شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


مشکل چند مضمونی شدن


مشکل چند مضمونی شدن
«دست های خالی» ششمین فیلم بلند سینمایی ابوالقاسم طالبی است.فیلمسازی که در آثار قبلی خود نشان داده علاقه خاصی به پرداختن به مضامین ارزشی و موضوعات سیاسی، اخلاقی روز دارد.
«دست های خالی» هم در امتداد نوع نگاه و شیوه پرداخت قبلی طالبی قرار می گیرد.فیلمی که می خواهد از زاویه های مختلف به مخاطب تلنگر بزند، اما به قدری در این کار افراط می کند که به جای تلنگر مخاطب را پس می زند.
در کنار این ویژگی عام فیلم های طالبی، «دست های خالی» یک مشکل دیگر هم دارد. آن هم این که مضامین عدیده ای در آن طرح و بسط پیدا کرده که شاید یکی از آنها هم به خوبی بتواند یک فیلم بلند سینمایی را اداره کند.
واقعیت این است که ششمین فیلم طالبی از مشکل چند مضمونی شدن مزمن رنج می برد و همان طور که انتظارش می رود، مسائل مطروحه را در عین اهمیت و حیاتی بودن نمی تواند بسط داده و به لایه های درونی تر آن نفوذ کند.همه چیز در سطح و در حد طرح مسأله باقی می ماند و این سطوح روایی هستند که وارد بازی جابه جایی با هم می شوند.
به گفته دیگر، این شاخه به آن شاخه پریدن، کاری دست فیلم می دهد که در آن میان اجتنابی از بروز تصادف و اتفاق نیست.اتفاق های لحظه ای که برای ورود آنها طراحی خاصی سنجیده نشده و فقط به این دلیل پیش می آیند که فیلمساز نگران باقی ماندن در یک سطح روایی است و بس.
فیلم با یک سوء تفاهم آغاز می شود.سوء تفاهمی که فیلمساز به اجبار بر موقعیت اولیه حاکم می کند تا تعلیقی کم مایه به آغاز فیلم بیفزاید.سوء تفاهم یک دختر درباره مادرش وقتی می تواند باورپذیر از کار درآید که اشاره ای به سابقه رابطه مادر و دختر و یا رفتار مادر شده باشد.در غیر این صورت با نشان دادن چند سکانس گفت و گوی تلفنی پنهانی مادر، غذا پختن و حرف های یک مزاحم تلفنی که کسی به مادرش شک نمی کند.
در چنین شرایطی که بیشتر بر پایه گفته های یک مزاحم تلفنی و سکوت مادر استوار است، فیلمساز بیش از ظرفیت چنین موقعیت بی ثباتی روی آن مانور می دهد و نخستین نقطه عطف را بر باز شدن این گره متمرکز می کند که با بازگشت پدر به عنوان یک آزاده جانباز جواب می گیرد.
رفت و برگشت بر چنین موقعیت دراماتیکی نیاز به زمینه چینی و پرداختی ظریف دارد که با رویکرد خاص فیلمساز بدل به گرهی ساده با رنگ و بوی سوء تفاهمی غیرمنطقی شده است.
به علاوه فیلمساز در این بخش کدهای شخصیتی ارائه می دهد که در ادامه کاربردی پیدا نمی کنند و تنها در قالب شکلی در معرفی سریع کاراکترها باقی می ماند. مانند دغدغه دختر برای شرکت در فعالیت های حسینیه و ...که تنها در همان سکانس به آن پرداخته می شود و در ادامه از این دلمشغولی خبری نیست.
پس از خروج از نخستین سطح روایی، همه وجوه متمرکز می شود بر شکل گیری رابطه ناکام این پدر و دختر که قرار است به نوعی یکدیگر را بازشناسایی کنند و این رابطه عاطفی بازسازی شود.رابطه ای که با بار دراماتیک خاص نیاز به پرداختی جزیی نگرانه دارد تا به عمق آن نفوذ شود.بخصوص که عارضه موجی بودن پدر که در لحظات بحرانی بروز پیدا می کند، شرایطی برای احیای مسائل روحی، روانی و عاطفی این نسل فراهم می کند.
فیلمساز در بخش پرداختن به دلمشغولی های درونی پدر با استفاده از تمهیدات تصویری خاص می تواند لحظات حمله روحی او را به زیبایی به تصویر بکشد.گردابی که جانباز گرفتارش است، به عینه بدل به تصاویری گنگ از زمان جنگ، مارش حمله و ...می شود که در کنار حضور ویژه خسرو شکیبایی بخصوص در این لحظات ملموس می شود.
هر چقدر از این لحظات خاص که با شیوه های تصویری خاص و تأثیرگذار شده بگوییم، این نکته را باید یادآور شویم که اینها تنها لحظاتی زیبا و توقفگاه های موقت هستند که چند رفت و برگشت به آنها کفایت می کند و نباید بر کلیت فیلم حاکمیت پیدا کنند که این اتفاق در مواردی افتاده است.
به نظر می آید حرکت بر این سطح روایی هم برای فیلمساز کفایت نکرده که او را وادار به حرکت در مسیرهایی کرده که فیلم را دچار اغتشاش کرده است.حضور پدر در خانه و شدت گرفتن بحران روحی بر اثر شرایط زندگی عادی و همچنین تماس های مزاحم تلفنی، خانواده را وامی دارد به طبیعت سبز شمال سفر کنند تا چند سکانس پی در پی به موقعیت باثبات خانواده هم پرداخته شود، غذا پختن، لباس های رنگارنگ، طبیعت زیبای شمال و ...
از آنجا که با تغییر مکان امکان ایجاد تعلیق و فشار از طریق تلفن کارکرد اولیه خود را از دست می دهد، فیلمساز در عین استفاده از این وجه که به گونه ای غیرمنطقی ادامه پیدا می کند، یک سطح روایی جدید را آن هم به شیوه ای کاملاً تصادفی وارد فیلم می کند که لق بودن آن آشکار است و توجهی هم به شکل قرار گرفتن آن نشده است.
درگیری دختر در یک برخورد تصادفی منجر به قتل، شرایطی پدید می آورد تا موقعیت سکونت در شمال هم واجد گره و نقطه عطف شود.در چنین شرایطی که فیلم تلاش می کند از یکسو تکلیف مزاحم تلفنی را با نسبت دادن آن به سابقه زمان جنگ پدر که در عملیاتی ناخواسته موجب به شهادت فرزند آن خانواده شده، حل می کند.آنچه در ادامه می ماند تکلیف دختر جوان در زندان به اتهام قتل است که آن هم ماجرا و خطوط فرعی خاص خود در راستای موضوع اصلی را می طلبد.
اما در این میان فیلمساز دچار نگرانی از تک بعدی بودن فیلم شده و آخرین برگ برنده خود را هم رو می کند تا مخاطب را از هیچ موضوعی بی نصیب نگذاشته باشد. بی دینی و کفرورزی مردی که پدر برای گرفتن رضایت نزد او رفته، زمینه ای فراهم می کند تا نقبی هم زده شود به زندگی مرفه بی درد دائم الخمر که فرزند به اغما رفته ای هم دارد.
پدر طلب شفا می کند، پسر از کما بیرون می آید، پدر مقتول رضایت می دهد، دختر از زندان آزاد می شود و امواج دریا آرامش را به ارمغان می آورد.در واقع چند موضوع نه چندان مرتبط به گونه ای نه چندان هنرمندانه در امتداد هم قرار می گیرند تا مخاطب از بی سوژه و تک موضوعی بودن فیلم های ایرانی گله نکند.
سحر عصر آزاد
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید