران با سپاهیان خود که به اسلحه تازه مجهز بودند و از تاکتیک نوین استفاده می کردند از تیسفون عازم جلوگیری از او شد.
دو ارتش در دشت حران که رومیان کارهه (کارئه) می خواندند به هم رسیدند. حّران به فاصله نه چندان دور از فرات شمالی در دشتی خشک و پر باد و غبار بر سر راه کاروانها، به ویژه راهی که به شهر باستانی «اور» ختم می شد واقع شده و آثار باستانی آن هنوز باقی است. قدمت این شهر به دو هزار سال پیش از میلاد می رسد. نام آن از زبان سومری گرفته شده و به معنای «چهار راه مسافران» است. آب این شهر از چاهها تامین می شد.
پس از رسیدن دو ارتش به یکدیگر، کراسوس دستور داد که سربازانش آرایش جنگی به خود بگیرند و تشکیل «تستودو Testudo» دهند. تستودو ها دژهای انسانی مربع شکل بودند که هر ضلع آن را ۱۲ سرباز پیاده دارای سپرهای آهنی بزرگ که در کنار هم می ایستادند تشکیل می دادند و سواره نظام در داخل این دژها آماده حمله در فرصت مناسب می شد و مجموعه این تستودو ها که در کنار هم قرار می گرفتند یک دژ عظیم دارای دروازه های متعدد را تشکیل می داد.
رومیان با این عمل، منطقه و روش جنگ را، خود انتخاب می کردند و نیروی دشمن را وادار می ساختند که در زمین آنان وارد بازی شود. ولی، این بار ایرانیان تاکتیک جنگی خود را تغییر داده بودند و از سلاحهای تازه ای استفاده می کردند؛ سواره نظام زره پوش و نیز زوبین انداز داشتند و کمان بزرگ و تازه ساخته بودند و با شتر به سربازان در حال جنگ، مهمات و آب می رسانیدند. هر واحد پس از چند ساعت جنگ باید به پشت جبهه برای استراحت منتقل می شد و کار سواران سبک اسلحه، قطع راههای تدارکاتی دشمن و عملا در محاصره گرفتن آن و جنگ و گریز بود.
پلوتارک در باره «سورنا» سر فرمانده نیروهای ایران در این جنگ نوشته است که او از یک خانواده اصیل پارسی بود و در امور نظامی نبوغ داشت و شخص دوم ایران پس از شاه بشمار می رفت. به استناد این نوشته و نوشته های دیگر «سورنا» از کیانیان سیستان بود و در نزدیکی شهر زرنگ (درنگیانا) و نه چندان دور از ساتراپی (استان) آریا به دنیا آمده بود و درحقیقت از همشهریان رستم زال، پهلوان افسانه ای ایران بود و یعقوب لیث نیز بعدا از همین منطقه برخاست. به نوشته مورخان بعدی، خانواده سورنا بدون توجه به این که چه دودمانی پادشاهی می کند همیشه در خدمت ایران بود. آرش پدر سورنا نیز از ژنرالهای بنام ایران بود. در سیستان (مشترک میان ایران و افغانستان امروز ) سورنا «رستم سورنا» خطاب می شد.
در سال ۵۳ پیش از میلاد، پس از رسیدن دو نیرو به یکدیگر در دشت حران، سورنا کوشید که کراسوس و ژنرالهایش متوجه آرایش و نقشه جنگی او ، مخصوصا سواره نظام زره پوش نشوند و جنگ پس از بالا آمدن خورشید و گرم شدن هوا آغاز شود زیرا که سورنا می دانست دسترسی سربازان کراسوس به آب دشوار است.
پس از آغاز جنگ، سربازان رومی متوجه کمانهای تازه و پر قدرت ایرانیان شدند، زیرا که سربازان ایرانی با این کمانها موفق شدند پای بسیاری از پیادگان سپردار رومی که اضلاع تستودو ها را تشکیل داده بودند به زمین و نیز به یکدیگر بدوزند و اندکی بعد همه نیروی رومی در محاصره قرار گرفت.
کراسوس صبر کرد تا تشنگی و خستگی بر سربازان ایران غلبه کند و با تمام شدن تیرهایشان حلقه محاصره ضعیف شود و او بتواند نیروهایش را به منطقه مرتفعی منتقل کند که مشاهده کرد با شتر آب و مهمات (تیر) به سربازان ایرانی می رسد و این واحدها بدون تضعیف حلقه محاصره جا به جا می شوند که پسرش پوبلیوس را با چند هزار رومی و همه سواران گالیایی مامور شکستن خط محاصره کرد که در این تلاش پوبلیوس و بیشتر افراد او کشته شدند و بقیه نیز به اسارت در آمدند.
نیروهای ایرانی برای تضعیف روحیه رومیان سر«پوبلیوس» را بر نیزه کردند و به آنان نشان دادند. کراسوس که چنین دید تصمیم به عقب نشینی به شهر حران که دارای حصار بود گرفت، ولی موفق نشد؛ جانش را از دست داد و از آن سپاه انبوه، کمتر از پنج هزار تن موفق به رساندن خود به آن سوی فرات شدند.
در مورد شمار تلفات، ارقام متفاوت است. پلوتارک بیش از ۲۰ هزار تن کشته، ده هزار اسیر و هزاران زخمی که بیشترشان بعدا جان باختند ذکر کرده است. اسیران رومی به سغدیا = سغدیانا (فرارود و عمدتا تاجیکستان امروز) جهت کار زراعت منتقل شدند و مورخان چینی در باره اقامت آنان در سغدیا مطالب متعدد نوشته اند. سر کراسوس همراه با ژنرالهای اسیر رومی به تیسفون برای مشاهده اورودس ( اورود ــ هیرودس ) شاه وقت فرستاده شدند. مورخان نوشته اند که اورود (ارد) با مشاهده سر کراسوس گفت که مقداری سکه طلا بیاورند و سر کراسوس را در کنار سکه ها قرار دهند و سپس خطاب به سر کراسوس گفت: حالا تا می توانی طلا بخور که حرص آن را می زدی.
بیشتر نیروهایی که سورنا در جنگ با کراسوس بکار برد از شرق ایران (خراسان ، سیستان و کرمان) بودند.
این جنگ باعث تحقیر رومیان در جهان آن روز شد.
منبع : تاریخ ایران و جهان در این روز


همچنین مشاهده کنید