دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

ای از دهان تنگت شهری شکر گرفته


ای از دهان تنگت شهری شکر گرفته    نام رخ تو گل را از خاک برگرفته
آن روی را مپوشان، زیرا که در ممالک    بنیاد فتنه باشد روی قمر گرفته
دیگر ز سر نگیرد با من جفا زمانه    گر دیگرت ببینم یاری ز سر گرفته
صد کاروان دل را در راه محنت تو    هم دزد رخت برده، هم شحنه خر گرفته
از تیر غمره‌ی تو هر بیدلی که داری    سر در سپر کشیده، پا در جگر گرفته
ما رنگ قصه‌ی خود پوشیده از خلایق    وآنگه ز غصه‌ی ما عالم خبر گرفته
هجر تو اوحدی را بیچاره کرده از غم    وز اوحدی مرا تو بیچاره‌تر گرفته


همچنین مشاهده کنید