جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


دار و دسته نیویورکی


دار و دسته نیویورکی
● كارگردان: مارتین اسكورسیسی، ۲۰۰۲
● محصول امریكا، ۱۶۷ دقیقه
● تهیه شده توسط تاچستون و میراماكس
در اوایل دهه ۱۹۷۰ مارتین اسكورسیسی كتاب تاریخ گنگسترهای نیویوركی نوشته هربرت آزبری كه در سال ۱۹۷۲ نوشته شده بود را خواند و پس از موفقیت‌های پی‌ در ‌پی‌اش در دهه هفتاد اعلام كرد قصد اقتباس آزاد از این كتاب را دارد. از این تاریخ تا دسامبر ۲۰۰۲ كه فیلم به روی پرده سینماهای آمریكای شمالی رفت، اتفاقاتی رخ داد كه می‌توان با قاطعیت گفت: فیلم شباهت زیادی به آن‌چه اسكورسیسی می‌خواسته در ۱۹۷۰ بسازد، ندارد.
مراحل پیش تولید این فیلم در ۱۹۹۱ بعد از موفقیت‌های رفقای خوب دیگر ساخته اسكورسیسی شروع شد و كمپانی معظم دیزنی برای تولید آن دورخیز كرد اما خشونت جاری در فیلم را بیش از حد معمول تشخیص داد و از تولید آن اعلام انصراف كرد. پس از كشمكش‌های فراوان این پروژه به میراماكس رسید كه سابقه‌ی طولانی تولید در فیلم‌های درجه NC-۱۷,R دارد اما سابقه ‌هاروی واینشتاین رئیس میراماكس در جرح و تعدیل نهایی فیلم‌ها به قدری تیره و تار است كه بعضی او را هاروی دست قیچی (اشاره به فیلم ادوارد دست قیچی ساخته تیم برتون) می‌خوانند. پس از مدت‌ها در ماه می ۲۰۰۰ ساخت فیلم قطعی و در سپتامبر آن فیلم‌برداری در استودیو چینه‌چیتای ایتالیا (شهر رم منطقه لاتزیو) آغاز شد در حالی كه فیلمنامه هنوز به‌طور كامل نوشته نشده بود.
كتاب هربرت آزبری توصیف كننده‌ی حال و هوای نیویورك در اواسط قرن نوزدهم بود و فیلمنامه‌نویسان بر مبنای داستانی از جی كاكس (دوست قدیمی اسكورسیسی و یكی از فیلمنامه‌نویسان فیلم) خالاصه داستان فیلم را پرداختند و پس از تأئید توسط مسئولان میراماكس فیلمبرداری آغاز شد. و دقیقاً یكی از مشكلات و ایراداتی كه به فیلم گرفته می‌شد از همین جا می‌آمد: فیلم از پشتوانه تاریخی معتبری برخوردار نیست و به عنوان مثال نقش مهاجران آلمانی و ایتالیایی در پیدایش نیویورك نادیده گرفته شده و یا نبرد ابتدا و انتهای اثر پشتوانه دقیقی ندارند.
اسكورسیسی نیز استدلال می‌كند كه ترجیح داده داستان خود را روایت كند و شخصیت‌هایی را وارد داستان كرده كه باعث همذات‌پنداری تماشاگر شوند و از كتاب آزبری صرفاً برای حال و هوای نیویورك در آن زمان استفاده كرده است: هنگامی كه پروستان‌ها در اكثریت و كاتولیك‌ها در اقلیت بودند و هر هفته هزاران نفر وارد نیویورك می‌شدند، شهر قدرت پذیرایی از این تعداد مهاجر كه اكثراً هم فقیر بودند را نداشته و واضح است كه در چنین اوضاعی گروه‌ها و دسته‌های خلافكار رهبری و كنترل شهر را در دست داشتند.
در این میان انتخاب بازیگران و طبیعت بازی‌ها، نقش زیادی در باور‌پذیری و سرراستی داستان دارد. ابتدا قرار بود رابرت دنیرو دوست و بازیگر تعدادی از فیلم‌های اسكورسیسی نیز در فیلم‌ ایفای نقش كند، اما مدت زمان زیاد فیلم‌برداری در ایتالیا مانع حضور او شد. همچنین ویلم دافوئه نیز كاندیدای بازی در فیلم بود كه حضور او هم به نتیجه‌ای نرسید و فیلم با بودجه اولیه ۸۴ میلیون دلار و حضور سه بازیگر مطرح سینمای جهان به مرحله فیلم‌برداری رسید.
