جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

طعم تلخ و شیرین نفت


طعم تلخ و شیرین نفت
تاریخ آوردگاه عبرت و پندآموزی است و در این میان پشتوانه غنی و درازپای تاریخی ایران می‌تواند مردم کشور را در تعامل و برخورد مطلوب و تعالی‌بخش در مسیر آرمانی خود راهگشا باشد. تجربه تاریخی ملت ایران حداقل در یکصد و پنجاه سال اخیر نشانگر آن است که همدلی و وحدت اقشار مختلف مردم کشور می‌تواند شاه کلید پیروزی بر مشکلات و موانع پیش رو باشد.
تحولات تاریخ معاصر ایران مقاطعی را نشان می‌دهد که مردم با اتکا به همدلی و وحدت، سد و موانع را از میان برداشته، نقاط عطف دوران ساز و تحول‌آفرینی را پدید آوردند. تاریخ همچنین به ما می‌نمایاند که تقریبا در تمامی حرکت‌ها و جنبش‌های اثرگذار و امیدآفرین علاوه بر حضور گسترده گروه‌های مختلف اجتماعی، روحانیت پیشرو و مبارز نیز نقش کم‌نظیر و غیرقابل انکاری را داشته است و باز هم تاریخ آشکار می‌سازد که هرگاه میان علما و روحانیون مبارز و آگاه به زمان با روشنفکران و مصلحان سیاسی، اجتماعی همنشینی و تفاهم بیشتری پدید آمده است، مردم نیز با ایثار جان خویش صفحات درخشانی را پیش روی آیندگان گشوده‌اند.
شاخص‌ترین اقدام ضداستعماری و ضداستبدادی مرجعیت در عصر ناصری در همگامی و حمایت صریح از خواسته‌های مردم در ۲ واقعه رویتر و تنباکو اتفاق افتاد و چند دهه بعد در واپسین سال‌های دهه ۱۳۲۰ و اوایل دهه ۱۳۳۰ ش این وحدت و همدلی مردم ایران فرصتی دوباره یافت تا ضربات سهمگینی بر منافع نامشروع و غاصبانه استعمار خارجی و عمال داخلی آن وارد آورد.
بگذریم که بروز زودهنگام اختلافات بار دیگر مشکلات زیادی را دامنگیر مردم ساخت و موجب شد که متجاوزان خارجی با همیاری عوامل داخلی خود تا سال‌های طولانی حقوق اساسی ملت ایران را زیرپا گذارده بر مردم ستم‌ها روا داشتند.
قیام مردمی ۳۰ تیر ۱۳۳۱ از جمله مهمترین نقاط عطف تاریخی ملت است که در فاصله‌ای بسیار کوتاه شهد شیرین و پرحلاوت اتحاد و همدلی و نهایت پیروزی را بر مردم کشور گوارا ساخت، اما تنها پس از سال‌ها مبارزه و جانفشانی مردم به رهبری امام خمینی(ره) بود که نهایتا ثمره شیرین همدلی و وحدت با برچیده شدن بساط نظام پوسیده شاهنشاهی و طرد قدرتمندانه سلطه خارجی کام همگان را شیرین ساخت.
● داستان تلخ و شیرین نفت
در تمام سال‌های دهه ۱۳۲۰ ش موضوع نفت درصدر مشکلات و بحران‌های داخلی و چالش‌های بین‌المللی ایران جای گرفت و در واپسین سال دهه ۱۳۲۰ ش و اوایل دهه ۱۳۳۰ ش انعکاس وسیع جهانی یافت.
در این میان دولت بریتانیا که سالیانی طولانی بر اقتصاد نفتی ایران سلطه داشت بجد در تلاش بود از هر راه ممکن سیطره خود بر نفت ایران را حفظ و تحکیم بخشد. در نوشتار حاضر تلاش می‌شود با نگرشی تاریخی بر روند واگذاری امتیاز نفت ایران به اتباع بریتانیایی و تسلط تدریجی ولی مدام دولت بریتانیا بر سر پل‌های نفتی ایران به نقش پیدا و پنهان آن کشور در نمایش ترور ناموفق شاه (در ۱۵ بهمن ۱۳۲۷) و طرح افزایش قدرت واختیارات شاه (برای سلطه بر مجلس شورای ملی و سنا و سپس انحلال آنها) پرداخته شود با این توضیح که دولت بریتانیا بر آن بود که با افزایش اختیارات مجلس فرمایشی در ایران بنیان نهد تا ضمن تمدید قرارداد نفت جنوب از طرح ملی شدن صنعت نفت ایران نیز جلوگیری به عمل آورد.
در سال ۱۹۰۱ م/ ۱۳۸۰ ش امتیاز استخراج و بهره‌برداری از نفت ایران از سوی مظفرالدین شاه به ویلیام ناکس دارسی از اتباع بریتانیا واگذار شد. در سال ۱۹۰۸ اولین چاه حفاری شده در مسجدسلیمان به نفت رسید و دولت انگلستان به تدریج عمده سهام این امتیاز را خریداری کرد و به این ترتیب در طول جنگ جهانی اول سوخت بخش عمده‌ای از ناوگان دریایی آن کشور از نفت ایران تامین می‌شد. در سال ۱۹۹۳ م/ ۱۳۱۲ ش در دوره حکومت رضا شاه تجدیدنظری جزئی در امتیاز دارسی حاصل شد که کارشناسان آن را گامی دیگر در تثبیت موقعیت انگلستان بر حوزه‌های نفت ایران ارزیابی کردند. از آن پس در تمام دوران رضاشاه و سپس سال‌های جنگ جهانی دوم، بریتانیا سلطه فائقه‌ای بر اقتصاد نفتی ایران اعمال می‌کرد.
در سال‌های نخست دهه ۱۳۲۰ ش بدین سو به تدریج تلاش‌هایی از سوی مردم ایران برای قطع سلطه بلامنازع انگلستان آغاز شد لذا اولیای این کشور بر آن شدند تا با در پیش گرفتن تدبیر لازم سلطه خود بر نفت ایران را حفظ و گسترش دهند بالاخص اینکه علاوه بر مردم ایران دو کشور شوروی و آمریکا نیز بر آن بودند که سهمی درخور به دست آورند. هنگامی که آشکار شد مجلس شورای ملی چنان که باید طرح الحاقی نفت را مورد توجه جدی قرار نخواهد داد دولت بریتانیا درصدد برآمد با یاری هواداران داخلی خود استقلال رای و جایگاه رفیع مجلس را تنزل دهد و با مطیع ساختن نمایندگان طرح نفتی دلخواه خود را از مجلس بگذراند. در آن برهه شاه تنها مرجعی بود که انگلیس جهت تداوم منافعش در ایران به او چشم دوخته بود. بدین ترتیب در درجه اول لازم بود اقداماتی صورت گیرد تا بر حوزه اقتدار شاه افزود شود اما در آن شرایط بعید می‌نمود که مجلس ودیگر نهادهای قدرتمند در ایران به طرز قانونی و مسالمت‌آمیز بر حوزه اختیارات شاه بیفزایند مگر اینکه حادثه‌ای رخ دهد یا اوضاعی غیرعادی و بحرانی بروز کند که این رای را توجیه کند.
بدین ترتیب این مجال پیش آمد و با همکای نزدیک عوامل داخلی با سرویس‌های اطلاعاتی و امنیتی انگلستان به طور دقیقی صحنه‌سازی انجام شد و شاه در مراسم بازدید از دانشگاه تهران ۱۵ در بهمن ۱۳۲۷ توسط فردی به نام ناصر فخرآرایی ترور شد. انتخاب فخرآرایی برای ترور شاه ظاهرا از گرایش‌های چپ گرایانه وی ناشی می‌شد گروه‌های ائتلاف ضد فعالیت‌های نفتی انگلیس در جنوب ایران که تصمیم به پایان دادن نفوذ این کشور در حوزهای نفتی ایران گرفته بودند عمدتا از ملی‌گرایان و استقلال طلبان و طرفداران روسیه شوروی بودند. بنابراین انگلستان برای اینکه از حرکت استقلال طلبان واقعی کشور جهت ملی کردن نفت در سراسر ایران جلوگیری به عمل آورد درصدد برآمد جریان ملی کردن نفت و اختلال در فعالیت‌های شرکت نفت ایران و انگلیس را یک جنبش کمونیستی قلمداد کند و به حزب توده منتسب سازد و چنین القا کند که دولت روسیه شوروی جهت تسلط بر ایران این طرح را به نمایندگان مجلس شورای ملی القا کرده است. اجرای این طرح از نظر انگلستان و دوستان و عوامل ایرانی‌اش دلایلی داشت، از یک سو افکار عمومی کشور را به جای حمایت از نمایندگان مجلس تحت ملی کردن نفت به حادثه‌ اخیر منحرف می‌ساخت. از سوی دیگر طرفداران شوروی در ایران را در انزوا قرار می‌داد و حداقل برای مدتی از فعالیت‌های ضد انگلیسی آنها جلوگیری می‌کرد. همچنین موضع طرفداران انگلیسی حاضر در مجلس شورای ملی را تقویت می‌کرد. مضافا اینکه شخص شاه هم که خواسته و یا ناخواسته در این جریان قرار گرفته بود از آن وضعیت انفعالی که دچارش بود بیرون می‌آمد تا در مرحله بعدی بتواند وظایفش را در قبال منافع انگلیس در ایران به خوبی ایفا کند. این اقدامات که در راستای طرح از پیش تعیین شده عوامل داخلی سرویس‌های اطلاعاتی و امنیتی انگلیس صورت می‌گرفت می‌توانست اوضاع سیاسی کشور را جهت مسکوت گذاردن قضیه ملی شدن صنعت نفت و همچنین موافقت مجلس و دولت با قرارداد الحاقی نفت مساعد سازد. بدین ترتیب برنامه طرح شده به خوبی به اجرا درآمده و اهداف انگلیس و کارگزاران و عوامل بومی و داخلی آنها در پروسه‌‌ای هماهنگ می‌رفت که با موفقیت قرین شود.
با این حال با اثرگذاری تلقینات و جوسازی‌ها، شاه احساس کرد که لازم است از موضع انفعالی‌اش خارج شود و نقش بیشتری در عرصه سیاسی کشور بر عهده بگیرد و در نتیجه چنین صحنه سازی‌هایی بود که شاه تحت هدایت و راهنمایی‌های عوامل داخلی و ماموران سیاسی- اطلاعاتی انگلیس از مجلس شورای ملی و دیگر محافل قدرت در کشور اختیارات بیشتری را طلب کرد و در اوایل اسفند ماه ۱۳۲۷ در جمع نمایندگان و جناح‌ها و احزاب مختلف مجلس شورای ملی و برخی دیگر از رجال ذی‌نفوذ کشور حضور یافت و از آنها تقاضا کرد درباره چگونگی‌ افزایش اختیارات وی به مذاکره بپردازند.
بدین ترتیب به دنبال سخنان شاه مقدمات تشکیل مجلس موسسان فراهم شد و در اواخر فروردین سال ۱۹۴۹/۱۳۲۸ م نمایندگان مجلس موسسان تعیین شدند. تصویب این لایحه جدید در مجلس موسسان از یک سو بر حوزه اختیارات شاه به لحاظ قانونی افزود و از سوی دیگر سیاستمداران انگلیس به حل مسالمت‌آمیز مسئله نفت در آینده امیدوار شدند.
اما روند تحولات به گونه ای دیگر پیش رفت و به‌رغم حضور تعداد زیادی از طرفداران شاه و دربار و انگلستان در مجلس شورای ملی بویژه تحت فشار افکار عمومی و پشتیبانی علما و ملی‌گرایان در واپسین روزهای سال ۱۳۲۹ ش مجلس شورای ملی طرح ملی شدن صنعت نفت ایران را تصویب کرد. و پس از دوران کوتاه زمامداری حسین علاء دکتر محمد مصدق در ۱۲ اردیبهشت ۱۳۳۰ به نخست وزیری رسید و کابینه‌اش را به مجلس شورای ملی معرفی کرد. لکن با تمام بحران‌هایی که عوامل داخلی و بویژه دولت بریتانیا برای دولت مصدق به وجود می‌آوردند به دلیل حمایت گسترده مردمی و همکاری نزدیک گروه‌های سیاسی مذهبی تا مدت‌ها مشکلات پیش روی دولت که عمدتا سرگرم حل و فصل مسئله نفت در عرصه داخلی و سطح بین‌المللی بود روندی مطلوب داشت. با بالا گرفتن تدریجی اختلاف دولت و دربار و شخص شاه، دکتر مصدق بر آن بود از میزان دخالت شاه و دربار و عوامل داخلی و خارجی آنها در امور کشور بکاهد. مصدق در آغاز دوره دوم نخست ‌وزیری خود در ۱۵ تیر ۱۳۳۱ بر آن شد پست وزارت جنگ را برخلاف میل شاه شخصا بر عهده بگیرد اما به دنبال مخالفت شاه دکتر مصدق در ۲۵ تیر ۱۳۳۱ از نخست وزیری استعفا داد و مدت کوتاهی بعد شاه فرمان نخست وزیری را برای احمد قوام السلطنه صادر کرد اما افکار عمومی این تصمیم شاه و مجلس را برنتافت و از واپسین ساعات روز ۲۸ تیر ۱۳۳۱ تظاهرات و ناآرامی‌هایی در حمایت از دکتر مصدق در تهران و برخی شهرهای کشور به وقوع پیوست. و پس از چند روز در ۳۰ تیر ۱۳۳۱ به اوج خود رسید و به دنبال آن به دستور قوام السلطنه نیروهای انتظامی بر روی تظاهر کنندگان آتش گشوده بسیاری از مردم را به شهات رسانیدند اما دامنه تظاهرات بالا گرفت و قوام السلطنه فرار کرد. در منزل یکی از دوستانش مخفی شد و در همان حال شاه که سخت متوحش شده بود به ناچار بار دیگر فرمان نخست وزیری را به نام مصدق صادر کرد. طی ماه‌های بعدی مسیر حوادث روندی معکوس پیدا کرد و در شرایط گسترش اختلاف میان گروه‌های مختلف سیاسی و پدید آمدن شکاف میان یاران دکتر مصدق و اختلاف او با آیت‌الله کاشانی کشورهای انگلستان و آمریکا به کمک شاه و دربار و سایر عوامل داخلی خود مقدمات کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را فراهم آوردند و با سقوط دولت دکتر مصدق دوران ۲۵ ساله سیاهی در عرصه سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کشور پدیدار شد.
سیدمرتضی مفیدنژاد
منبع : روزنامه رسالت


همچنین مشاهده کنید