جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


به حرف بدگویان ترتیب اثر نده


به حرف بدگویان ترتیب اثر نده
● به حرف بدگویان ترتیب اثر نده
یکی از صفات زشتی که در بین مردم کاملا رواج دارد مذمت وبدگویی از دیگران است.
این صفت پلید در بین دوستان و خانواده ها کدورت و دشمنی ایجادمیکند.خانواده ها را متلاشی میگرداند.کانون گرم خانوادگی را سرد و بی رونق مینماید.و چه بسا اوقات اسباب قتل و جنایت میشود.
عیبجویی و بدگویی عوامل و علل مختلفی دارد.گاهی حسد باعث بدگویی میشود،گاهی دشمنی و کینه توزی،گاهی انتفامجویی.گاهی به قصد خودستایی از دیگران بدگویی میکند. گاهی از کسی خرده گیری میکندتا شنونده را نسبت باو بدبین نموده محبتش را به سوی خویش جلب نماید.
گاهی بدینوسیله تظاهر به دوستی و خیرخواهی میکند،لیکن خیلی کم اتفاق میافتد که قصد دلسوزی و خیرخواهی واقعی داشته باشد.از این رهگذراست که مرد عاقل و باهوش نباید به مطلق بدگوییها ترتیب اثر بدهد بلکه باید با کمال دقت و احتیاط منظور گوینده را دریابد و مواظب باشد فریب ظاهرسازیهای او را نخورد و تحت تاثیر القاآت شیطانی او قرار نگیرد.
یکی از نکات قابل توجهی که مرد باید بدان توجه داشته باشداینست که مادر و خواهر و برادر و زن برادرش غالبا با همسرش میانه خوبی ندارند و لو تظاهر به دوستی داشته باشند.
علت قضیه اینست که پسر قبل از ازدواج جزء خانواده پدر و مادرمحسوب میشود و از خویش استقلال ندارد.پدر و مادر سالها برای پسرشان رنج و زحمت میکشند بدان امید که در آخر عمر از او منتفع شوند.
در عین حال که برایش عروسی میکنند و به صورت ظاهر مستقلش قرارمیدهند لیکن از وی انتظار دارند که از پدر و مادر قطع علاقه نکند و درعین استقلال،تابع آنها باشد و بیش از سابق نسبت به آنان اظهار محبت نماید و در همه امور هیچکس حتی همسرش را بر آنها ترجیح ندهد و مانندسابق تمام توجهش به سوی آنان معطوف باشد.
لیکن پسر وقتی ازدواج میکند تمام همش اینست که یک زندگی خوش و آبرومند و کاملا مستقلی برای خویشتن تاسیس کند.چون همسر تازه اش را یک عضو مهم وشریک آن زندگی نوین میداند به وی اظهار عشق و علاقه میکند.شبانه روززحمت میکشد تا اسباب و لوازم زندگی را مرتب نموده اسباب رفاه وآسایش خودش و همسرش را فراهم سازد.هر چه در این باره بیشترکوشش کند به همین نسبت از زندگی سابقش جدا شده نسبت به خویشانش کمتر اظهار علاقه خواهد نمود.
در اینجا است که آنها مخصوصا مادر و خواهرش احساس خطرمیکنند.متوجه میشوند که با ورود یک دختر بیگانه به خانواده شان نزدیک است پسرشان را از دست بدهند.هر چه بیشتر برای زندگی اختصاصی خویش و جلب رضایت همسرش کوشش کند آنان بیشتر احساس خطرمینمایند.از آن می ترسند که یک مرتبه رشته خویشاوندی را بریده و به طور کلی آنها را فراموش کند.در این کم مهری،عروس تازه را مجرم شناخته تمام گناهان را به گردن او میگذارند.
برای حفظ موقعیت خویش و نگهداری پسرشان غالبا بهترین راه را این میدانند که مهر و علاقه او را نسبت به همسرش کم کنند.بدین منظور از عروس تازه وارد عیبجویی میکنند. برایش عیب و نقص می تراشند.عیبهای کوچک و غیر قابل اعتنا را بزرگ جلوه میدهند. پیش شوهرش از او بدگویی میکنند.حتی اگر ضرورت اقتضا کرد از نسبتهای دروغ هم باک ندارند.صدها نقشه میکشند تا از عروس تازه انتقام بگیرندو او را از نظر شوهر بیندازند.
مرد اگر آدم ساده و زود باوری باشد ممکن است از نیرنگها ودلسوزیهای ظاهری آنها متاثر گشته آلت دست آنها واقع شود.از بدگوییهای آنها متاثر گشته نسبت به همسرش دلسرد گردد. بهانه جویی وغر و نق را شروع کند.موضوعات بسیار کوچک و بی اهمیت را عیب بزرگ و قابل اهمیت بشمارد.همیشه آنها را در نظر خویش مجسم نموده گاه و بیگاه از همسرش انتقاد کند. بدین وسیله محیط خانه را صحنه ایرادو خرده گیری و کانون گرم خانواده را سرد و بی صفا گرداند.
هر چه بیشتر به حرفشان گوش بدهد تشویق شده بیشتر عیبجویی نموده دو بهم زنی مینمایند.در اثر فتنه انگیزیهای آنها ممکن است کار زن وشوهر به زد و خورد و حتی طلاق و جدایی منجر شود.ممکن است آنقدرمزاحم عروس بیچاره شوند که جانش به ستوه آمده از زندگی سیر شود به حدیکه از شدت ناراحتی و عصبانیت دست بخودکشی بزند.زنهاییکه ازدست مادر یا خواهر یا برادر شوهر خویش انتحار نموده اند بسیارند ونمونه هایی از آنها در صفحات مجلات و روزنامه ها منعکس میشود.
از باب نمونه به داستانهای زیر توجه فرمایید:تازه عروسی درپایان اولین هفته ازدواج سوزن خورد.پس از عمل جراحی به خبرنگاراطلاعات گفت:یک هفته است با مرد ۳۴ ساله ای بنام... ازدواج کرده ام.
روزی که به خانه شوهر میرفتم حس میکردم که مانند زنان دیگر خوشبخت خواهم شد.ولی هنوز چند روز نگذشته بود که ناسازگاری شوهر و خواهرشوهر شروع شد و زندگی که فکر میکردم برایم بهشتی خواهد بود به جهنمی تبدیل شد.اقوام شوهرم در این مدت کم آنقدر مرا اذیت کردند که از زندگی سیر شدم و به وسیله خوردن سوزن خودکشی کردم (۱) .
زنی خودسوزی کرد و در آخرین دقائق حیات به مامورین گفت:
برادران شوهرم زندگی را بر من تلخ کرده بودند و بخاطر آزار و اذیت آنهابود که خودم را آتش زدم (۲) .
تازه عروسی که از بدرفتاریهای مادر شوهرش به تنگ آمده بودخود را آتش زد (۳) .
زنی به علت بدرفتاری و بهانه گیری مادر شوهرش خودسوزی کرد (۴) .
بنابراین،ناسازگاریها و فتنه انگیزیهای مادر شوهر و خواهر شوهریکی از خطرات بزرگی است که بنیاد زناشوییها را متزلزل میسازد وخوشی و آسایش را از خانواده ها سلب میکند.پس نمی توان آنرا نادیده گرفت بلکه باید با عقل و تدبیر در صدد چاره اش برآمد.
البته نمی توان در دهان آنها را بست لیکن میتوان سخنانشان راعقیم و بی اثر قرار داد.
مرد باید بدین نکته توجه داشته باشد که مذمتها و عیبجوییهای بدگویان-چه مادر و خواهر باشند چه غیر اینها-غالبا از روی خیرخواهی و دلسوزی نیست.بلکه عوامل دیگری از قبیل حسد،کینه توزی،انتقام،خودنمایی،قصد سوء استفاده در میان است.
چون برخوشی و آسایش عروسشان رشک می برند،چون در مقابل خواسته های آنها تسلیم بدون قید و شرط نشده، چون او را رقیب خویش و غاصب پسرشان میدانند،چون میخواهند پسرشان را نگهدارند تا از وی استفاده ببرند،چون میخواهند خودشان را خیرخواه جلوه دهند بدین جهت ازعروس بدگویی میکنند تا نتواند در دل شوهرش زیاد نفوذ کند.
آنها غالبا به فکر خویش هستند و منافع خودشان را بر مصالح پسرو عروسشان مقدم میدارند. اگر خیرخواه بودند بواسطه عیبجوییها وولنگاریهای خویش زندگی آنها را سرد و متزلزل نمی ساختند بلکه اسباب استحکام و دوام آنرا فراهم میساختند.
تعجب اینجاست که وقتی میخواستند همین دختر را برای پسرشان نامزد کنند با تعریف و توصیف مقام او را از فرشته ها هم بالاتر میبردندلیکن وقتی به خانه بخت قدم نهاد یک مرتبه وضع تغییر میکند و دارای صدها عیب و نقص میشود.
آقای محترم!گول زبان چرب و نرم و دلسوزیهای ظاهری آنها رانخور.
اکثر عیوبیکه برای همسرت می تراشند یا اصلا عیب نیستند یاعیوب کوچک و بی اهمیتی هستند که آدم عاقل نباید بدانها اعتنا کند.
فرضا عیبی هم داشته باشد مگر بشر بی عیب سراغ داری که انتظار داری همسرت به طور کلی بی عیب باشد؟
مگر مادر و خواهرت که از همسرت عیبجویی میکنند خودشان بی عیبند؟!اگر عیبی هم داشته باشد در مقابل،صدها خوبی دارد.چراخوبیهایش را نمی بینی؟اگر به حرفشان گوش بدهی هر روز بلیه و غوغایی بر پا میسازند.ترا نسبت به زندگی و همسرت دلسرد میگردانند. همسرت نیز نسبت به تو و زندگی بیعلاقه میگردد.
محیط خانه که باید محیط صفا و محبت باشد به صحنه کشمکش و ایراد و بهانه جویی تبدیل میگردد.اگر با همین وضع تا آخر عمر به زندگی ادامه بدهید آسایش و سعادت نخواهید داشت. و اگر به طلاق و جدایی منجر شود معمولا وضع بهتری پیدا نخواهید کرد.زیرا علاوه بر ضررهای اقتصادی و ناراحتیهای روحی و زیانهای آبرویی که عائدت میشود معلوم نیست در ازدواج آینده شانس بهتری داشته باشی و بتوانی همسر بهتری پیدا کنی.
در آنصورت هم خیال نکن دست از سرت بردارند بلکه اگرمطابق میلشان نبود باز هم عیبجویی و انتقاد را شروع خواهند کرد.پس بهتر است از همان ابتدا رسما به آنها بگویی اگر میخواهید خویشاوندی ورفت و آمد ما باقی بماند از همسر من بدگویی نکنید و کاری بما نداشته باشید. همسرم عیبی ندارد و من او را دوست دارم.وقتی دیدند سخنانشان در تو اثر ندارد اکت خواهند شد و از شر عیبجوییها و فتنه انگیزیهای آنهاخلاص خواهی شد.
لیکن بدین نکته نیز توجه داشته باش که بعض مادر و خواهرها باین آسانیها از هدف خویش دست بردار نیستند و برای پیشبرد هدف خویش وانتقام گرفتن از عروس از دروغ گفتن و تهمت زدن و حتی اگر ضرورت اقتضا کرد از نسبت خیانت دادن هم باک ندارند.و بوسیله این حربه برنده چنان اعصاب مرد را تحریک میکنند که کنترل خویش را از دست میدهد وتحقیق نکرده همسر بیگناهش را طلاق میدهد و حتی گاهی مرتکب قتل وجنایت میشود.
بسیاری از جنایتها و طلاقها در اثر همین بدگوییها و نسبتهای ناروابوقوع پیوسته است.
برای نمونه به داستان زیر توجه فرمایید:«زن و شوهر جوانی به نام...و...به دادگاه مایت خانواده تبریزرفتند تا برگ عدم سازش بگیرند.مرد در دادگاه گفت:زن من برای برادرم که در اصفهان زندگی میکند نامه های عاشقانه مینویسد.دیشب چند تا ازاین نامه ها را در کمد لباس او پیدا کردم.اما زن در حالیکه اشک میریخت توضیح داد که مادر و خواهر شوهرم بر سر موضوعی...با من اختلاف دارند و دائما اذیتم میکنند.ولی حالا که می بینند ایرادگیریهای آنها اثری نکرده این نامه ها را درست کرده توی کمد لباس من گذاشته اند تا شوهرم را تحریک کنند مرا طلاق بدهد.
در دادگاه این زن و شوهر را آشتی دادند و روانه کردند.فقط درلحظه آخر به شوهر گفتند:به مادر و خواهرت بگو اینقدر سر بسر عروس جوانشان نگذارند (۵) ».
«زن ۳۴ ساله ای از دست مادر شوهرش پیت نفت را بر سرش خالی کرد و خود را آتش زد.چند لحظه بعد همسایه ها با شنیدن فریادهایش به کمک شتافتند و او را به بیمارستان سینای تهران رساندند.این زن دربیمارستان گفت:مادر شوهری دارم که با ما زندگی میکند.فوق العاده عصبی و بهانه گیر است.مرتب از من ایراد میگیرد و بین من و شوهرم رابهم میزند.
دیروز که برای خرید از خانه بیرون رفته بودم یکی از دوستانم را در کوچه دیدم و چند دقیقه با هم درد دل کردیم.وقتی به خانه رسیدم مادرشوهرم اعتراض کرده گفت:این همه وقت کجا بودی؟ جریان ملاقات بادوست دوران تحصیلم را برایش تعریف کردم.ولی او سرش را تکان داده گفت: دروغ میگویی.تازه زیر سرت بلند شده.شنیده ام با قصاب محله روی هم ریخته ای.من عصبانی شدم و از شدت ناراحتی تصمیم گرفتم که از دست او خودکشی کنم (۶) ».
پس مرد در اینگونه موارد باید کمال بردباری و احتیاط وعاقبت اندیشی را بعمل آورد.و در اطراف و جوانب موضوع خوب تحقیق و کنجکاوی کند و تا مطلب خوبی برایش روشن و مسلم نشده از هراقدامی جدا اجتناب نماید.
در اینجا لازم است خاطر نشان سازیم که پدر و مادر برای فرزندشان خیلی رنج برده اند.در تحمل آن همه زحمت صدها امید و آرزوداشته اند.امیدوار بوده اند که در موقع درماندگی دستشان را بگیرد.شرعا ووجدانا حق دارند.سزاوار نیست انسان وقتی به استقلال رسید و اندک توانایی در خویشتن دید حقوق آنها را یکسره فراموش کند و محو زن وفرزند گردد. سپاس گزاری از آنها در هر حال واجب و لازم است.حتی بعداز ازدواج هم باید نسبت بآنها احسان و احترام کند.و اگر محتاج و درمانده هستند واجب است بر آنان انفاق کند.باید همیشه در مقابلشان کوچکی وتواضع کند.
مانند سابق بلکه بیشتر اظهار محبت و اخلاص نماید.رابطه اش را با آنهاقطع نکند.برای عرض ادب به منزلشان برود و برای احترام به مهمانی دعوتشان کند.کاری نکند که آزرده خاطر گردند.به همسر و فرزندانش سفارش کند که تواضع و احترام را از دست ندهند.به آنان بفهماند که صلاح ما در اینست که نسبت به پدر و مادر و سایر خویشان وفادار باشیم.
بدین وسیله میتواند هم حقوق پدر و مادر و سایر خویشان را ادا کند و آنها را راضی نگهدارد و هم جلو اذیتها و ناسازگاریهای آنان را بگیرد.اگراحساس خطر نکنند وجهی ندارد مزاحم عروسشان شوند بلکه ازطرفداران و حمایت کنندگان جدی او خواهند بود.
در خاتمه لازم است یادآور شویم که عروس نباید از شوهرش انتظار داشته باشد که پدر و مادر و سایر خویشانش را یکسره فراموش کندو زحمتها و محبتهای آنان را به طور کلی نادیده بگیرد و با آنها قطع رابطه کند.این کار نه باین آسانیها امکان دارد نه صلاح است.
عروس اگر زن عاقل و با تدبیری باشد میتواند به طوری با مادرشوهر و خواهر شوهرش رفتار کند که از مادر و خواهر خودش نیزمهربان تر و دلسوزتر باشند.اگر در مقابل آنان حالت تسلیم بخود بگیرد ودر کارها با آنها مشورت کند و رفت و آمد را قطع نکند و احترام آنها رامحفوظ بدارد و نسبت بآنان احسان و نیکی کند نه تنها مزاحمش نخواهندشد بلکه همواره مددکار و حامی او خواهند بود.
این موضوع در بخش اول کتاب به طور مشروح مورد بحث قرارگرفت میتوانید بدانجا رجوع نمایید.
● لغزشهایش را ندیده بگیر
بشر جائز الخطاست.جز معصوم همه کس در زندگی اشتباه ولغزش دارد.ممکن است از روی جهالت و نادانی کارهای ناروایی راانجام دهد.در این جهت بین زن و مرد فرقی نیست.برای زن در زندگی زناشویی حتما لغزشها و اشتباهاتی اتفاق خواهد افتاد.ممکن است از باب نادانی یا عدم توجه یا شدت عصبانیت،نسبت به شوهرش بی ادبی کند. ممکن است حرف نیشدار یا زشتی از دهانش خارج شود.ممکن است ازحال طبیعی خارج شود و داد و قال راه بیندازد. ممکن است بدون اجازه شوهر بلکه با نهی او کاریرا انجام دهد.ممکن است در اثر بی احتیاطی یانادانی یا بی توجهی یک ضرر مالی وارد سازد.و دهها از این قبیل امور که کم یا بیش برای هر خانواده ای اتفاق خواهد افتاد.
البته در این جهت تردید نیست که زن و شوهر باید همدیگر راراضی نگهدارند و از کارهاییکه اسباب کدورت و دلخوری است جدااجتناب نمایند.لیکن کمتر اتفاق میافتد که زن و شوهر اصلا خطا و لغزش نداشته باشند.
بعضی از مردها خیال میکنند که در مورد خطاها و لغزشهای زن و لوخیلی کوچک باشد باید کاملا سختگیری و مؤاخذه کرد تا تکرار نشود.
باید از همان اوائل عروسی از او ضرب چشم گرفت،و به اصطلاح سرگربه را درب حجله برید تا حواسش را کاملا جمع کند که بعدا مرتکب خطانشود.
لیکن به تجربه ثابت شده که برنامه مذکور نه تنها نتیجه مطلوب رانمیدهد بلکه غالبا نتیجه معکوس خواهد بخشید.زیرا زنیکه تحت فشار وسختگیریهای زیاد شوهرش واقع شود گر چه ممکن است مدتی کوتاه بردباری کند لیکن بالاخره از این وضع خسته میشود،آنگاه ممکن است تصمیم بگیرد که قید و بندها را پاره کند و خودش را آزاد سازد.کم کم به ایرادها و عتاب و خطابهای شوهر عادت کرده نسبت به آنها بی اعتناخواهد شد.
پیش خود فکر میکند که اکنون که شوهرم حتی از خطاها و اشتباهات و لغزشهای غیر عمدی من نمیگذرد و مرا تحت فشار قرار میدهدچه بهتر که گوش به حرفش ندهم تا تعدیل شود و دست از سختگیریهایش بردارد.نسبت به شوهرش گستاخ و پررو میشود و به مخالفت و نافرمانی عادت میکند.
در اینصورت مرد یکی از چند کار را میتواند انجام دهد.یا اینکه دست از مقاومت و سختگیری بر نمیدارد.در نتیجه،کارشان به لجبازی وکشمکش و نزاع دائمی منجر خواهد شد،و اگر با همین وضع تا آخر عمربه زندگی ادامه بدهند،در تمام عمر یک دقیقه آسایش و خوشی نخواهندداشت.
یا اینکه شوهر از کشمکشها خسته می شود و در مقابل همسرش تسلیم می گردد و به وی آزادی کامل می دهد.در این صورت زنی که بازورآزمایی و مخالفت،قید و بندها را پاره کرده و احساس پیروزی وآزادی می نماید نسبت به شوهر خویش و حرفهای او کاملا بی اعتنا خواهدشد.و شوهر نادان هم که راه و رسم زن داری را نمی دانسته ناچار می شوددر مقابل رفتار او و لو خطاهای بزرگ باشد دندان بر سر جگر گذاشته برروی مبارک نیاورد.یا اینکه در اثر لجبازی و کشمکش،یکی از آنها یا هردو جانشان بستوه آمده تقاضای طلاق و جدایی می کند.
در این صورت زن و مرد هر دو بدبخت و متضرر خواهند شد ومعلوم نیست به این آسانیها بتوانند زندگی سعادتمندانه ای برای خویشتن فراهم سازند.بنابراین،سختگیری و شدت عمل راه اصلاح عیوب زن نیست بلکه غالبا نتایج بدی می دهد که می توانید نمونه آنها را در بین دوستان و آشنایانتان یا در صفحات مجلات و روزنامه ها بدست آورید.
پس بهترین طریق زن داری اینست که مرد میانه روی را از دست ندهد و با عقل و تدبیر رفتار کند.خطاهای کوچک همسرش را که از روی اشتباه یا غفلت و فراموشی صادر شده به کلی نادیده بگیرد و برای آنهادعوا و داد و قال راه نیندازد بلکه بهتر است اصلا برویش نیاورد.زیراقصد خلاف نداشته تا استحقاق خشونت و مؤاخذه داشته باشد.
البته می تواند در یک موقع مناسب با زبان خوش و مدارا به او تذکربدهد که مواظب باشد از این قبیل اشتباهات برایش اتفاق نیفتد.و اگر ازروی نادانی مرتکب خلاف شده باز هم صلاح نیست مرد تندی و خشونت بخرج بدهد و در صدد مؤاخذه و تنبیه بر آید.زیرا زن در صدد مخالفت ونافرمانی نبوده بلکه از باب جهالت و نادانی آن را خوب پنداشته انجام داده است.داد و قال سودی ندارد بلکه باید آن را نادیده گرفت و در یک موقع مناسب با زبان خوش و دلیل و برهان زشتی و مفاسد آن عمل را برایش اثبات نمود تا خودش از روی میل و اختیار تصمیم بگیرد که بعدا مرتکب خلاف نشود.
در این صورت موقعیت و احترام مرد محفوظ می ماند و می تواند باتصمیم قاطع و نفوذ کلمه از وقوع خطاهای قابل اهمیت جلوگیری کند.
اگر با زبان خوش و ایجاد حسن تفاهم توانست همسرش را مطابق دلخواه تربیت کند و جلو خطاها و لغزشهایش را بگیرد قدردانی و تشکرکند لیکن اگر دید کاملا گوش به حرفش نمی دهد و گاه گاه مرتکب خطامی شود،باز هم بهتر است مرد خطاهای کوچک او را ندیده بگیرد و درمقابلش سرسختی و مقاومت نشان ندهد و در صدد تنبیه و انتقامجویی بر نیاید و حتی اصرار نکند مجرمیت او را باثبات رساند تا عذرخواهی کند.
زیرا زنها غالبا یک حالت لجبازی و دنده کجی دارند اگر مرد با همان حال با آنها ساخت می تواند از وجودشان بهره مند گردد لیکن اگر در مقابلشان سر سختی نشان داد ممکن است در اثر لجبازی و ستیزه گری کارشان به جاهای باریک حتی طلاق و بالاتر از آن حتی قتل و جنایت منتهی شود.
مرد عاقل و خردمند باید عواقب امر را بخوبی بسنجد و آثار سختگیری ومقاومت را با آثار عفو و بخشش مقایسه کند در اینصورت یقینا عفو وبخشش را ترجیح خواهد داد،مگر خطاهای بزرگی که قابل بخشش نباشند،در آن صورت مرد وظیفه دیگری پیدا می کند.
این موضوع به قدری حساس بوده که شارع مقدس اسلام آن را به عنوان یک حقی از زن بر مرد واجب نموده است.علی بن ابیطالب علیه السلام فرمود:در هر حال با زنها مدارا کنید و با زبان خوش با آنان سخن بگویید شاید اعمالشان را نیکو گردانند (۷) .
▪ امام سجاد علیه السلام فرمود:حق زن بر تو اینست که نسبت باومهربانی کنی زیرا زیر دست تو می باشد.و طعام و لباسش بدهی.ونادانیهایش را ببخشی (۸) .
▪ از امام صادق (ع) سئوال کردند زن چه حقی بر شوهرش دارد که اگر آن را ادا کند نیکوکار شمرده می شود؟فرمود:غذا و لباسش را بدهد وکارهایی را که از باب نادانی انجام می دهد ببخشد (۹) .
▪ رسول خدا (ص) فرمود:مثل زن مثل استخوان کج است که اگربحال خودش گذاشتی می توانی از آن استفاده کنی لیکن اگر خواستی صافش کنی خواهد شکست (۱۰) .
▪ امام صادق (ع) فرمود:کسیکه زیر دستانش را بخاطر خطاهای کوچک تنبیه کند نباید انتظار بزرگی و ریاست داشته باشد (۱۱) .
۱-اطلاعات ۲۵ آبان ۱۳۴۸
۲-اطلاعات ۱۴ مرداد ماه ۱۳۴۹
۳-اطلاعات ۱۳ اردیبهشت ۱۳۴۹
۴-اطلاعات ۱۶ اردیبهشت ۱۳۴۹
۵-اطلاعات ۳ اسفند ماه ۱۳۵۰
۶-کیهان ۲۵ فروردین ۱۳۵۲.
۷-بحار ج ۱۰۳-۲۲۳
۸-بحار ج ۷۴ ص ۵
۹-شافی ج ۲ ص ۱۳۹
۱۰-وسائل ج ۱۴ ص ۱۲۳
۱۱-بحار ج ۷۵ ص ۲۷۲
منبع : تبیان


همچنین مشاهده کنید