شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

یا بپوش آن روی زیبا در نقاب


یا بپوش آن روی زیبا در نقاب    یا دگر بیرون مرو چون آفتاب
بند کن زلف جهان آشوب را    گر نمی‌خواهی جهانی را خراب
رنج من زان چشم خواب‌آلود تست    چون کنم، کندر نمی‌آید ز خواب؟
زلف را وقتی اگر تابی دهی    آن تو دانی، روی را از من متاب
من که خود میمیرم از هجران تو    بر هلاک من چه می‌جویی شتاب؟
تا نرفتی در نیامد تیره شب    تا نیایی بر نیاید آفتاب
حال هجران تو من دانم، که من    سینه‌ای دارم پر از آتش کباب
عاشقم، روزی بر آویزم بتو    تشنه‌ام، خود را در اندازم به آب
اوحدی کامروز هجران تو دید    ایزدش فردا نفرماید عذاب


همچنین مشاهده کنید