جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

واقع گرایی یک متفرعن


واقع گرایی یک متفرعن
از میان رجالی كه پس از سقوط رضاشاه به صحنه سیاسی كشور پرتاب شدند، اگرچه اكثریت آنان در سال‌های استبداد مطلقه رضاشاهی نیز اینجا و آنجا نامی از آنان برده می‌شد و صداهایی از آنان به گوش می‌رسید حتی پارهای از آنان خانواده‌های متنفذی نیز داشتند اما غالبا یكی از روزنه‌ها و محل ورود آنان به صحنه سیاسی تمایل و كشف احمد قوام السلطنه برای حضور آنان به عرصه سیاست بود.
مظفر بقایی كرمانی، ابوالحسن ابتهاج، مظفر فیروز، عبدا... انتظام، علی اكبر داور، الهیار صالح حتی اسدا... علم نیز هر كدام نام و آوازه خود ـ دست كم بخشی از آن را مدیون و مرهون توجهات اویند. قوام‌السلطنه یا همان جناب اشرف از تبار و نیای نسلی از عصر مشروطه بود كه بیش از همه ایرانیان به تفوق و آینده سرنوشت ساز ایالا‌ت متحده آمریكا آگاه بود. او تنها كسی بود كه از تنازعات دو ابرقدرت در دو جنگ جهانی اول و دوم سهم ایرانیان را به كیاست و سیاست گرفت. حتی اعتبار از دست رفته‌ حسن وثوق الدوله را تا حدی ترمیم ساخت. اگرچه حضور دوباره میلیسپو در سال‌های پس از ۱۳۲۰ شبهاتی مالی در اذهان ایجاد كرد اما نقش كارساز او در سروسامان بخشیدن اوضاع مالیه ایران یكی از درخشان‌ترین فرصت‌های تاریخی برای ایرانیان بود. ‌
‌ مهمتر آنكه قوام با پایان بخشیدن به وقایع خراسان، گیلا‌ن و مقابله با شورش‌های اسماعیل آقا سمیتقو در آذربایجان و كردستان و امیر موید سواد كوهی در مازندران كه ایران را با خطر تجزیه روبه رو ساخته بود، نقشی قطعی در حفظ استقلا‌ل كشور ایفا كرد. او در آغاز صدارت خود، مجلس چهارم را پس از فترت گشود و با تصویب معاهده‌های ایران و شوروی و ایران و افغانستان، نظام سیاسی كشور را در صلح با همسایگانش استحكام بخشد. قوام با انحلا‌ل پلیس جنوب كه در واقع مخل استقلا‌ل وطنی و جولا‌نگاه بریتانیای كبیر بود و تاسیس ژاندارمری و پایه‌ریزی ارتش مدرن (‌پاره‌ای از اینان متاسفانه در مقطعی به نام رضاشاه تمام شد.) چنان اسم و اعتباری برای خود دست و پا كرد كه حتی رضاشاه وقتی در كابینه او پست وزارت جنگ را گرفت از جبروت كلا‌م و نگاه آمرانه‌اش و اعتبار جهانی او لب به سخن نمی‌گشود.
حتی اگر پروفسور جفری جونز استاد مدرسه علم اقتصاد لندن او را نماد و موسس اولین دولت مدرن در ایران نداند چیزی بر اعتبار قوام نخواهد كاست. این تنها سلطان علی میرزا، خواهرزاده احمدشاه نیست كه حضور قوام و حتی مصدق در عرصه سیاست در دو دهه نخست قرن را فتح بابی میمون برای <دموكراسی رجالی> می‌داند و به صرافت افتاده و می‌گوید: <در همان زمان احمدشاه در ایران، افرادی مثل مصدق، قوام‌السلطنه و دیگران بودند كه اگر سلطنت احمدشاه ادامه می یافت می توانستند با كمك برخی از رجال آن زمان كه افرادی قوی بودند دموكراسی رجالی در ایران برپا كنند و این دموكراسی رجالی به مرور، همان‌گونه كه در ممالكی همچون انگلستان پیش آمد، به دموكراسی ملی بینجامد.> ‌ با این همه قوام از میان مردان عصر پهلوی اول و دوم شاید تنها رجلی بود كه با علم و آگاهی ز تضادهای جهانی چنان صحنه‌گردان‌سیاست شد و امتیاز ستاند كه چهل سال بعد ویلی برانت ـ صدراعظم آلمان ـ او را در ردیف سیاستمدارانی چون ریچارد نیكسون و مارشال دوگل قرار داد كه در كشور خود نام و آوازه‌ای ندارند اما جهان از تاكتیك‌های سیاسی آنان در حیرت است. ‌
بیهوده نیست وقتی به سادچیكف و استالین قول مساعدت داد تا بخشی از نفت شمال را در ازای خروج‌ارتش سرخ به روس‌ها دهد از انذار و هشدار مظفر فیروز مشاور او در امان نماند. یك سیاستی كه بهروایت آوانسیان <سیاست بازی با دم شیر است.> فیروز‌معتقد بود <قوام با این‌كار از چشم‌توده‌ای‌ها كه‌ نبض‌افكار عمومی‌ جامعه‌ایران‌در دست آنهاست خواهد افتاد و وجاهتش‌را از كف‌خواهد داد.> ‌
اهل نظر و آنان كه صفحات پر برگ و پر رمز و راز تاریخ ایران را خواندند و می‌دانند كه بازی با مهره‌های انگلیس و روس در عصری كه غالبا جیره‌خوار و آستین بوس آنانند چه جامعیت و ژرفانگری می‌طلبد كه قوام داشت. اما این پند پیرانه‌سر احمد قوام را از یاد نبریم‌كه در گوش فیروز خواند: <وجاهت‌ملی‌را آدمی‌كسب‌نمی‌كند كه‌با خود به‌گور ببرد بلكه‌به گاه ضرور‌باید آن‌را برای‌منافع‌ملی‌هزینه‌اش‌كند.> ‌
مجید یوسفی
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید