جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


صنایع دستی و مدرنیته


صنایع دستی و مدرنیته
سخن گفتن و تحلیل نظری درباره صنایع دستی امری سهل و در عین حال دشوار است. سهل است زیرا ما در زندگی روزمره خود به گونه ای پیوسته با این صنایع سر و کار داریم و محیط زندگیمان با انواع فرش ، سفال ، ابزار و ظروف منبت کاری و قلم زنی شده،‌ بلور، سرامیک ، اشیای زینتی، جواهرات، آثار هنری خوشنویسی و بسیاری از چیزهای دیگر آکنده شده است. از اینرو صنایع دستی برای همگان امری است کاملا آشنا و ملموس، چنانکه گویی این صنایع نیازی به شناساندن و تلاش برای فهمشان ندارند و هر گونه توضیحی در این زمینه بیانی بدیهی به نظر آید. اما از سوی دیگر، تحلیل و توضیح این صنایع بسیار دشوار و ممتنع است زیرا متاسفانه دانش نظری اندکی درباره صنایع دستی در اختیار ما قرار دارد، اگرچه نمی توان انبوه اطلاعات، کتاب ها و مقالاتی را که به جنبه های هنری و توصیف ویزگی های فنی یا محلی این صنایع پرداخته اند نادیده گرفت.
منظور از تحلیل نظری، تبیین نسبت های ممکن است میان صنایع دستی با مجموعه تحولاتی که انسان و جامعه امروزی تجربه کرده است. به راستی چرا صنایع دستی را با صفات: دستی، سنتی، قومی و محلی می نامیم؟ چه چیزی این صنایع را از صنایع دیگر متمایز می سازد؟ از منظر نظریه اجتماعی چه نقش و جایگاهی برای این صنایع در کلیت نظام اجتماعی و فرهنگی می توان قائل شد؟ چگونه تحولات اجتماعی و روندهای کلان تغییرات اجتماعی بر این صنایع تاثیر گذاشته یا از این صنایع تاثیر پذیرفته اند؟ اینها پرسش هایی است که برای فهم صنایع دستی از منظر مردم شناختی باید بررسی شده و پاسخ داده شوند. اما تا آنجا که مرور منابع فارسی موجود نشان می دهد این پرسش ها کمتر مورد توجه محققان این حوزه بوده است. در پاسخ به اینکه چه ضرورتی برای شناخت ابعاد نظری صنایع دستی وجود دارد باید گفت پرداختن به ابعاد نظری صنایع دستی جدای از بدست دادن شناخت عمیق تر از این صنعت، میتواند حتی در ابعاد غیر نظری و عملی آن،چون برنامه ریزی و سیاست گذاری های اقتصادی و اجتماعی مربوط به این صنایع مورد استفاده قرار گیرد. .یکی از عوامل موثر در کامیابی و یا ناکامی سیاست ها و برنامه های گسترش صنایع دستی، نوع، میزان و چگونگی شناخت نظری ما از این صنایع است. برای مثال اگر ما رابطه بین شرایط تاریخی جوامع انسانی را ندانیم قادر به فهم جایگاه صنایع دستی در مجموع نظام اجتماعی نیستیم و طبعا سیاست هایی که برای گسترش این صنایع در آن شرایط اجتماعی اتخاذ میشود واقع بینانه و موثر نخواهد بود. همانطور که خواهیم دید در یک جامعه سنتی صنایع دستی دارای «ارزشهای استفاده» و کاربردی هستند، یعنی مردم این صنایع را به دلیل فایده های عملی و نیازهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی خود بکار می برند. اما در جامعه مدرن، این صنایع بیشتر دارای «ارزش نمادین» است، با تحول دوره مدرن به پسامدرن ، صنایع دستی هر دو نوع ”ارزش استفاده“ و ”ارزش نمادین“ را به دست می آورند. در باره ایران نیز باید گفت امروز که جامعه ما در «دوره گذار» بسر می برد - دیدگاهی که بسیاری قائل به آن هستند - باید بتوانیم جایگاه صنایع دستی در شرایط گذار را فهم و تبیین کرده و متناسب با آن شرایط، سیاست های خود را برای گسترش صنایع دستی اعمال کنیم.
با توجه به ضرورت دستیابی به رویکردی نظری برای شناخت صتا یع دستی، در این مقاله به مطالعه صنایع دستی از منظر و رویکرد مردم شناسی میپردازیم تا شناختی مقدماتی برای حل پرسش های مذکور فراهم سازیم. منظور از رویکرد مردم شناسی، تبیین و تحلیل صنایع دستی از منظر و در بستر تحولات تاریخ فرهنگی است. به این منظور ما نیازمند درکی از صنایع دستی و جایگاه و نقش آن در طی چند سده اخیر از هنگام ظهور مدرنیته تا به امروز هستیم. یکی از راهبردهای نتیجه بخش برای شناخت صنایع دستی مقایسه آن با صنایع ماشینی جدید است. این مقایسه از جهات مختلف مقایسه ای بارور و نتیجه بخش است، زیرا از طریق این مقایسه میتوانیم از یک جهت روند تحول صنایع دستی را تبیین کنیم و از طرف دیگر جایگاه این صنایع را در شرایط اجتماعی اقتصادی و فرهنگی در موقعیت اجتماعی امروز تحلیل و تبیین کنیم.
در این مطالعه ما برای تحقق اهداف طرح شده، صنایع دستی را در دوره های تاریخی متفاوت مانند، دوره سنت یا ما قبل مدرن ، دوره مدرن و دوره ما بعد مدرن یا پست مدرن، بررسی می کنیم. در اینجا ذکر این نکته لازم است که مقاله حاضر صرفا پیش درآمد و مقدمه ای کوتاه بر فهم نظری صنایع دستی است و داعیه تحلیل تمام رویکردهای ممکن یا موجود در این زمینه را ندارد.
● تعریف مفهومی از صنایع دستی
صنایع دستی مانند دیگر پدیدهای فرهنگی دارای ابعاد تاریخی، زیبایی شناختی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است و با توجه به ماهیت و رویکرد کل نگر در علم مردم شناسی لازم است که تمام ابعاد صنایع دستی به نحو همزمان در نظر گرفته شوند تا امکان تحلیل مردم شناختی این صنایع فراهم آید. صنایع دستی دارای اسامی و مفاهیم مترادفی مانند صنایع قومی، صنایع سنتی و صنایع ملی است.همه این مفاهیم مترادف، دارای بخشی از وجوه صنایع دستی است.
در این مقاله اشاره میکنیم که چگونه صنایع دستی به مثابه جزئی از یک کلیت فرهنگی قرار دارد و چگونه با یکایک عناصر فضای فرهنگی در تعامل قرار می گیرد. در اولین قدم مفهوم صنایع دستی را با صنایع جدید در مقابله و مقایسه قرار میدهیم.
● صنایع دستی، مفهومی متعلق به دوران مدرن
همانگونه که قبلا اشاره شد صنایع دستی را میتوان در سه دوره سنتی، مدرن و مابعد مدرن بررسی کرد. مفهوم صنایع دستی یک مفهوم مربوط به دنیای مدرن است و در دوره ما قبل مدرن مفهوم صنایع دستی وجود نداشته است،چرا که وسایل و آثاری که ما امروزه صنایع دستی می نامیم، در قدیم – یعنی در دوره سنت - صنعت رایج و مورد استفاده بوده است. مفهوم صنایع دستی به منزله نوعی ”مفهوم مستقل“ وقتی ظهور می کند که صنایع جدید و تکنولوزی ماشینی شکل می گیرد. حتی امروزه نیز در جوامع کوچک و دور افتاده که کمتر دستخوش تغییرات صنعتی مدرن شده اند، از صنعت همان صنایع دستی را فهم می کنند و مفهوم صنایع جدید برای آنها چندان شناخته شده نیست. لذا مفهوم صنایع دستی در مقابل صنایع ماشینی شکل می گیرد و به دوره مدرن تعلق دارد، منظور ما از دوره مدرن دوره ای است که با عنوان عصر روشنگری و انقلاب صنعتی شناخته می شود. همانگونه که مفهوم طب سنتی در مقابل طب مدرن یا دانش های سنتی در مقابل دانش نوین و یا ادبیات فولکلوریک در مقابل ادبیات رسمی قرارمی گیرد،می توان مفهوم صنایع دستی را نیز در مقابل صنایع جدید فهم کنیم.
بنا به نظر آنتونی گیدنز و بسیاری از صاحنظران مدرنیته، سال۱۸۰۰ را میتوان آغاز دوره مدرن دانست. از قرن نوزدهم تا به امروز هر قدر که صنایع جدید اهمیت یافته و گسترش میابد به همان نسبت مفهوم صنایع دستی به عنوان نوعی از صنعت،هویت و استقلال پیدا می کند. بنا بر این باید بین دو چیز تمایز قایل شد، یکی مفهوم صنایع دستی است و دوم خود صنایع دستی.
● صنایع دستی محصول نهادهای جمعی
ویزگی دیگری که در تقابل صنایع دستی و صنایع جدید اهمیت دارد، مساله آفریننده،سازنده و خالق آن است،صنایع دستی همانند ضرب المثل ها،قصه ها، لالایی ها،اتل متل ها،اسطوره ها و مانند دیگر اشکال دانش ها،مهارت ها و فن آوری های بومی،حاصل تجربه جمعی یک قوم و یک ملت است،همه مردم و نهادهای اجتماعی در تولید صنایع قومی نقش دارند و از این منظر آفریننده و خالق آنها نا شناخته است.
در یک نگاه کلی می توان گفت،نه فقط صنایع دستی بلکه هنرعامیانه، فاقد تولید گر و هنرمند شناخته شده ای است، هر تولید کننده ای متاثر از شرایط اجتماعی،چیزی به آن می افزاید و آنرا زنده نگاه می دارد. لذا باید گفت همه مردم در تولید هنرعامه نقش دارند، و همین نکته یعنی پیوند میان صنایع دستی و روح یک قوم، شکل دهنده هویت و شخصیت صنایع دستی است، درست بر خلاف صنایع ماشینی که سازنده و آفریننده آن، افراد معینی هستند و نام اکثرآنها در تاریخ علم و تکنولوزی ثبت شده است،به تعبیر دیگر صنایع دستی مستقیما محصول تاریخ و فعالیت های تاریخی و محصول تجربه جمعی یک قوم و ملت خاص می باشد اما صنایع جدید اگرچه با شرایط اجتماعی نسبت و روابط گوناگونی دارد اما از لحاظ منشا پیدایش و تولید متفاوت است، تا آنجا که ماشین جای انسان می نشیند.
● جدایی ارزش "استفاده" از ارزش "نمادین"
در د وره سنت، ارزش کاربردی صنایع دستی بیش از ارزش نمادین آنها بوده است، البته این عبارت، به معنای استقلال صنایع دستی از عرصه فرهنگ،سیاست و قدرت نیست بلکه به معنای آن است که وجوه نمادین حک شده بر روی اشیا و صنایع دستی دردوره سنت به دلیل عدم تفکیک پذیری نمادی و تقسیم کاراجتماعی بوده است در نتیجه نه تنها صنایع دستی بلکه هر کالایی در این دوره با نظام جهان شناختی و باورهای مذهبی درهم آمیخته و همراه است و مقوله هنر،دین،اقتصاد و فرهنگ از یکدیگر قابل تفکیک نیست.
در دوره سنت، صنایع دستی مانند سایر اشیا با شیوه زندگی انسان ها درآمیخته بودند و از اینرو، ادیان،افکارآخرت گرایانه و سایرایدئولوژی ها اعم از ایدئولوژی سیاسی،اعتقادی و مذهبی رنگ و نشان خود را بر روی صنایع دستی حک نموده و امروز ممکن است این برداشت را داشته باشیم که در گذشته ارزش نمادی صنایع دستی بیشتر بوده است. اگر در دنیای مدرن شاهد روش ها و گونه های مختلف برای نمادی کردن اشیا و ابزار و صنایع دستی هستیم این به آن معنا نیست که در گذشته نیزارزش نمادی و آیینی، تفوق بر ارزش های کاربردی داشته است بلکه بلعکس به دلیل غلبه ارزش کاربردی صنایع دستی در دوره سنت، همچنان شاهدیم که این صنایع کمتر ازمبانی و ریشه های سنتی خود فاصله گرفته اند و کمتر دستخوش تغییرات دنیای مدرن شده اند و شاهدیم که اشیا و کالاهای سنتی نه به مثابه لوازم دکوری و آرایشی و نه به مثابه اشیای فرهنگی خاص بلکه به مثابه ابزار زندگی تلقی می شوند و صنایع دستی در واقع منبع تو لید خدمات و تولید ثروت بوده اند.
● انبوه سازی در مقابل منحصربه فرد بودن
در تقابل صنایع دستی با صنایع جدید نکته دیگری که قابل اشاره است موضوع حجم تولید صنایع دستی است. صنایع دستی از نظر حجم تولید و ساخت و ساز بسیار محدود، کم تعداد و منحصر به فرد می باشد و این منحصر به فرد بودن باعث می شود که کارکردهای متمایزغیراقتصادی یعنی کارکردهای فرهنگی و اجتماعی داشته باشد درست بر خلاف صنایع ماشینی که تو لید و مصرف آنها به صورت انبوه است.
● آغشتگی با ویژگی های محلی و بومی
نکته دیگر در تقابل صنایع دستی و صنایع جدید، آغشتگی صنایع دستی با ویزگی های محلی و بومی است، اگرچه صنایع جدید تاحدودی از ارزش ها و فرهنگ جامعه تاثیر می پذیرد اما کمتر حامل ویزگی ها و نمادهای قومی و ملی است. ما کمتر ملتی را می شناسیم که هویت و نمادهای خود را در غالب صنایع جدید تعریف کنند،مثلا هویت فرهنگ ژاپنی تکیه بر ماشین تویوتا ندارد، البته برای کشورهایی مانند آمریکا، کانادا و یا استرالیا که سابقه تاریخی آنها به چند صد سال محدود می شود،صنایع جدید حکم همان صنایع قومی و تاریخی را دارد و کادیلاک کارکرد و نقش صنایع بومی و محلی را پیدا می کند، ولی در دولتهای اروپایی که دارای تاریخی طولانی هستند صنایع جدید کمتر نقش هویتی دارند.
● معناپذیری و ایدئولوژیک بودن
ویژگی دیگری که می توان برای تقابل صنایع دستی و صنایع جدید ذکر کرد، ویژگی معناپذیری صنایع دستی است، این صنایع به دلیل آنکه با ایدئولوژی وشرایط جغرافیایی محیطی یک جامعه رابطه نزدیک دارند در نتیجه به سهولت می توانند انبوهی از باورها،ارزش ها و ویژگی های فرهنگی محیط را با خود حمل کنند و به این طریق قابلیت تاویل پذیری و تفسیر شدن پیدا می کنند،این به آن معنی نیست که صنایع جدید فاقد معنی هستند بلکه به این معنی است که صنایع جدید بیش از آنکه به یک قوم و ملت خاص تعلق پیدا کنند تلاش می کنند جهانی باشند تا مورد پسند همه ملت ها قرار گیرند و بتوانند به بازارهای جهانی دست پیدا کنند، در نتیجه ما از صنایع جدید کمتر انتظار معنی پذیری و تفسیر بومی داریم،ما ممکن است بتوانیم به راحتی در باره یک شی سنتی از جنبه های زیبایی شناختی و یا ایدئولوژیک مطالب زیادی بیان کنیم چرا که این اشیا حاملان و انتقال دهندگان میراث فرهنگی و انتقال دهنده سرمایه فرهنگی محیطشان به شمار می آیند.
● رابطه فقر و صنایع دستی
یکی دیگر از تقابل ها و تفاوت های صنایع دستی و صنایع جدید جایگاه صنعتگران این دو صنعت در دوره های سه گانه مورد بحث است. در دوره سنت، صنعتگران و پیشه وران (مولدان و عرضه کنندگان محصولات صنایع دستی) جایگاه پر اهمیتی داشتند و اگرچه همتراز طبقات حاکم و مالکان، نظامیان و روحانیان نبودند اما از منزلت، قدرت و ثروت نسبی برخوردار بودند. با ظهور عصر مدرن و طرد شدن و حاشیه قرار گرفتن سنت، صاحبان صنایع دستی بتدریج جایگاه اجتماعی و اقتصادی خود را از دست دادند. از اینرو مولدان و صاحبان این صنایع اغلب قشرهای کم درآمد، فاقد قدرت و منزلت اجتماعی گردیدند. در دوره پسامدرن با ظهور تحولات و تغییرات اجتماعی که منجر به نقد مدرنیسم و مدرنیته شد، و با اهمیت یافتن فرهنگ و بسط فرایند ”فرهنگی شدن“، و اهمیت یافتن مجدد سنت، مجددا صنایع دستی صاحب قدرت و جایگاه گردید.
در این دوره اخیر صنایع دستی، هم به مثابه ”کالای اقتصادی“و هم به مثابه ”کالای نمادین، واجد ارزش های مادی و نمادین گردید و اعتبار گذشته خود را بگونه ای متفاوت به دست آورد. امروز شاهد هستیم که بازار اجتماعی و اقتصادی گسترده ای برای محصولات صنایع دستی شکل گرفته است. از یک طرف خیل انبوه جهانگردان با سفر به کشورها، خواهان تهیه و خرید ”کالاهای محلی“ یا ”سوغات“ سفر هستند و این ارمغان چیزی نیست جز قالیچه، سفال، قلمکاری، بافتنی های محلی، شیرینی ها و خوراکی های سنتی، و امثال اینها.
از طرف دیگر صاحبان صنایع دستی می توانند به کمک تکنولوژی های پیشرفته روز مصنوعات دستی را به کمک ماشین های صنعتی جدید بصورت انبوه و ارزان تولید و بوسیله شبکه های مدرن توزیع کالا مانند فروشگاه های زنجیره ای و شرکت های ملی و فراملی تجاری در اختیار مشتریان قراردهند. در این شرایط جدید که می توان کالای تاریخی، هنری، بومی و سنتی را در هر گوشه ای از دنیا به قیمت مناسب خریداری کرد، طبیعی است که صاحبان این صنایع نیز بتوانند از قدرت، ثروت و منزلت مناسبی برخوردار باشند.
شاید در شرایط جدید تعبیر صنایع دستی تعبیر درستی نباشد زیرا این محصولات دیگر چندان بکمک دست تولید نمی شوند بلکه ماشین های جدید محصولات و کالاهای بومی و سنتی را تولید می کنند. شاید تعبیر صنایع سنتی یا بومی در شرایط جدید دقیق تراز صنایع دستی باشد. البته باید در نظر داشت که این صنایع هنوز برخوردار از جنبه های نمادین، هویت فرهنگی، بومی، سنتی و محلی هستند و ارزش های محلی و تاریخی خاص خودشان را حمل می کنند، اگرچه بکمک تکنولوزی های جدید و به صورت انبوه تولید می شوند، فرش ماشینی، ظروف، اشیاء تزئینی و زیورآلات سنتی همگی به کمک ماشین تولید می شوند اما هویت تاریخی، بومی، محلی و سنتی آنها همچنان باقی است.
منبع : سایر منابع


همچنین مشاهده کنید