جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

اسلام و مسلمانان در ترکیه


اسلام و مسلمانان در ترکیه
حضور دین مبین اسلام در سرزمین ترکیه شاید با تسامح بتوان گفت به صدر اسلام باز می‌گردد آن زمانی که بخش‌هایی از این سرزمین زیر چکمه‌های سربازان مسلمان فتح گردید... والبته بعد از چند دهه تمام این سرزمین زیر بیرق اسلام قرار گرفت. تا سالیان سال مردمان این سرزمین شان والایی در میان سایر مسلمانان نداشتند وبیشتر با عنوان سرباز و فرمانده لشکر شناخته می‌شدند. تا اینکه پس از فراز و نشیب بسیار قدرت سیاسی در دستان ترکان عثمانی قرار گرفت و نهاد خلافت - سلطنت به امپراتوری عثمانی منتقل شد . نزدیک هفتصد سال حاکمیت به نام خدا برمسلمانان وجهه خاصی بر ایشان بخشیده بود. خصوصا که در زمان درگیری با حکومت شیعه صفویه در مرزهای شرقی از جانب غرب وظیفه الهی گسترش اسلام در جهان کفر بر دوش خلفای ترک نهاده شده بود. به همین سبب امپراتوری عثمانی محبوب دل اهل تسنن به شمار می‌آمد. دو عنصر نژاد( ترک ) و مذهب( اسلام اهل سنت ) رنگ ثابت مردمان این خطه بوده است فلذا ترکیبی ممزوح و غیرقابل تفکیک از این دو عنصر در تمام ابعاد زندگی این مردمان یافت می‌شود : ازدواج و طلاق، تولد ،آداب و آیین ،‌شادمانی و سوگواری ، جهادو دفاع و... همگی بویی از ملی گرایی و اسلام خواهی را درخود داشته است.
البته این سرزمین از آنجا که از دیرباز دروازه شرق به غرب راه اتصال امپراتوری و سلسله‌های شاهانه ایرانیان به اروپا و آفریقا، در مسیر جاده ابریشم، مسیر رسیدن روسیه بزرگ به آب‌های شیرین ، مسیر دستیابی و حفاظت بریتانیا از هندوستان و سلطه بر خلیج فارس و ... بوده است به شکل مداوم با عناصر همخوان و ناسازگار از فرهنگ‌های گوناگون رویارو بوده است که زمینه تساهل و تسامح فرهنگی، آمادگی برای تمدن شدن و نیز سابقه تاریخی «یک امپراتوری بودن » در درون هویت یک ترک امروزی را فراهم نموده است.
اما دعوای سنت و مدرنیته، امپراتوری عثمانی را نیز رها نکرده ناتوانی سلاطین ترک، ‌از دست دادن بسیاری از فتوحات، اوج‌گیری قدرت‌های اروپایی،‌انقلاب صنعتی وافزایش توانایی فیزیکی نظامی ارتش اروپا،‌نفوذ مرموز یهودیان در جامعه و دربار عثمانی ،وادادگی تدریجی اتراک واعراب درون امپراتوری نسبت به بزرگ شدن اروپا و میل به پیشرفت همچون اروپاییان ،‌گرایشات ناسیونالیستی و سایر ایسم‌های غربی در جامعه اسلامی ،‌بدرفتاری سلاطین ترک نسبت به غیر اتراک و مسلمانان به غیر مسلمانان و... به تدریج زمینه‌های مستقل شدن و غربی شدن را در میان اقوام ومذاهب امپراتوری بزرگ عثمانی تقویت کرد. سلاطین،‌روشنفکران ومردم این سرزمین زمانی به خود آمدند که امپراتوری همچون کیکی میان قدرت‌های بزرگ تقسیم شده بود . عقب ماندن علمای اسلام در پاسخ به مشکلات روز ،‌گم شدن مسیر جامعه ، تبلیغ تنها راه سعادت در غربی شدن توسط روشنفکران وتحصیلکردگان غرب زده و... چنان شوکی به جامعه وارد که می‌توان به تعبیری گفت تاثیرات این شوک تا دهه‌ها در جامعه ترکیه باقی ماند.
« در اواخر عهد عثمانی در حالی که جوامع غربی به پیشرفت‌های بسیاری دست یافته و در اروپا انقلابات علمی،دینی و اخلاقی به زندگی قرون وسطایی پایان بخشیده بود ترکیه به دلیل سیاست‌های سلاطین عثمانی در قالب جامعه‌ای بسته و دور ازتحولات محیط پیرامون خود باقی مانده بود واین تضاد سر انجام موجی از اصلاح‌طلبی به سبک غربی رادر جامعه فراهم آورد. مشخص‌ترین نمود این حرکت را بایستی در صدور فرمان تنظیمات از سوی سلطان عبدالحمید اول در ۱۸۳۹م دانست که در حقیقت اعلام موجودیت فرهنگ هواخواه غرب در ترکیه بود ...»(۱)
در این زمان بازگشت محصلان ترک وعرب از دانشگاه‌های علوم انسانی و پزشکی غرب به وطن و تبلیغ تمدن غربی به‌عنوان اوج قله سعادت بشری ،تعبیر از اسلام به‌عنوان عامل کوتاه فکری و عقب ماندگی امپراتوری ،‌تحریک علقه‌های نژادی- زبانی ،‌ترجمه آثار نویسندگان غربی و ... زمینه‌های غربی شدن را مساعد کرد تا اینکه باظهور مصطفی کمال پاشا مشهور به کمال آتاتورک درقالب جمهوری ترکیه جایگزین امپراتوری عثمانی،‌غربی شدن نه تنها تبلیغ بلکه اجباری گردید. اسلام رسما عامل عقب ماندگی نامیده شد وبا هر گونه مظاهر سنتی واسلامی در جهت پیشرفت وعظمت ترکیه جدید به شکل ساده‌لوحانه‌ای مبارزه گردید . پاره‌ای از اصلاحات فرهنگی آتاتورک را می‌توان به نحو زیر برشمرد:
« جدایی دین از سیاست،‌تعطیلی وزارت شریعت واوقاف[ البته بعدا در تشکیلات دولتی و با عناوین دیگر احیا گردیدند] ، منع اشاعه معتقدات مذهبی، جایگزینی تقویم گرگوری با تقویم اسلامی،‌تغییر رسم‌الخط ، منع پوشش بومی ورواج پوشش غربی،‌کشف حجاب، فرصت مساوی به زنان با مردان در شغل، سیاست،‌ آموزش و... حق رای به زنان، تاکید بر نژاد ترکی و پان ترکیسم به‌عنوان عامل وحدت بخش جدید ترکیه نوین و ...»(۲)
جناب آقای فایز دین پرستی،‌در پژوهشی که پیرامون اسلام در ترکیه انجام داده بودند دو نتیجه را برای اصلاحات آ‌تاتورک برشمردند :
۱) سیطره بیشتر دولت بر دین ؛ در حالی که شعار جدایی دین از سیاست به تقلید از غرب داده شد اما عملا این دین بود که زیر بیرق سرنیزه رفت .
۲) گسترش سکولاریسم.
در زمان امپراتوری عثمانی‌،نهاد « خلافت - سلطنت» برای تداوم اقتدار و حیات خود سپاهی را از ترک‌های جوان تشکیل داد به نام ینی چری، ایشان بسیار بی‌باک بودند واز نهادهای حکومتی حمایت می‌کردند. چنین نقشی در جمهوری ترکیه به ارتش نوین داده شد تا از اصول قانون اساسی خصوصا اصل لائیسیته دفاع نمایند. دخالت ارتش در دولت از زمان به قدرت رسیدن آتاتورک به شکل مستقیم و غیر مستقیم عملا رویه دموکراتیک را در ترکیه مخدوش نموده است و یکی از موانع ورود این جمهوری به اتحادیه اروپا گردیده است .(۳)
اما اسلام که در تار و پود حیات مردمان ترک قرار دارد تاریخ ثابت کرد که با زور سرنیزه محو نمی‌شود. به تدریج حرکت‌های پراکنده و کوچک علیه سکولاریسم شکل گرفت. هر چه از زمان آغاز جمهوری می‌گذریم برشدت این اعتراضات افزوده می‌شود زیرا اتراک دریافته‌اند شعار«رمز توسعه، رهایی از اسلام است » یک حباب بیشتر نبوده است، و ضمن اینکه نهاد خانواده وارزش‌های مقوم اجتماع ، همانند غرب در جامعه ترکیه در حال فروپاشی است. لذا بسیاری از ترک‌ها اگر چه به ظواهر دین چندان پایبند نیستند اما می‌کوشند فرزندان خود را با دستورات قرآن و اخلاقیات بار آورند البته مواضع احزاب ترکیه نسبت به دین و خصوصا اسلام متفاوت بوده است. حزب جمهوری خلق )C.H.P( که همان حزب آتاتورک است در برگیرنده افراطی‌ترین کمالیست‌ها می‌باشد و لذا شدیدترین مواضع را همواره علیه کمترین نشانه‌های دینی ابراز می‌کردند. این حزب که گرایش سوسیال دموکرات داردهمچنان مذهب را عامل عقب ماندگی می‌داند اما مقاومت مردمی و رویکرد سیاسی مذهبیون موجب شد این حزب در دهه‌های ۴۰ و ۵۰ تعدیلاتی در مواضع خود داشته باشد. «راه‌اندازی دوره‌هایی برای تربیت و آموزش روحانیون ، تاسیس دانشکده الهیات ،رفع محدودیت سفر حج و زیارتگاه‌ها » از جمله مواردی است که می‌توان بر شمرد.(۴)
پی نوشتها در دفتر روزنامه موجود است.
منبع : روزنامه رسالت


همچنین مشاهده کنید