شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

داستان آن گاو هلندی


داستان آن گاو هلندی
مهندس مهدی بازرگان می‌گفت: <بزرگ‌ترین مشکل مهندس معین‌فر که رئیس سازمان برنامه و بودجه بودند همین بود که همه از ایشان پول و بودجه می‌خواستند - کارگر، کارمند آموزش و پرورش، وزارت دفاع، ژاندارمری و... - همه آخرش به آنجا می‌رسد. این سازمان برنامه است که باید دوشیده شود؛ سازمان برنامه شده است گاو هلندی. سازمان برنامه که پول ندارد، باید آن هم تخصیص اعتبار بدهد، دو کلمه باید بنویسد، خزانه‌داری باید بدهد، گویا تا آن وقت‌ها می‌گفتند گاو ۹ من شیر، ولی حالا‌ ترقیات و پیشرفت نژاد تا آنجا رسیده که گویا تا ۱۸ من، ۲۰ من شیر می‌دهد، اما خب ۲۰ من است، دیگر ۲۰۰ خروار که نیست.> علی‌اکبر معین‌فر پیش از تن‌پوشی خلعت اولین وزیر نفت تاریخ ایران، نخستین رئیس سازمان برنامه و بودجه پس از انقلا‌ب بود. وی در ابتدا در نقل روایات آن ایام، نقبی می‌زند بر روش بازرگان در انتخاب همکارانش در دولت موقت: <مدعی نیستم کلیه همکارانی که مهندس بازرگان انتخاب می‌کرد از نظر حرفه‌ای مناسب‌ترین فرد برای جایگاه خود بودند و بهترین گزینه در میان مدیران آن دوره به شمار می‌آمدند. بازرگان سعی می‌کرد مدیران وزارتخانه‌ها و سازمان‌ها را از بین افراد باسابقه همان ارگان انتخاب کند. چنانکه به‌طور مثال عباس تاج وزیر نیرو، یوسف طاهری قزوینی وزیر راه، مصطفی کتیرایی وزیر مسکن و شهرسازی، علی اردلا‌ن وزیر امور اقتصادی و دارایی و اسدالله مبشری وزیر دادگستری همگی در دستگاه خود دارای سابقه کار بودند، دیگر اعضای کابینه نیز تا حد امکان از خوشنام‌ترین و باسابقه‌ترین مدیران همان دستگاهی بودند که به ریاست آن برگزیده شدند و فرد ناشناسی را بر دستگاهی تحمیل نمی‌کرد.>
حال چه شد که معین‌فر - تحصیلکرده رشته مهندسی زلزله در ژاپن - قبل از انقلا‌ب به سازمان برنامه راه یافت و پیش از آنکه بر مسند ریاست سازمان بنشیند سابقه‌اش در سازمان برنامه چه بود؟ پاسخ می‌دهد: <این به سال ۱۳۴۱ بازمی‌گردد که پس از زلزله بوئین‌زهرا، شادروان ابوالحسن بهنیا رئیس دفتر فنی سازمان برنامه درصدد تهیه آیین‌نامه‌ای برای ساختمان‌ها برآمد تا در برابر زلزله مقاوم باشند و همان ایام دانشجوی سابقش در دانشکده فنی دانشگاه تهران را دعوت به همکاری می‌کند و این ابتدای ورود من به سازمان برنامه است که با کار کارشناسی شروع شد.> در سال ۱۳۵۰ مهندس رادپی با ایجاد مدیریتی برای تدوین آیین‌نامه‌های فنی که در طرح‌های عمرانی به‌کار می‌رفت، معین‌فر را برگزید تا وظیفه فنی - مدیریتی را نیز در سازمان برنامه تجربه کند و وی مدیر دفتر تحقیقات و استانداردهای فنی سازمان برنامه شد. پس از پیروزی انقلا‌ب، وی مسوول سازمانی می‌شود که در شرح پیشینه‌اش می‌گوید: <سازمان برنامه در زمان کابینه دوم قوام‌السلطنه پس از شهریور ۱۳۲۰ شکل گرفت؛ آنچه در ۶۰ سال پیش عنوان می‌شد این بود که وجوهی که از بابت درآمد نفت عاید مملکت می‌شود در صندوق مستقلی نگهداری شود تا صرف هزینه‌های زیربنایی و عمرانی شود. گرچه در آن زمان درآمد چندانی هم از بابت فروش نفت کسب نمی‌شد و شرکت نفت