در خلال فیلم‌برداری اسكورسیسی كار تدوین اولیه فیلم را آغاز كرد و با پایان فیلم برداری او نسخه ۲۲۰ دقیقه‌ای فیلم را برای مدیران میراماكس به نمایش گذاشت اما مورد پسند آنها واقع شد و از وی خواسته شد ضمن كوتاه كردن زمان، پایان آن را نیز تغییر دهد و در همین خلال حوادث تروریستی سپتامبر ۲۰۰۱ رخ داد و واضح است فیلمی كه متولد شدن نیویورك حاضر را نشان می‌داد، از ضربات این واقعه در امان نماند.
فیلم كه قرار بود كریسمس ۲۰۰۲ روی پرده برود، ابتدا اكران آن به ژوئن و سپس دسامبر ۲۰۰۲ (كریسمس ۲۰۰۲) موكول شد. فیلم با اعتراض مسئولان كمپانی دریم وركز در حالی اكران شد كه آنها معتقد بودند حضور لئوناردو دی‌كاپریو در دو فیلم «دارودسته‌های نیویوركی» و «اگر می‌توانی مرا بگیر» (استیون اسپیلبرگ، ۲۰۰۲) روی فروش هر دو فیلم اثر خواهد گذاشت و دقیقاً همین اتفاق نیز افتاد. خصوصاً كه رقیب قدرتمند دیگری به نام ارباب حلقه‌‌ها: دو برج (پیتر جكسون، ۲۰۰۲) در حالی فروش هفته دوم خود را آغاز می‌كرد كه در هفته اول ۱۰۲ میلیون دلار فروخته بود.
فیلم در نهایت با ۱۹۰ میلیون فروش جهانی (۷۷ میلیون در آمریكای شمالی) به اكران خود پایان داد كه چنین فیلمی (با بودجه نهایی ۱۰۳ میلیون دلار) باید حداقل در آمریكا ۲۰۰ میلیون بفروشد تا لفظ سودآور در مورد آن به كار رود، هر چند كه این فروش شكست نیز تلقی نمی‌گردد.
دارودسته نیویوركی در ۱۸۴۶ آغاز و در ۱۹۶۳ پایان می‌گیرد. داستان در منطقه‌ای به نام پنج مسیر یا پنج محله شكل می‌گیرد. خشن‌ترین منطقه جهان در آن زمان و ستیز بین سفید‌های انگلوساكسون (بومی‌ها) و مهاجران ایرلند كه به این محله آمده‌اند و پسری كه شاهد قتل پدر كشیش خود به دست سردسته بومی‌ها به نام بیل قصاب (دانیل دی لوئیس) است.
آمستردام والون (دی‌كاپریو) پسر كشیش والون (لیام نیسن) پس از گذراندن ۱۶ سال در دارالتأدیب به منهتن برمی‌گردد تا انتقام خون پدر خود را بگیرد. در این میان به همراهی زن جیب‌بری به نام جنی (كامرون دیاز) كه او هم خواهان مجازات بیل است، دارودسته پدرش (خرگوش‌های مرده) را احیاء می‌كند و به جنگ بیل می‌رود....
پرداخت سكانس‌های ابتدایی و خشونت جاری در آن چنان بیننده را مرعوب می‌كند كه فیلم تا پایان تحت اثر این سكانس درخشان است. نگاه مظلومانه آمستردام به جنازه پدر و نگاهی كه در دارالتأدیب به ناصح خود می‌كند، تفاوت ماهوی دارد و ادامه زندگی برای او فقط در انتقام خون پدر معنی دارد. در ابتدای ورود به نیویورك انجیلی كه در دارالتأدیب به او داده شده را به رودخانه می‌اندازد اما آموزه‌های مذهبی پدر كشیش خود را همیشه همراه خود دارد.
جنگ‌های داخلی آمریكا در جریان است. ۱۶ سال از آن واقعه گذشته و بیل رئیس بی‌رقیب پنج محله است همانطور كه در نمایی كلیدی در ملاقات با رئیس توئید تك‌تك انگشتان خود را نشان داده و یكی‌یكی جمع می‌كند و مشت گره كرده خود را نشان توئید می‌دهد و خاطر‌نشان می‌سازد صاحب چه قدرت بی‌بدیلی در این ابرشهر بی‌دروپیكر است.
آمستردام خود را به هیأت افراد بیل درآوره و در اواسط فیلم به یكی از دوستان نزدیك بیل تبدیل شده‌است.
اما روند ماجراها بگونه‌ای پیش می‌رود كه هویت اصلی آمستردام برای بیل مشخص می‌شود و به جنگ بین هواداران بیل و هواداران آمستردام منتهی می‌شود و در نهایت توپ‌های ارتشی دو دسته را متلاشی می‌كند و بومی‌ها و خرگوش‌های مرده شانه به شانه هم به خاك و خون می‌غلطند و بیل هم در حالی به دست آمستردام كشته می‌شود كه دست در دست او دارد.
در سكانس نهایی آمستردام چاقوی پدر را در كنار قبر پدر خود و بیل كه در كنار هك به خاك سپرده شده‌اند، دفن می‌كند و نمی‌داند كه آینده آنها را در خاطر خود خواهد داشت یا نه؟
فیلم با نمایی به پایان می‌رسد كه تا چندی پیش ترجیع‌بند فیلم‌ها و داستان‌هایی بود كه در نیویورك حال حاضر می‌گذشتند. نمایی از نیویورك و پل بروكلین كه در آن سوی رودخانه منهتن با ساختمان‌های سربه فلك كشیده و خود‌نمایی برج‌های دوقلو تجارت جهانی كه از سپتامبر ۲۰۰۱ اثری از آن‌ها باقی نمانده است.
● مؤخره:
ساخته شدن فیلمی مانند دارودسته‌ی نیویوركی به شدت برای اروپایی‌ها و آسیایی‌ها غبطه‌ برانگیز است.
نمایش تولد ابرشهری چون نیویورك كه حالا به قلب تجارت جهان تبدیل شده است، از دل جنحه و خشونت اتفاقی است كه هر ملتی توانایی تماشایش را ندارد. نكته‌ای كه منتقدان اروپایی نیز به درستی به آن اشاره می‌كنند و اسكورسیسی را در تصویر تولد شهر مورد علاقه‌اش تحسین می‌كنند. آمریكایی‌ها همیشه تاریخ را زیر گناهان گذشتگان خود مدفون می‌كنند و خود را از نو آماده نبرد می‌كنند ولی اقوام اروپایی با بدبینی پایان‌ناپذیری تاریخ را نقد كرده و هر روز فاصله خود را با نگاه منصفانه به تاریخ خود بیشتر می‌كنند.
با این‌حال فیلم در مراسم اسكار مورد بی‌مهری مسئولان آكادمی قرار گرفت و در حالی كه در ده رشته نامزد دریافت اسكار بود، بدون تصاحب یك مجسمه عرصه را به رقیبان نه چندان قدرتمندش واگذار كرد.خصوصاً در رشته بهترین فیلم كه آكادمی هنرهای سینمایی با اشتباه احمقانه دیگری موزیكال معمولی شیكاكو را برگزید و اسكورسیسی لقب بازنده همیشگی را همچنان حفظ كرد.
او كه قریب به سه دهه فیلم ساخته است، ولی حتی فیلم‌های ارزشمندش نیز كه شاهكارهای سینما قلمداد می شوند، مورد توجه واقع نشدند. رفقای خوب در سال ۹۱، گاو خشمگین در سال ۸۰ و راننده تاكسی در ۷۶ در حالی به حق خود نرسیدند، كه راننده تاكسی و رفقای خوب شاهكارهای ماندگار در دهه ۷۰ و ۹۰ تلقی می‌شوند و گاو خشمگین عنوان بهترین فیلم دهه ۸۰ را یدك می‌كشد.
گذر زمان نشان داد راننده تاكسی ماندگارتر است یا راكی، رفقای خوب یا با گرگ‌ها می‌رقصد. همانطور كه نشان خواهد داد دارودسته نیویوركی یا شیكاگو.
منبع : مجله الکترونیکی تکاپو


همچنین مشاهده کنید