شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

مبارزه بیولوژیکی با علفهای هرز در مزارع چغندرقند


مبارزه بیولوژیکی با علفهای هرز در مزارع چغندرقند
مدیریت و دخالت در وضعیت موجودات زنده، اساس مبارزه بیولوژیک با علف‌های هرز می‌باشد و از اواسط قرن نوزدهم قسمتی از برنامه مدیریت علف‌های هرز کشاورزی بوده است. علفهای هرز موجود در اکوسیستم‌های نسبتاً پایدار مانند چمن زارها و محیط‌های آبی بخوبی تحت کنترل درآمده اند. مبارزه بیولوژیک تنها در مورد گیاهان هرز پهن برگ چند ساله و دو نوع یک ساله به نام‌های تریبولوس و کاردووس موفقیت آمیز بوده و گزارشی مربوط به کنترل انواع باریک پهن با استفاده از این روش ارائه نشده است (چاروداتان و دولوچ ۱۹۸۸). از آن گذشته، هیچ یک از این دسته علفهای هرزی که کنترل شده اند، مشکلی در زراعت چغندرقند ایجاد نمی‌نمایند.
دو هدف اساسی از مبارزه بیولوژیک علیه علف‌های هرز دنبال می‌شود، اول تحقیق مرتب و منظم در مورد روشهای کنترل مربوط به نقاط دیگر و دوم تحقیق وسیع تر و گسترده تر در مورد علف‌کش‌های بیولوژیک با استفاده از تولید انبوه موجودات زنده یا سایر روشهای دخالت در اکوسیستم. در سالهای اخیر از روش مبارزه بیولوژیک علیه علفهای هرز مزارع چغندرقند استفاده نمی‌شود و انتظار تغییر و تحول عمده ای نیز در این روند نمی‌رود. به همین دلیل استفاده از این روش مبارزه در مزارع چغندرقند با شروع قرن بیست و یکم ممکن است امکان پذیر گردد.
تحقیقات اخیر در مورد این روش نشان داد وارد نمودن یک عامل زیستی کنترل کننده به مزرعه در مقیاس وسیع، انواع حساس را نابود می‌کنند (تمپلون و همکاران، ۱۹۸۶). چندین نوع قارچ، باکتری و ویروس دارای توانایی بالقوه جهت کنترل علفهای هرز می‌باشند، لیکن در حال حاضر تنها دو نوع قارچ در سطح تجارتی تولید می‌شوند که عبارتند از:
یک گونه کولتوتریکوم جهت کنترل علف هرز آسکاینومن در مزارع برنج و سویا و فایتوفتورا برای کنترل علف مورینا، در باغات مرکبات. کسب موفقیت کاربرد این دو نوع علف‌کش زیستی تاثیر قابل ملاحظه ای بر روی تمرکز منابع به سمت تحقیقات مربوط به مبارزه زیستی در دهه آینده خواهد داشت.
در حال حاضر چندین نوع قارچ بیماری زا جهت مبارزه با علفهای هرز مزارع مختلف (به استثناء چغندرقند) تحت مطالعه می‌باشند (چاروداتان و دو لوچ ۱۹۸۸) که امکان استفاده از پنج نوع قارچ بیماری‌زا برای کنترل علفهای هرز مانند گاوپنبه، سلمک، تاتوره، سوروف و قیاق را فراهم می‌آورد.
استفاده بالقوه از این روش محدودیت‌هایی نیز به همراه دارد، از جمله طولانی لازم جهت ثبت روش در ادارات دولتی، زمان طولانی مورد نیاز جهت توقف رشد واز ابین رفتن گیاهان مزاحم، تاثیر عوامل محیطی مانند دما و رطوبت روی عملکرد این علف‌کش‌ها و تعداد کم میزبان‌های اختصاصی (خاچاطوریان ۱۹۸۶، تمپلتون و همکاران، ۱۹۸۶، چاروداتان و دولوچ۱۹۸۸) یک روش ممکن جهت بالا بردن تعداد علفهای هرزی که تحت تاثیر عوامل بیماری زا قرار می‌گیرند، تهیه عامل زیستی است که دامنه فعالیتش تابع عامل خارجی اضافه شده به محیط باشد. در اینصورت زمانیی که آن عامل خارجی در محیط عمل نباشد، علف‌کش زیستی فعالیت کمی داشته واز بین خواهد رفت (سندز و همکاران ۱۹۸۹).
با توجه به موانع ذکر شده و سایر تنگناهای اقتصادی، جوتسوم (۱۹۸۸) عنوان نمود این روش در جائیکه مبارزه شیمیایی کافی نباشد با مواد شیمیایی گران بوده و یا دولت مصرف آنرا ممنوع کرده است، کاربرد خواهد داشت، احتمالاً به خاطر توجه بیشتر دولت به آلودگی آبها، هوا و انقراض موجودات در معرض خطر، ممکن است که در آینده علفهای هرز بیشتری در مزراع چغندرقند با استفاده از این روش تحت کنترل درآیند.
منبع : کشاورزی


همچنین مشاهده کنید