جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


عصر ظلمت LAge des ténèbres


عصر ظلمت  LAge des ténèbres
▪ نویسنده و کارگردان: دنیس آرکاند.
▪ موسیقی: فیلیپ میلر.
▪ مدیر فیلمبرداری: گی دوفو.
▪ تدوین: ایزابل ددیو.
▪ طراح صحنه: فرانسوا سگوین.
▪ بازیگران: مارک لبرش[ژان مارک لبلان]، دایان کروگر[ورونیکا استار]، سیلوی لئونار[سیلوی کورمیه-لبلان]، کارولین نرون[کارول بیگار-بورکه]، روفوس وینرایت[شاهزاده/خواننده اپرا]، ماشا گرنون[بئاتریس]، اما د کونه[کارین تندانس]، دیدیه لوسین[ویلیام شروبن]، روزالی ژولین[لورانس]، هوگو ژیرو[توروالد]، آندره رابیتیل[ژیل]، پی یر کورزی[پی یر]، یوهانه مری ترمبلی[کنستانس لازور].
▪ ١٠٤ دقیقه.
▪ محصول ٢٠٠٧ کانادا.
▪ نام دیگر: The Age of Ignorance، Days of Darkness.
▪ نامزد جایزه بهترین کارگردانی-بهترین بازیگر مرد/مارک لابرش و بهترین فیلمنامه از مراسم Genie، نامزد جایزه بهترین کارگردانی-بهترین چهره پردازی-بهترین فیلم سال-بهترین بازیگر زن/سیلوی لئونار و بهترین فیلمنامه از مراسم Jutra .
▪ ژانر: کمدی.
ژان مارک لبلان در مرکز خدمات اجتماعی کار می کند. ظاهراً زندگی راحتی دارد. خانه بزرگ، دو دختر و همسری موفق که در شغل املاک هر لحظه ترقی می کند. تنها عضو باقیمانده خانواده ژان مارک- مادرش- بیمار و مشرف به موت است.
او که از سوی همسرش توجه چندانی نمی بیند، دست به خیال پردازی زده و در عالم خیال با زن های متعددی عشق بازی می کند. تا اینکه همسرش جایزه ای دریافت کرده و او و دخترهایش را برای تصاحب پستی بالاتر در تورنتو ترک می کند.
مادر ژان نیز فوت می کند و او تنهاتر می شود. او برای پر کردن این خلا سعی می کند با زن دیگری آشنا شود. اما تجربه اش با بئاتریس بیش از اندازه خیال پرداز نیز ناموفق می ماند. همسرش که تورنتو را نپسندیده، بازمی گردد. اما این بار ژان مارک او را ترک و به خانه پدری متروکه اش در کنار دریا می رود...
● چرا باید دید؟
آرکاند تا پیش از موفقیت چشمگیر سقوط امپراطوری آمریکا بیشتر به عنوان مستندسازی سیاسی و جنجالی- بهتر بگوییم دردسرساز- مشهور بود. دنیایی که او در فیلم هایش ترسیم می کند به شکل علاج ناپذیری فاسد و رو به زوال است و فیلم هایش تمی نیهیلیستی و طنزی کلبی مسلکانه دارند. در کارنامه اش ٣٤ جایزه معتبر به چشم می خورد و اینها نشان از پذیرفته شدن سبک طنز تلخ او و نگاهش به دنیا دارد. این بار نیز به سراغ آدمی معمولی و در آستانه فروپاشی رفته است.
مردی که در اداره خدمات اجتماعی کار می کند و باید به دیگران کمک کند، اما درد و رنج و مشکلات شخصی اش از آنها کمتر نیست. با رئیس اش، همسرش، فرزندانش و همه چیز و همه کس مشکل دارد. آدم ماشینی هایی که او را درک نمی کنند. دچار کمبودهای احساسی و جنسی است، و از این رو تبدیل به یک والتر میتی امروزی شده و دست به خیال پردازی می زند.
آرزو دارد مشهور باشد. حرف هایش حکم نظریه ها فیلسوفان را داشته و صاحب قدرتی باشد تا از مسببین همه ناراحتی هایش انفقام بگیرد. در عالم خیال معشوقه هایی دارد که همه مقهور قدرت های اویند، اما در عالم واقعیت تنها زنی که می یابد بئاتریس خیال باف تر از خودش است که در دوران شوالیه ها زندگی می کند و خانه اش را مانند فیلم ارباب حلقه ها تزئین کرده است. او در پایان از همه اینها می گریزد و مانند تابلوی طبیعت بیجان سزان زندگی در سکون و آرامش را انتخاب می کند.
فیلم واجد طنزی گیرا و دارای تفکر است که موقعیت رو به زوال انسان امروزی را به تصویر می کشد. به ژان مارک می خندیم، اما همه ما ژان مارک هایی بیش نیستم.
خسته و فرسوده از زندگی در جنگل شهرها که سایه های تیره تهدید در افق ما را به بازگشت عصر ظلمت بشارت می دهد. توصیه می کنم این فیلم به یاد ماندنی و کامل کننده سه گانه آرکاند را ببینید. کسانی که دو قسمت پیشین را دیده اند نیاز به توصیه من ندارند. البته برخی نیز ممکن است بعد از دیدن قسمت نهایی آن را تحت تاثیر قسمت اول بدانند!
امیر عزتی
منبع : موج نو


همچنین مشاهده کنید