جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


درباره کتاب تک نفر نوشته کیوان فتوحی


درباره کتاب تک نفر نوشته کیوان فتوحی
من در این نقد کوتاه، به سه داستان کوتاه؛ امیلیا، عنکبوت استرالیایی و سیاهی شب می پردازم و از چند ویژگی نویسنده یاد می کنم و تحلیل گسترده تر را به زمانی دیگر وامی گذارم. کیوان فتوحی در مجموعه داستان های کوتاه خود- تک نفر- که باید پیوسته به خاطر بیاوریم که نخستین گام او در کار نویسندگی او است- از تکنیک هایی استفاده کرده است- که گاه به نفع روایت او- و گاه به ضرر روایت او عمل می کند. من به چند تکنیک که در داستان امیلیا، عنکبوت استرالیایی و سیاهی شب به کار برده شده، اشاره می کنم.
تکنیک اول، بازگشت به گذشته (flash back) یا پرش های زمانی است که در این سه داستان کوتاه از آن استفاده شده است. در داستان کوتاه، که بنا به تعریف خود باید کوتاه باشد و روایت خطی تقریباً همیشه بر طول داستان می افزاید، پرش های زمانی تکنیکی است که از درازگویی جلوگیری می کند و پیوستگی حوادث داستان را به صورت گسسته، در حداقل کلمات، در جلوی ذهن ما قرار می دهد.
در داستان کوتاه امیلیا ما با سرگذشت جوان ایرانی مهاجری روبه رو هستیم که از جنگ ایران و عراق جان سالم به در برده و اکنون در کلان شهری در یکی از کشورهای انگلیسی زبان به کار آشپزی مشغول است و به دختری که به عنوان دستیار او در همان رستوران مشغول به کار می شود عاشق می شود و در لحظه ای که می فهمد دختر اهل عراق است، ذهنش به صحنه های جنگ بازمی گردد.
جوان داستان، در عشق خود به امیلیا با شکست مواجه می شود و ما علت این شکست را نه در بیان صریح حوادث داستان- بل با پلی که در روایت داستان با تکنیک بازگشت به گذشته در جلوی ذهن ما قرار می گیرد- در می یابیم.
با کمک همین تکنیک، راوی همه تصویر را جلوی ذهن ما قرار نمی دهد و ا ین تخیل خواننده است که باید تصویر ناکامی این عشق را کامل کند. و این نیز از ویژگی های داستان نویسی امروز است که کیوان فتوحی خوب از عهده آن برآمده و نمونه موفق تر این تکنیک را من در یکی از داستان های دیگر ادبیات مهاجرت، نوشته خسرو دوامی- در جای دیگری نشان داده ام. (نگاهی از «پنجره» به دنیای پیرامون ما بررسی کتاب، شماره ۳۹، پاییز ۱۳۸۱، ص ۱۵). در طول داستان، زندگی اکنون راوی داستان با زندگی گذشته او از طریق همین پرش های زمانی بازگو می شود و ما در یک داستان سه هزار کلمه ای وقایع جنگ و مهاجرت راوی و عشق او به یک دختر عراقی و ناکامی او را باز می خوانیم.
حوادث طولانی و زمان و مکان داستان که در جبهه های جنگ ایران و عراق و کشور مهاجرپذیر می گذرد- در جهان واقعی داستان بسیار طولانی- اما در جهان تخیلی داستان- به مدد تکنیک بازگشت به گذشته و پرش های زمانی به حداقل لازم خود تقلیل پیدا کرده و روایت داستان را در یک داستان کوتاه، جذاب و خواندنی ساخته است.
یک صحنه از داستان امیلیا، از نظر تصویری شباهت غریبی به یکی از نوشته های کلاسیک فارسی دارد که من آن را در اینجا نقل می کنم؛ نوشته اول، از داراب نامه؛ «آنگاه... حلق را ببرید و او را در خون بکشید و سر او ببرید و او را در پس کوه انداخت و خون وی در روی جامه خود کشید و بمالید و تیغ از میان برآورد و بجنبانید چنان که شعاع او از مشرق تا به مغرب گرفت و بر خروشید و سر از کوه البرز برآورد.» (ج ۲، ص ۶۳- به کوشش ذبیح الله صفا) و در متن امیلیا چنین می خوانیم؛ «دشنه فولادی را با تمام قدرتم روی گردنش کشیدم... بند گردن باز شد و خون گرم روی دستم ریخت... دشنه را چند بار روی گردنش سراندم و سر را از تن جدا کردم... سر را بغل کرده به طرف سنگرم راه افتادم.
سپیدی قبل از سحر آسمان را روشن کرده بود و نسیم خنکی وزیدن گرفته بود.» (ص ۴۱) همین تکنیک در داستان عنکبوت استرالیایی به کار برده شده، اما در این داستان حادثه جای خود را با بیان حالت های روحی شخصیت داستان عوض کرده و ساختار داستان بیشتر بر روانکاوی استوار است تا شرح یک حادثه.
در اینجا هم درونمایه داستان، عشق جسمانی یک مرد به یک زن است که در پرش های زمانی داستان در تمثیل عشق بازی دو عنکبوت برای ما روایت می شود.
کیوان فتوحی در داستان امیلیا از زاویه دید درونی داستان را روایت می کند. در حالی که در داستان عنکبوت استرالیایی زاویه دید او زاویه دید بیرونی است. کیوان فتوحی در این دو داستان، از تجربه های عینی و آمیختن آن با تخیل سود جسته و داستان هایی باورکردنی جلوی چشم ما قرار داده است.
سیاهی شب از ساختار مستحکم تری برخوردار است و در این داستان هم- با تکنیک بازگشت به گذشته- خواننده به روان پریشی شخصیت داستان که در جبهه جنگ از خود زبونی نشان می دهد و با از کار انداختن چرخ های تانک از پیشروی در خط جبهه سرباز می زند آشنا می شود. سیاهی شب، با ساختار دایره وارش، جذابیت بیشتری دارد و به همین دلیل، نویسنده این داستان کوتاه را موفق تر از آب درآورده است. در این داستان، هم حادثه و هم بیان حالت های روحی شخصیت داستان پا به پای هم و به موازات هم روایت می شود.
به عنوان یک حاشیه، باید بگویم که املای «گلوله صاقب» در این کتاب اشتباه است که در چاپ بعدی باید تصحیح شود. ثاقب را در نجوم داریم که همان شهاب ثاقب است و اصطلاح گلوله ثاقب باید از آن گرفته شده باشد. من برای کیوان فتوحی با اولین کتاب او طلیعه روشنی را در داستان نویسی پیش بینی می کنم.
تک نفر- مجموعه داستان کوتاه
کیوان فتوحی، چاپ اول، قطع رقعی، ۸۵ صفحه، نشر ری را، لس آنجلس، ۱۳۸۲
مجید روشنگر
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید