جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

ماموریت تقریبا ممکن


ماموریت تقریبا ممکن
بان کی مون، دبیرکل جدید سازمان ملل متحد پیش از انتصاب به این سمت به خوبی از سختی های موجود در کار خود آگاه بود. او قصد داشت مسوولیتی را برعهده گیرد که بسیاری از بحران های موجود جهان را در دل خود جا داده است.
مشکلات مربوط به برنامه هسته ای ایران و کره جنوبی، قتل عام مردم گرسنه در دارفور سودان، بحران درگیری های اسرائیل و فلسطین، گسترش تروریسم جهانی، الزام کشورهای قدرتمند جهان به رعایت پیمان منع گسترش سلاح های کشتارجمعی، جلوگیری از شیوع بیماری های واگیرداری نظیر ایدز و آنفلوآنزای مرغی و هزاران بحران بزرگ و کوچک دیگر.
در این حال بان کی مون در شرایطی سکان هدایت جهان را به دست گرفت که پیش از آن کوفی عنان دبیرکل سابق سازمان ملل اصلاحات گسترده ای را در این نهاد بین المللی آغاز کرده بود. دبیرکل جدید نیز ناگزیر خواهد بود که بسیاری از اصلاحات پیش را به پیش ببرد و راه کوفی عنان را دنبال کند.بان کی مون پیش از این عضو «گروه بدون کلیسا» بود. گروه بدون کلیسا، سازمانی مسیحی است که اوایل قرن ۲۰ کار خود را در ژاپن آغاز کرده بود.
اعضای این سازمان برای انجام امور زندگی خود به انجیل تکیه دارند. پس از حدود ۳۵ سال سرانجام یک دبیرکل آسیایی برای سازمان ملل انتخاب شده است که این فرد مدعی است ماموریتی را برعهده دارد. بان کی مون میل دارد برای انجام این ماموریت خطیر میان کشورهای عضو در سازمان ملل متحد، کشورهای ثروتمند و فقیر اعتمادسازی کند و اعتبار گذشته را به این نهاد بین المللی بازگرداند. اوایل سال جاری میلادی بان کی مون در مصاحبه ای به شوخی گفت نام این ماموریت را نمی توان «ماموریت غیرممکن» گذاشت.
کسانی که به آینده جهان بدبین هستند امیدوارند بان کی مون از عهده ماموریت به ظاهر ممکن خود بربیاید.بان کی مون تاکنون تاکید کرده که قصد دارد اهداف پیشین سازمان ملل متحد را دنبال کند و تصمیم ندارد اهداف جدیدی را برای این سازمان تعریف کند.این اقدام بان کی مون به نظر عاقلانه می رسد ولی درنهایت بخش مهمی از انرژی این سازمان را صرف خواهد کرد، زیرا ساختار کنونی سازمان ملل نیاز به اصلاحات بسیاری دارد.
مهمترین اصلاحات در این سازمان باید در شورای امنیت انجام شود که پنج عضو دائمی این شورا، همه اختیارات آن را دردست گرفته اند.به عنوان مثال سازمان ملل متحد پس از گذشت سه سال هنوز نتوانسته است اقدام مهمی برای جلوگیری از کشتار مردم آفریقایی در دارفور سودان انجام دهد.علت عمده این تعلل آن است که چین یکی از اعضای دائمی شورای امنیت، منافع بسیاری در سودان دارد. حدود سه ماه پیش مشخص شد که این کشور اقدام به تاسیس سه کارخانه تولید اسلحه در سودان کرده است.
درصورتی که بان کی مون بتواند قدرت سازمان ملل متحد را مقدم بر قدرت شورای امنیت به جهانیان معرفی کند، آن وقت قادر خواهد بود بسیاری از تابوهای دیرین حاکم بر این سازمان را درهم بشکند.
در چنین حالتی تصمیم گیری برای حل مشکلات جهان برعهده همه اعضای سازمان ملل خواهد بود و دبیرکل این سازمان می تواند با استفاده از اختیارات خود در مقابل ابرقدرت های جهان ایستادگی کند. اغلب افراد می پرسند چرا سازمان ملل متحد از همان ابتدای تاسیس به فکر ایجاد نهادی به نمایندگی کل کشورهای جهان نبوده است، یعنی نهادی که تصمیم گیری های مهم آن فقط به دست پنج عضو دائمی شورای امنیت صورت می پذیرد؟
هنگامی که چهار فاتح اصلی جنگ جهانی دوم یعنی آمریکا، انگلیس، روسیه و چین در سال ۱۹۴۵ سازمان ملل متحد را تشکیل دادند، آنان فرانسه را نیز به همراه خود به عضویت دائمی شورای امنیت درآوردند و حتی وتو را برای خود محفوظ داشتند. در آن دوران شورای امنیت از ۱۱ کرسی برخوردار شد که ۶ کرسی آن غیردائمی بود.
اعضای غیردائمی شورای امنیت توسط مجمع عمومی سازمان ملل انتخاب می شوند. این اعضا که از حق وتو برخوردار نیستند، فقط می توانند به مدت دو سال از اختیارات خود در شورای امنیت استفاده کنند. در دوران پس از جنگ جهانی تعداد اعضای سازمان ملل ۵۱ عضو بود و در این چند سال تعداد این اعضا به ۱۹۲ عضو رسیده است. بیش از دو سوم اعضای سازمان ملل متحد ازجمله کشورهای در حال توسعه هستند.
در سال ۱۹۶۵ چهار کرسی دیگر نیز به تعداد کرسی های شورای امنیت افزوده شد ولی در ساختار کلی شورای امنیت تغییری پدید نیامد زیرا هنوز پنج کشور برخوردار از حق وتو همچنان قدرت اصلی را در این نهاد به اصطلاح بین المللی در اختیار دارند. این موضوع سبب شده که بسیاری از تحلیلگران امور بین الملل بر این باور باشند که نظام حاکم بر شورای امنیت سازمان ملل، نظامی غیردموکراتیک و ناعادلانه است.
این عده می گویند این نماد تنها می تواند با پذیرش اعضای دائمی جدید درگیر اصلاحات کامل شود. این در حالی است که همین تحلیلگران اذعان می کنند که تغییر در ساختار شورای امنیت می تواند غیرعاقلانه باشد، زیرا به آشفتگی در این سازمان دامن می زند. چنین موردی در تاریخ جهان تجربه شده است.
به عنوان مثال پس از جنگ جهانی اول نهادی به نام «جامعه بین الملل» تشکیل شد و بسیاری از کشورهای قدرتمند نیز به این نهاد بین المللی پیوستند، اما آزادی و دموکراتیک بودن این سازمان بین المللی سبب شد که جامعه بین الملل به عنوان نهادی ناکارآمد معرفی شود. ایالات متحده آمریکا از عضویت در جامعه بین الملل سر باز زد و کشورهای ژاپن و آلمان در سال ۱۹۳۳ به عضویت خود در جامعه بین الملل پایان دادند. در سال ۱۹۳۷ نیز ایتالیا از جامعه بین الملل خارج شد. این موضوع سبب شد که پس از جنگ جهانی دوم، کشورهای قدرتمند به فکر استحکام بدنه سازمان جدید ملل متحد بیفتند.
کوفی عنان، دبیرکل سابق سازمان ملل، در دوران تصدی این سمت همواره بر لزوم رهبری ایالات متحده بر امور جهانی اصرار می ورزید. او در این رابطه گفته بود «بدون مشارکت ایالات متحده نمی توان از جهانی با ثبات و در صلح برخوردار شد.»
این در حالی است که وی در روزهای پایانی فعالیت خود در سازمان ملل متحد به شدت از سیاست های سلطه جویانه آمریکا انتقاد کرده بود. او که در ابتدا کار خود را با حمایت بی دریغ آمریکاییان آغاز کرده بود کم کم استقلال خود را از خط مشی آمریکا و غرب به جهان نشان داد. بان کی مون نیز می تواند این کار سخت و مشکل را به انجام برساند.
در صورتی که بان کی مون بخواهد اعتماد اغلب کشورهای جهان را به خود جلب کند باید راهی برای نفوذ در میان کشورهای در حال توسعه یا اعضای جنبش عدم تعهد بیابد. حرکت های بان کی مون تاکنون عمدتا ادامه راه کوفی عنان بوده اند و از بررسی آنها نمی توان به جمع بندی دقیقی نسبت به عملکرد آتی وی دست یافت.
رامین رهبریعقوبی
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید