جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


جامعه در چشم انداز کلاسیک ها


جامعه در چشم انداز کلاسیک ها
● جلد دوم كتاب ریمون بودون به اسمیت، دوركیم، زیمل، پارتو، وبر، تارد و شلر می پردازد
جامعه شناسی با این هدف به عنوان یك علم پایه گذاری شد كه بتواند گذشته بشر را تبیین كرده و فرآیند حركت او را به سوی آینده پیش بینی كند. همین یك جمله تغییر و تحولات زیادی را در تاریخ اندیشه جامعه شناسی و شكل گیری نحله های فكری مختلف ایجاد كرد. به ویژه اینكه جامعه شناسی تمامی سعی و مساعی خود را معطوف به این مهم كرد كه در بعد نظری خود را از قیمومت فلسفه برهاند و در بعد عملی نیز از روش علوم طبیعی فاصله گرفته و استقلال خود را اعلام كند.
زمانی به این نكته بهتر اشراف پیدا می كنیم كه بدانیم جامعه شناسی، كه برای نخستین بار در قرن نوزدهم ایجاد شد توسط آگوست كنت، كاملا مبتنی بر اندیشه فلسفی و روش علوم طبیعی بود. اگرچه با ظهور امیل دوركیم و ماكس وبر تحول عمیقی در روش تحقیق در جامعه شناسی و بررسی پدیده های اجتماعی به وجود آمد، اما كماكان این سئوال ذهن را به خود مشغول می كند كه آیا فلسفه در نظریه پردازی به جامعه شناسی كمك نمی كند آیا فرضیه ای كه هنوز به مرحله اثبات نرسیده و در ذهن جامعه شناس ساخته شده است، یك امر فلسفی نیست آیا گام اولیه در رسیدن به نظریه، توسط ذهن فلسفی برداشته نمی شود، تا در مرحله بعد به دست جامعه شناس در محیط اجتماعی محك زده شود جامعه شناسان با قبول وجه اشتراك گذشته خود با فلسفه، معتقدند كه كار جامعه شناسی نه غایت اندیشی، كه دانش تجربی زندگی انسان ها است.
اگرچه این سخن بیان كننده استقلال روش جامعه شناسی است ولی مانع استفاده از روش علومی چون فلسفه یا تاریخ در تبیین پدیده های اجتماعی توسط جامعه شناس نمی شود. امری كه ما را به سوی دانش بین رشته ای در علوم اجتماعی رهنمون می سازد.
كتاب دو جلدی «مطالعاتی در آثار جامعه شناسان كلاسیك» جلد نخست این كتاب با ترجمه باقر پرهام و توسط نشر مركز در اسفند ۱۳۸۳ منتشر شده است، ما را با روش جامعه شناسی در تبیین پدیده های اجتماعی آشنا می كند.
اما با این تفاوت كه ما همانند آثاری چون «زندگی و اندیشه بزرگان جامعه شناسی» نوشته لوئیس كوزر یا «مراحل اساسی سیر اندیشه در جامعه شناسی» نوشته ریمون آرون با متنی سر و كار نداریم كه به بررسی اندیشه یك جامعه شناس، به عنوان پایه گذار یك مكتب و آیین فكری دست می زند بلكه آنها را به عنوان پژوهشگرانی در نظر گرفته است كه می خواهند درباره یك پدیده، استنباط خود را ارائه كنند. در این راه بودن به سراغ مهم ترین اثر هر یك از این جامعه شناسان رفته و آن را به طرز درخشانی تبیین می كند.
جلد دوم این كتاب از ۸ فصل فصل اول، آدام اسمیت: « ناظر بی طرف» و كنشگر هوادار ، فصل دوم، امیل دوركیم: تبیین باورهای دینی ، فصل سوم، گئورگ زیمل: عوامل اجتماعی شناسایی، فصل چهارم ویلفرد و پارتو: عقلانیت و ناعقلانیت باور ، فصل پنجم، ماكس وبر: «عقلانیت ارزش شناختی» و عقلانی كردن حیات اخلاقی ، فصل ششم، گابریل تارد: پیوند خرد كلان ، فصل هفتم، ماكس شلر: مقید بودن ارزش ها به شرط مشخص ، فصل هشتم، تاریخ علوم اجتماعی را چگونه باید نوشت تشكیل شده است. برای درك بهتر شیوه كار ریمون بودن در این كتاب، با هم نگاهی به فصل دوم، با عنوان «امیل دوركیم: تبیین باورهای دینی» می اندازیم، امید كه مورد توجه قرار بگیرد.ریمون بودن در این فصل تمركز خود را بر روی كتاب برجسته دوركیم «صور بنیادین حیات دینی» قرار داده و به تحلیل و تبیین آن پرداخته است.
اما چرا بودن به جای كتاب «خودكشی» یا «تقسیم كار اجتماعی»، به سراغ این اثر رفته است چه نكته مهم و برجسته ای در آن وجود دارد كه حتی با گذشت یك قرن از انتشارش، كماكان مورد توجه اندیشمندان است ریمون بودن به سئوال ما چنین پاسخ می دهد: در درجه نخست «كتاب صور بنیانی به ما می گوید كه تبیین باورهای جمعی كار اصلی جامعه شناسی است... در درجه دوم ... صور بنیانی را می توان در حكم تفكری نظری در باب این مسئله دانست كه باورهای جمعی را چگونه می توان به شیوه ای علمی تبیین كرد.» ص ۸۲ دوركیم در این راه تمركز خود را بر روی باورهای دینی گذاشت.
اما چرا دین گزینه اول او برای تبیین باورهای جمعی بود و چرا برای این منظور به جای مثلا آیین مسیحیت، به سراغ ابتدایی ترین دین بشر رفت «اگر ما یك چنین دینی را به عنوان موضوع پژوهش برگزیده ایم، برای این است كه این دین به نظر ما در فهماندن سرشت دینی آدمی، یعنی در نشان دادن وجهی ذاتی و پاینده از هستی بشریت، از هر شكل دیگری مفیدتر و مناسب تر است... این ادیان نیز به همان ضرورت ها پاسخ می دهند، همان نقش را بازی می كنند و برخاسته از همان علت ها هستند پس ادیان بدوی نیز همانند دیگر ادیان، می توانند نشانگر سرشت حیات دینی باشند.»
صور بنیانی حیات دینی ، امیل دوركیم ترجمه باقر پرهام ، نشر مركز ، چاپ اول ۱۳۸۳ ،صص ۳۲ از منظر دوركیم دین وسیله ای است كه مردم از طریق آن از علاقه ها و وابستگی های روزمره زندگی شان دست شسته و به پرستش مشترك چیزهای مقدس روی می آورند. در نتیجه این تعلق اشتراكی، گرایشات فردگرایانه و سودجویانه خنثی می شود. زمانی كه چنین جدایی ای صورت گرفت، پدیده های دینی در جامعه شكل می گیرند. در واقع دوركیم «عمل جمعی» را به دور از منافع فردگرایانه و سودجویانه و بر ضدمنافع جمع می داند.
اما آیا این حس جمعی كه دوركیم بر آن تاكید می كند، صرفا در باورها و مناسك دینی وجود دارد یا در سایر رفتارهای جمعی نیز قابل تمییز و تشخیص است اگر چنین است، آیا این گفته به این معنا است كه «فردیت» در اندیشه دوركیم جایی نداشته و همانند دولت شهرهای یونان باستان، یا نظام های توتالیتر فرد در جمع مستحیل می شود در نتیجه آیا ما تنها شاهد تحمیل خواست های جامعه بر فرد هستیم ریمون بودن با صراحتی تمام، چنین برداشتی را رد كرده و معتقد است: «دوركیم با تمام قوا مخالف این فكر است كه فرد را چنان تلقی كنیم كه گویی حقایقی را كه «جامعه» بر وی می قبولاند به صورت منفعل می پذیرد.
دوركیم برعكس موافق این نظر است كه ذهن بشری به آسانی ممكن است دستخوش توهم ناواقع و رایگان شود و تاكید می كند كه حقایق و مقولاتی كه از «جامعه» تراوش كرده اند حاصل فرآیند پیوسته ای از باطل زدایی و انتقاد هستند... همچنین بر این امر واقع تاكید دارد كه فرد، نه فقط نهادهای اجتماعی را به شیوه ای خود به خودی نمی پذیرد، بلكه تنها در صورتی خود را در آنها باز می یابد كه آن نهادها برای وی معنا داشته باشند. این حكم حتی در مورد مناسك و كیش ها نیز صادق است.» ص ۸۷ ولی این سخن همان گونه كه جنیفر له مان می گوید، به معنای نفی كنش جمعی نیست. به بیان دیگر، اگرچه دوركیم به قسمی از عقل گرایی فردی معتقد است جنیفر له مان چنین برداشتی را كاملا درست می داند و یك فصل از كتاب خودش را به تحلیل این بخش از اندیشه دوركیم اختصاص داده است.
برای درك بهتر منظور او، نك: ساخت شكنی دوركیم: نقدی پساپسا ساختارگرایانه ، جنیفر له مان ، ترجمه شهناز مسماپرست ، نشر نی ، چاپ اول ۱۳۸۵ ،فصل ۳، فردگرایی دوركیم ، اما در نهایت این عقلانیت جمعی است كه برای او حكم نهایی را پیدا می كند. «دوركیم آگاهی جمعی یا ذهن اجتماعی را برترین سوژه و ابژه عقلانیت و از این رو برترین سوژه و ابژه شناخت حقیقی فرض می كند.» جنیفر له مان ، همان منبع ، ص ۱۵۴ البته اعتقاد دوركیم به «عقلانیت جمعی»، در راستای تبیین كاركردی پدیده های اجتماعی است. یعنی عقلانیت جمعی حاصل انتخاب فردی و نیازمند آگاهی فردی است. از این رو است كه وقتی به مطالعه «دین بدوی» می پردازد، امر غیرعقلانی در مناسك دینی بدویان نمی بیند.
چراكه معتقد است « فرد بدوی»، معنای خاصی به رفتار خود می دهد، همین معنادار بودن رفتار در كنش جمعی نیز تسری یافته و عمل جمعی برخاسته از باور دینی برای پیروان، معنایی عقلایی و نه توهمی می یابد. «تعبیر و تفسیرهای باورهای جمعی برپایه توهم اغلب پدیده ای برخاسته از جامعه محوری مشاهده گران اند و بنابراین هیچ اعتباری ندارند... فرد «بدوی» ... بیشتر به انگیزه عقل و دلایل عقلانی خودشان عمل می كنند و بر ماست كه با توجه به تفاوت های موجود در بافت معرفتی مشاهده گر و مشاهده شونده، آن دلایل عقلی را بازسازی كنیم.» ص ۱۱۵ بر پایه چنین منطقی است كه دوركیم در كتاب «صور بنیانی حیات دینی» تلاش كرده است تا ماهیت جبری عقاید را به كناری نهاده و تمایز میان دو منطقه «مقدس» و «دنیوی» را نشان دهد. به گفته وی ماهیت دین چیزی نیست به جز تمایز میان « امر مقدس» با «امر نامقدس». دین باورها و عملكردهایی است كه در ارتباط با امر مقدس است، یعنی چیزهایی كه در زمره محارم به شمار می آیند.
هر چیزی كه چنین ویژگی ای داشت همه اصول اخلاقی را دربرداشته و به مردم در ارتباط با آنها احساس احترام و تعهد دست می دهد. برای شناخت تطبیقی تحلیلی این موضوع در جامعه ایران، نك: مختصات شیء مقدس ، دكتر مرتضی فرهادی، فصلنامه نمایه پژوهش ، شماره ۷ و۸ پاییز و زمستان ۱۳۷۷ برای فهم و درك چیزهای مقدس، باید توجه خود را به رفتار یا رفتارهایی كه نسبت به آن انجام می شود و باورها و عقایدی كه درباره آن در میان «ذهنیت جمعی» وجود دارد معطوف كرد. یك پدیده به خودی خود خصلت «مقدس» و یا «نامقدس» نمی گیرد، بلكه زمانی صاحب یكی از این دو ویژگی می شود كه «ذهنیت جمعی» برای آن پدیده، ارزش فایده آمیز قائل شده و یا آن را در حوزه ای قرار دهند كه امكان ارزش گذاری اقتصادی نداشته و مورد داد و ستد قرار نگیرد. دوركیم بر این عقیده بود كه بنیان حیات دینی را باید در ساده ترین شكل و صورت آن كه همانا «توتمیسم» است مشاهده كرد.
به این منظور باید به سراغ جامعه هایی رفت كه دارای زندگی ابتدایی باشند. از این رو بود كه دوركیم در كتاب «صور بنیانی حیات دینی» به مطالعه مذهب بومیان استرالیایی پرداخت. اما آیا این روش شناخت بنیاد حیات دین، دوركیم را در زمره تكامل گرایان قرار نمی دهد آیا دین امروزی شكل كامل شده و تكامل یافته دین بدوی است «درست است كه دوركیم توتم پرستی را یك شكل «بدوی» دین می داند و از این نظر در عمل، نشان می دهد كه هوادار اندیشه تكامل گرایی است، اما تكامل گرایی او به هیچ وجه به معنای آن چیزی كه كسانی چون اگوست كنت و له وی برول می پنداشتند و گمان می كردند كه قوانین اندیشه تابع فرآیندهای تكاملی است، نیست.» ص ۱۰۳ به معنایی دیگر، دوركیم مخالف این نظر بود كه «قوانین اندیشه، بر حسب شرایط اجتماعی و فرهنگی، فرق می كنند.» ص ۱۰۳ اعتقاد دوركیم به پیوستگی اندیشه او را به این نظر رساند كه تبیین پدیده های جهان، محصول اندیشه انتزاعی نیست، بلكه برخاسته از امر واقع است. همان گونه كه خود دوركیم تٲكید می كند: «با این نظریه توتم پرستی، كلید یكی از ویژگی های جالب ذهنیت بشر به دست ما می آید.
ویژگی خاصی كه گرچه در گذشته بارزتر بود اما امروزه روز هم از بین نرفته و در هر صورت در تاریخ اندیشه نقش درخور ملاحظه ای یافته است. پرداختن به این موضوع بار دیگر فرصتی است برای نشان دادن این مطلب كه تكامل منطقی ذهن بشر با تكامل تحولات دینی رابطه نزدیكی دارد و مانند تحولات دینی تابع شرایط اجتماعی است.» صور بنیانی حیات دینی ، همان منبع ، ص ۳۲۲ از چنین تلقی ای بود كه دوركیم نتیجه گرفت دین نه تنها یك آفرینش اجتماعی است، بلكه همان جامعه است كه خصلتی خدایی پیدا كرده است.
«احساس دینی نوعی احساس خود بنیاد است و خودبنیادی اش از این جاست كه چنین احساسی شاهدی است بر اندریافت نوعی «امر لاهوتی». «امر لاهوتی» نیز خصلتی است ویژه یك چیز: جامعه.» ص۱۲۰ زیرا توتم كه غالبا به شكل گیاه یا جانور است، از محیط پیرامونی و از متن زندگی اجتماعی برگزیده می شد در نتیجه زمانی كه انسان ها قدرت توتم را می پذیرند، به گفته دوركیم ناخودآگاه قدرت جامعه شان را پذیرفته اند.
این قدرت چندان از وجود فرد فراتر می رود كه برای متصور ساختنش، باید معنای مقدس به آن بدهند. در اینجا بودن بر یك نكته ظرف و مهمی تاكید می كند و آن اینكه طرز نگرش احساسات دینی دوركیم برخلاف آنچه كه منتقدانش می گویند، به جامعه «جوهریت» نمی دهد و به موضوع «باطنی حس تقدس» تبدیل نمی كند. مراد دوركیم این بود كه «تصورات جمعی به عنوان محصول فعالیت افراد عرضه شده اند. بر اثر فعالیت «انبوهی از اذهان فردی»، افكاری پدید می آید كه دیگران آنها را بر می گزینند، از سر می گیرند و رواجشان می دهند و بدین سان این افكار از نسلی به نسل دیگر منتقل می شوند.
حقایق علمی موارد مثال بارزی از این تصورات جمعی اند. باورهای نامبرده محصول فرآیند پیچیده ای از نوآوری، گزینش و جاافتادنند.» ص ۸۵ در نتیجه می توان چنین نتیجه گرفت كه «منظور از « جامعه» در ذهن دوركیم خاستگاه آن چیزی است كه ما آن را اكنون آثار برآمده effetsemergents می نامیم، اصطلاحی كه به نظر من می شود آن را مترادف با «واقعیت خودزا» دانست.» ص۸۷
علیرضا جاوید
ریمون بودون
ترجمه باقر پرهام
نشر مركز چاپ اول
اسفند ۱۳۸۴
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید