شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


سازمان و امنیت خانواده در چالش های بزرگ


سازمان و امنیت خانواده در چالش های بزرگ
● مقدمه
پس از جنگ های جهانی خصوصا جنگ جهانی دوم که فجایع انسانی بسیار بزرگی به وجود آورد و صدمات روحی و روانی شدیدی بر پیکره جوامع بشری وارد آورد روانشناسان با پدیده کمبود نیروی انسانی و فضای درمانی لازم برای التیام زخم های روحی پس از جنگ روبرو شدند. از این رو گرایش به رویکرد های درمان گروهی برای جبران این نقایص قوت گرفت. در این میان از دل درمان های گروهی که ریشه در کارهای مورنو داشت ، زوج درمانی و پس از آن خانواده درمانی پا به عرصه وجود گذاشت.
امروزه در حالی که چندین دهه از تولد رسمی خانواده درمانی می گذرد این درمان رویکرد های مختلفی را پشت سر گذاشته و تجربه نموده است و در حال حاضر در سیطره درمان سیستمی قرار دارد ؛ رویکردی که فرد را در درون یک زیر مجموعه به نام خانواده ، هم به عنوان یک فرد مستقل و هم به عنوان عضوی در یک سیستم بزرگتر در نظر می گیرد و اعتقادش بر این است که هر گونه تغییری در هر یک از عناصر سیستم ، کل سیستم را متحول خواهد کرد. آنچه ما در این مجال به آن خواهیم پرداخت نگرش فرد در قبال نقش سیستمی خود ، زیر سیستم های مختلف و نحوه برخورد خانواده با تحولات بزرگ می باشد.
● نگرش فرد در قبال سیستم
در رویکرد سیستمی ، فرد نه با خصوصیات فردی و آنچه هست بلکه با رفتارش و نقشی که در سیستم خانواده دارد شناخته می شود. با این نگرش به عنوان مثال فرد را انحصارطلب نمی نامیم بلکه میگوییم در شرایط و زمان خاصی ، رفتار انحصارطلبانه در قبال موقعیت و محیط از خود نشان داده است. پس همانطور که گفته شد رفتارهای فرد در این دیدگاه مستقل در نظر گرفته نمی شود و تحت تاثیر تعاملی است که با سایر اعضای خانواده دارد و فرد خود بخشی از سیستم ارتباطات است و شرکت جستن در ارتباطات بشری جزو همیشگی و لاینفک زندگی بشری است.
اما فرد چه دید و نگرشی درباره سیستم دارد. در کل آیا کل سیستم را می شناسد ؟ آیا آن را درک می کند ؟
باتسون (۱) نظریه پرداز خانواده درمانی درباره این موضوع مساله مهمی را مطرح می کند و می گوید که انسان نسبت به نقش خود در سیستم و عضویت خود در یک کل بزرگتر ، ناآگاه است و در اکثر موارد ، شخص فقط اعمال و رفتار خودش را می بیند و مد نظر دارد و از تأثیرات اعمالش بر مجموعه و سیستم درک درستی ندارد. به عبارتی فرد با نگرش « آنچه من انجام می دهم » در برابر نگرش « سهم من از آنچه همگی انجام میدهیم » مقاومت می کند. اما علت این امر چیست ؟ علت را باید در مکانیزم های طبیعی ذهنی انسان جستجو کرد و در نحوه برخورد انسان با مسایل روزمره زندگی خود.
همه ما احتیاج داریم که پیش از برخورد با مسأله ای ، در مورد آن به پیش داوری بپردازیم و عمل خود را فرمول بندی و مرحله بندی کنیم. در این راستا مجبوریم از صحنه عملیات ، عقب نشینی کنیم و با دیدگاهی انحصاری و فرد نگر، فقط از دریچه دید خود و نقش و سهم خود به تحلیل مسأله بپردازیم. سپس دست به عمل بزنیم و با نقشه ای که در ذهن خود راریم به پیشواز مسایل برویم.
● رشد فرد و پیشرفت خانواده
هر فرد در مسیر زندگی خود ، مراحل مختلفی را پشت سر می گذارد که از نظر رویکرد های مختلف روانشناسی این مراحل متفاوتند ولی در اصل این فرایند تغییر و تحول خطی در طول عمر تقریبا همه رویکرد ها با یکدیگر هم نظر هستند.
خانواده نیز مانند فرد ، تغییر و تحولاتی را در محور زمان تجربه می کند. این تغییرات که تا حدودی می توان آنها را در قالب مراحل جداگانه دسته بندی کرد ، از عوامل متعددی تأثیر می پذیرند درحالی که از آن ثبات مراحل فردی برخوردار نیستند.
به عنوان مثال در نظر بگیرید که با ورود فرزند اول به مدرسه همه چیز در خانواده تغییر می کند و نقش ها و وظایف برای پدر و مادر و فرزند عوض می شود و دیدگاه های این افراد نسبت به زندگی تغییر می کند. این تغییرات فردی بر کل سیستم اثر می گذارند و محتوا و جایگاه خانواده را تغییر می دهند. اما نحوه برخورد افراد خانواده با این تغییرات در خانواده های مختلف متفاوت است و خروجی های بسیار متفاوتی از ترکیب انواع شخصیت ها و عکس العمل های فردی خواهیم داشت. آنچه در این مجال باید مدنظر قرار گیرد ، استرس و بحرانی است که در اثر ورود کودک به مدرسه اتفاق می افتد. از این مراحل در مسیر رشد خانواده ، فراوان وجود دارد. از جمله توانایی راه رفتن کودک ، بلوغ فرزند ، اشتغال مادر در خانواده ، مرگ پدربزرگ و مادر بزرگ در اثر کهولت و ...
اما آیا می توان نقش حوادث و اتفاقات غیر منتظره را در مسیر تحول خانواده نادیده گرفت ؟ مسلما خیر !
بروز یکسری اتفاقات ، کل سرنوشت خانواده و همه اعضای آنرا تغییر می دهد و همه معادلات را به هم می ریزد. از طرفی وقایع تاریخی و باورهای فرهنگی و اجتماعی نیز در مسیر پیشرفت خانواده مؤثر است. اگر در خانواده ، مرد اعتقاد داشته باشد که همه وظایف درسی فرزند باید بر عهده مادر باشد ، سنگینی تغییر در اثر رفتن فرزند به مدرسه بر دوش مادر خواهد افتاد و این در کل سیستم ، اثرگذار خواهد بود.اگر یک پدیده ناخواسته مانند شکستن پای کودک ، مادر را از رفتن به محل کار باز دارد و در اثر این موضوع ، مادر کار خود را از دست بدهد و تقصیر و گناه را متوجه پدر بداند و این اختلاف در بلند مدت باعث جدایی آنها از یکدیگر بشود می توان بر حساسیت و آسیب پذیری خانواده در برابر اتفاقات حتی کوچک مهر تأیید گذاشت. پس نگرش ها و انتظارات فردی در قبال نقش ها و وظایف اجتماعی نیز مهم و تأثیرگذارند. در نتیجه باید توجه داشت که خانواده به عنوان یک واحد اجتماعی در برابر تغییرات اعضای خود حساس است و تغییرات هر چند کوچک می تواند ساختار و مسیر تحول آنرا عوض کند.
● انتقال و مراحل گذار در خانواده
همانطور که پیشتر اشاره کردیم مراحلی ثابت در مسیر زندگی خانوادگی وجود دارند که در آن مراحل ، خانواده یک دوره استرس و تغییر و بحران را تجربه می کند ؛ یا موفق و سربلند بیرون در برابر این تحول می ایستد و یا صدمات و لطمات جبران ناپذیری را متحمل می شود. اگر بخواهیم نقش ها و وظایف اعضای خانواده را در طول این مراحل بررسی کنیم به سه نقش مهم و عمده می رسیم :
۱) وظایف فردی
۲) وظایف والدینی
۳) وظایف زناشویی
با استفاده از این سه مؤلفه می توان از تولد تا مرگ را به مراحل نسبتا پیش بینی پذیری تقسیم نمود و وظایف و نقش ها را در این بازه تعریف نمود.در گذر از هر مرحله به مرحله بعد ، ساختار خانواده دچار استرس و بحران می شود و فشار زیادی را تحمل می کند که با توجه به ساختار های متنوع خانواده ها و میزان متفاوت انعطاف پذیری آنها ، میزان این فشار ها و تأثیرات آن متفاوت خواهد بود.از این مراحل می توان تولد فرزند ، رفتن به مدرسه ، بلوغ فرزند ، جدایی فرزندان ، فوت والدین و ... نام برد.
در کل برخورد موفقیت آمیز استرس آور در خانواده با دو رویکرد اتفاق می افتد :
۱) رویکرد با تأکید بر کنترل هیجان
۲) رویکرد با تأکید بر غلبه بر مشکل
در رویکرد اول ، کل خانواده سعی می کنند با تنظیم هیجانات فردی و سازگاری با استرس ایجاد شده ، با بحران مقابله کنند و در رویکرد دوم ، همه خانواده با همکاری ، برای یافتن راه حل و اقدام عملی برای غلبه بر مشکل تلاش می کنند.
جلوگیری از انحراف خانواده در اثر حوادث غیر منتظره و استرس زا همانطور که عنوان شد حوادث پیش بینی نشده می توانند نظام پیشرفت و اهداف و مسیر فردی اعضای خانواده را دگرگون نمایند. آیا جلوگیری از اثرات منفی این حوادث امکان پذیر است ؟
جواب این سوال را باید در پیشنهاد راتر(۲) درباره مکانیزم های حفاظتی برای خانواده جستجو کرد. مفهوم نظریه راتر این است که اگر افراد خانواده قادر باشند اتفاقات غیر منتظره را درست و مثبت تفسیر کنند و آنرا جزوی از سیستم ادراکی خود نمایند و آمادگی و انعطاف پذیری لازم را برای پذیرش و قبول مفاهیم جدید در نگرش ها و تفکرات خود داشته باشند ، این حوادث نمی توانند نظام خانواده را متلاشی کنند و آنرا از مسیر رشد طبیعی خود منحرف کنند.
ارزیابی درست از نحوه و میزان تأثیر وقایع غیر مترقبه توسط اعضای خانواده و سازگاری آنها با این وقایع و ادامه زندگی عادی روزمره تا حد ممکن و ایجاد تغییرات لازم برای مقابله با بحران می تواند سازمان خانواده را حفظ نماید . در این راه تحمل مقداری فشار توسط همه افراد خانواده و تقسیم مقادیر متفاوتی از فشار بر تک تک اعضاء - با توجه به توانایی تحمل آنها - می تواند منجر به موفقیت شود.
اینگونه است که طوفان ها و اتفاقات بزرگ درون خانواده یا تحولات اجتماعی و تاریخی نمی توانند سازمان خانواده را بر هم بزنند و مسلما نقش خانواده درمانگران در دادن اطلاعات لازم و هدایت خانواده در مسیر ایجاد این توازن و تعادل بسیار مهم است.
رضا آشتیانی

۱) bateson
۲) rutter


همچنین مشاهده کنید