ایران و انگلیس حقوق حقه ملت ایران را پرداخت نمی‌کرد، با این وجود ایده صرف درآمد حاصل از ثروت ملی در امور زیربنایی پدیده مبارکی بود که صورت‌مساله‌ای را فراروی تصمیم‌گیران گذاشت مبنی بر اینکه مملکت نیاز به توسعه دارد. ولی در مقابل آن منبعی برای تامین مخارج این روند در اختیار نبود. در کشوری مثل ایران تنها منبعی که می‌توانست این هزینه‌ها را تامین کند نفت است. حتی معتقدم نطفه ملی شدن صنعت نفت هم در سازمان برنامه بسته شد که نیاز به کسب درآمد‌های لا‌زم را برای توسعه کشور قابل لمس کرد.>
□□□
توصیف سازمان برنامه و بودجه به داستان گاو هلندی که از قول بازرگان نقل شد به قبل از انقلا‌ب بازمی‌گردد؛ همان داستان اتکا به پول نفت و عدم برنامه‌ریزی برای تامین منابع عایدی دیگر و دست نیازی که به سوی سازمان برنامه و بودجه دراز می‌شود. دهان‌های باز به سوی سازمان، پس از انقلا‌ب، هم مشکل‌ساز بود و دستگاه‌های اجرایی برای رفع حوایج و کاستی‌های خود به سازمان چون قبله امیدی می‌نگریستند و شاید هم بسان جیب پرپولی که می‌شد دست در آن کرد و خرج امروز را گذراند. معین‌فر اینگونه روایت می‌کند: اوایل انقلا‌ب فشار زیادی به سازمان وارد می‌شد تا برای دستگاه‌های گوناگون تامین اعتبار کنیم. می‌گفتند پول نفت را بدهید مدرسه و بیمارستان بسازیم. این روند در رژیم قبل هم به همین نحو بود، چنانکه شخص شاه تصمیم می‌گرفت و دستور پرداخت یا عدم پرداخت می‌داد و موضوع تمام می‌شد. اما پس از انقلا‌ب بخشی‌نگری مفرط موجب شده بود هر دستگاهی به فکر رفع نیازهای خود برآید، بدون اینکه برنامه منسجم و کلا‌ن‌نگری وجود داشته باشد. حتی یکی از شخصیت‌های محترم در خطبه خود از راه دلسوزی می‌گفت: <زمان شاه، وزرا مورد اعتماد نبودند. اما حالا‌ وزرا مورد اعتمادند، باید کیسه‌ای در اختیارشان گذاشت تا هر جا مصلحت بود خرج کنند. چرا سازمان برنامه و بودجه ‌اینقدر فشار می‌آورد؟> درحقیقت این ایده همان تقسیم کیسه‌های طلا‌ در حکومت در دوره خلفای عباسی بود. در زمان شاه روند غلطی آغاز شده بود که بعدها دامن‌گیر ما شد و آن اینکه دستگاه‌های اجرایی در صورت کمبود اعتبارات خود از بانک مرکزی وام می‌گرفتند و به حجم نقدینگی‌ها و بدهی دولت به بانک مرکزی می‌افزودند. دریافت این وام منوط به اخذ نامه‌ای از سازمان برنامه و بودجه و تسلیم به بانک مرکزی بود که طبق آن تعهد داده می‌شد در صورت عدم بازپرداخت این بدهی، مبلغ مورد نظر در بودجه‌های آتی (یعنی به‌صورت نسیه و برای سال‌های بعد)! منظور می‌شود. هیچ کار کارشناسی هم از سوی سازمان برنامه و بودجه در خصوص ضرورت استقراض دستگاه مربوطه از بانک مرکزی انجام نمی‌شد. حتی برای پروژه مهم احداث متروی تهران که یکی دوسالی پیش از انقلا‌ب آغاز شد بودجه‌ای در نظر گرفته نشده بود و از همین طریق تامین اعتبار می‌شد. این روند مورد اعتراض کارشناسان سازمان بود که در حقیقت مغز کارشناسی مملکت به حساب می‌آیند. اما تصمیم تهیه ‌نامه صوری به بانک مرکزی را مقامات اداری رده‌بالا‌ می‌گرفتند و همین موجب انتقاد خفیه کارشناسان بود. پس از انقلا‌ب، انتقادها به اعتراض تبدیل شد. از سوی دیگر سازمان برنامه و بودجه از طرف دستگاه‌های مختلف تحت فشار بود. مثلا‌ کارگران کشتارگاه تهران را که مدتی بود حقوق خود را نگرفته بودند روانه سازمان می‌کردند و می‌گفتند بروید آنجایی که پول دارند بگیرید. معاونان وزارت آموزش و پرورش می‌خواستند سازمان اعتبارات مدرسه‌سازی را تامین کند و فرصت و حوصله‌ اینکه منتظر شوند در چارچوب یک برنامه جامع کلی کشوری با توجه به نیاز‌های سایر بخش‌ها به طرح‌های مدون برای مدرسه‌سازی اقدام شود نداشتند. وقتی به معاونان وزارت آموزش و پرورش گفتم تدریس را در شرایط اضطراری می‌توان حتی در خانه‌ها و مساجد هم انجام داد و در شرایط فعلی، نمی‌شود یکباره تصمیم بگیریم هزاران مدرسه بسازیم و فردای همان روز پولش را بخواهیم، می‌گفتند معین‌فر می‌گوید دانش‌آموزان را ببرید در خانه‌ها و حجره‌ها و مساجد تا آنجا درس بخوانند. شکی نیست که همه می‌دانستیم که ساختمان مدرسه باید تابع استانداردهایی باشد و نمی‌توان برای همیشه کلا‌س‌ها را در محل‌های غیرمناسب و یا زیر چادر تشکیل داد اما در آن شرایط امکان اجرای همه پروژه‌های آرمانی وجود نداشت.
□□□
معین‌فر می‌گوید سازمان برنامه و بودجه از همان ابتدا بسان خاری در چشم بود و بسیاری از مقامات آرزو داشتند یا آن را منحل کنند یا دور بزنند، مشابه همین روزها که مسوولی می‌گوید این نمی‌شود که ۴ تا کارشناس در جایی بنشینند و نظر بدهند و باید‌ها و نبایدها را آنها تعیین کنند. سازمان برنامه و بودجه همواره مانع بلندپروازی مسوولا‌ن و سقف عقلی و کارشناسی نگاه‌های دور و دراز برنامه‌ریزان بوده است. پیش از انقلا‌ب، سازمان عهده‌دار وظایف نظارتی بود که بر پروژه‌های دستگاه‌ها و برخی تغییرات پرداخت پیمانکاران برای هماهنگی بیشتر نظارت می‌کرد. دستگاه‌های اجرایی ناگزیر بودند برای پاره‌ای از امور موافقت سازمان را جلب کنند و اگر کارشناسی رای مخالف می‌داد آن طرح در دستگاه ذیربط با بن‌بست روبه‌رو می‌شد. برای اینکه ‌این گردنه را دور بزنند و حتی به‌جای اینکه اگر نقصی در قانون هست آن را اصلا‌ح کنند، شیوه‌ای ابداع شد که طی آن رئیس سازمان در نامه‌ای به وزیر مربوطه، اختیارات خود را در حوزه نظارتی به وزیر واگذار می‌کرد. به عبارتی، ناظر خود مجری می‌شد. از اقدامات اول پس از پیروزی انقلا‌ب ابطال مجوز‌های اینچنینی بود که خود مشکل‌ساز شد. حتی می‌گفتند اختیاراتی که سازمان برنامه و بودجه طاغوتی به وزیر طاغوتی می‌داد، از وزرای انقلا‌بی دریغ شده است، غافل از آنکه اگر هر دستگاهی وظیفه خود را انجام دهد کارها بیشتر به سامان خواهد رسید و بر فرض قانونی هم مشکل‌ساز باشد، راه‌حل اصلا‌ح قانون از طرق قانونی است. ‌ سابقه مخالفت با سازمان برنامه و بودجه، کوچک کردن، گرفتن اختیارات نظارتی و واگذاری اختیارات آن به وزارتخانه‌ها و دستگاه‌های اجرایی به پیش از انقلا‌ب بازمی‌گردد. حتی امروز هم که سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی منحل و در مجموعه اجرایی کشور ادغام شده باز نیاز به کار کارشناسی احساس می‌شود و این خود گردونه جدیدی را ایجاد می‌کند فراروی تصمیم‌گیران اجرایی. ‌
سرگه بارسقیان
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید