جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

حزب بازی «سادات»


حزب بازی «سادات»
«هیكل» كه از نخستین ساعات كودتای ۱۹۵۲ از نزدیك در جریان امور دولتی قرار داشت و به دلیل نزدیكی و دوستی صمیمانه با جمال عبدالناصر و نیز ازاین جهت كه «وزیر ارشاد ملی» كابینه او بودبااشرافی كه به مسائل پشت پرده سیاست داشت به بررسی بحران های سیاسی مصر در سال های آخر زمامداری سادات پرداخته، می نویسد: پیشتر به ماهیت حكومت ها، در بیشتر كشورهای جهان سوم اشاره كردیم. آنها از مبدأ مشروعیت سنتی و دارای اصول قبیله ای و یا دینی،به امید رسیدن به مشروعیتی استقرار یافته بر اصول قانونی حركت می كنند.
اما در این تلاش، از مشروعیت مرحله انتقالی میان این دو، عبور نمایند.
در این مرحله، نقش دستگاههای تداوم بخش رژیم، یعنی «بوروكراسی» و در رأس آنها نیروهای مسلح، برجسته می شود. دراین مرحله معمولاً نقش «مرد واحد» آشكارمی شود و حجم سلطه وی را می توان در هر زمینه ای، در كشورهای جهان سوم ملاحظه كرد. علت اصلی این است كه جوامع نمی توانند به مرحله قانونی دست یابند مگر اینكه دراین جوامع رشد طبقات تكمیل شده باشد. یا این طبقات بتوانند از منافع سیاسی خود با آزادی كامل سخن بگویند و یا بتوان تضادهای اجتماعی را در این طبقات از راه گفت و شنود دموكراتیك حل كرد.
این موارد در بیشتر كشورهای جهان سوم، تحقق ناپذیر است. اما این مسأله دلیل آن نیست كه اوضاع درحال ركود است. درواقع حركت فكری و اجتماعی و سیاسی بی توقف ادامه دارد.
به علاوه گرایش های تازه ای، در حاشیه ظهور می كنند و خیلی زود راه خود را به سوی صحنه اصلی، می گشایند.
سپس جنبش ها در زیرزمین شكل می گیرند و به صورت نیروهای اثرگذار درمی آیند و پیگیرانه به تحكیم و تقویت خود می پردازند.
بدین گونه كشمكش هایی رخ می دهد و همپیمان هایی به وجود می آیند و تحولاتی به وقوع می پیوندد و دگرگونی هایی هرروزه متراكم می شود و اوضاعی تازه در راه تحول و پیشرفت پدید می آید.
اوضاع مصر سادات ،چنین بود. سلطه عالیه در دست «سادات» بود. او با تمامی وسایل قانونی و اداری كوشید هرگونه روزنه ای را كه ممكن است بادهای تغییرزا از درون آن بوزد، مسدود كند. با همه اینها، تلاشی بود عبث و محال، چه برخی تضمین ها و موازنه ها كه می توانستند با سلطه مطلق او مقابله كنند، باقی مانده بود و او برخورد با آنها را یكی پس از دیگری آغازكرد.
تأسیس احزاب كه نخستین گام در راه برقراری دموكراسی است مورد نظر او بود و سادات می كوشید كه اقداماتش پوششی دموكراتیك داشته باشد.
شاید می خواست دوستانش را در جهان خارج مطمئن كند و یا شاید احساس می كرد رشد نیروهای گوناگون در مصر دموكراسی را به او تحمیل خواهد كرد پس بهتر است كه اجازه دهد پنجره هایی برای خروج بخارهای فشرده وجود داشته باشد، بدین گونه اجازه داد «تجربه حزبی» انجام شود اما شیوه او با آنچه در دوران «جمال عبدالناصر» بود، تفاوت داشت. ناصر احزاب قدیمی مصر را تبدیل به تشكیلات سیاسی واحدی كرد كه مأموریت اجتماعی آن «تلاش برای ذوب كردن تفاوت های میان طبقات» بود و می كوشید منافع متضاد طبقاتی را از راه های مسالمت آمیز حل كند. ناصر تجربه خود در دموكراسی اجتماعی را پی ریزی شده براساس «هم پیمانی نیروهای عامل خلق» توصیف می كرد.
بی تردید، بعد از رویدادهای ماه مه سال ۱۹۷۱ توده های ملت مصر مشتاق برخورداری از آزادی های بیشتری به ویژه آزادی بیان بودند اما آنچه به دست آوردند، در سطح آمال و آرزوهای آنها نبود. سپس جنگ اكتبر رخ داد و آرزوهایی برانگیخت. اماهیچ آرزویی تحقق نیافت و در نتیجه احساس سرخوردگی بیشتر شد. این احساس سرخوردگی، سوخت مشتعل كننده تظاهرات ژانویه سال ۱۹۷۷ بود. آنگاه پرزیدنت سادات به هرگونه مخالفتی یورش برد. اما مشت آهنین نیاز به دستكش ابریشمی داشت. بدین گونه در رفراندوم بعد از رویدادهای قاهره، آشكارا به حق تأسیس احزاب اشاره شد.
●تجدید حیات حزب وفد
حزب قدیمی «وفد» نخستین حزبی بود كه سادات گمان كرد جو برای آغاز به كار مجدد آن فراهم شده است. اعضای قدیمی حزب به سیاستمدار كهنه كار، «فؤاد سراج الدین» چشم دوختند. وی دبیركل حزب - قبل از انحلال - بود. «فؤاد سراج الدین» از طبقه زمین دارانی بود كه زندگی سیاسی مصر را در خلال چندین نسل پیش از انقلاب، قبضه كرده بودند. افزون بر این، مردی با شایستگی های والا بود و می توانست بخش اعظم محبوبیت سنتی حزب «وفد» را به خود اختصاص دهد. براساس منطق ذوب تفاوت ها میان طبقات، برای «فؤاد سراج الدین» در دوران ناصر، جایی وجود نداشت. ولی حالا كه مصر حركت به سوی منطق اقتصادآزاد و بازار باز و بالمآل، جامعه طبقات گونه گون و در حال كشمكش با هم را در پیش گرفته است، بنابراین اوضاع اینك متفاوت است. «حزب وفد» رسماً هنوز حزبی غیرقانونی بود ولی فؤاد سراج الدین با زیركی خاص خود احساس كرد شاید زمان تجدید حیات حزب فرا رسیده باشد. لذا طی نامه ای به آقای «ممدوح سالم» نخست وزیر وقت، از وی خواست به رئیس جمهوری اطلاع دهد، حزب درصدد سازماندهی مجدد خود و مطرح كردن درخواست برای از سرگیری فعالیت خود می باشد. «فؤاد سراج الدین» توضیح داد حزب تازه اش .خود را در موضع مخالف با رئیس جمهوری نمی بیند چه دشمنان رئیس جمهوری - ناصریست ها و كمونیست ها و دیگران - دشمنان «حزب وفد» نیز هستند به علاوه تظاهرات اخیر (بلافاصله بعد از رویدادهای ژانویه سال ۱۹۷۷ این موضوع را مطرح كرد) نشان داد نیروهای رژیم - از جمله نیروهای امنیتی - نمی توانند صحنه را پر كنند. به نظر «فؤاد سراج الدین »درحالی كه «حزب وفد» می تواند نیروی اثرگذاری در خیابان های مصر باشد.
در وهله اول، این بهانه ها ظاهراً مورد موافقت سادات قرار گرفت. لذا دستور داد، قید وبندهای تحمیلی به فعالیت سیاسی «فؤاد سراج الدین» برداشته شود. از این هم بیشتر، او را به عضویت كمیته مركزی اتحادیه سوسیالیست عرب منصوب كرد (اتحادیه سوسیالیست عرب منحل و كمیته اجرایی آن به طور صوری ابقا شده بود تا به گفته پرزیدنت سادات «شورای خانواده مصری» را تا تشكیل شورای دیگری برای «این خانواده»، به نام مجلس شورا نمایندگی كند.)
«حزب جدید وفد» در آغاز فعالیت خود، توانست هواداران قابل ملاحظه ای جذب كند. بسیاری از افراد طبقه متوسط الحال قدیمی پیش از انقلاب، وفد را حزب خود می دانستند. عناصری تازه نیز بنا به تأثیرات تاریخی، جذب حزب وفد شدند. حزب با اعلام رسمی موجودیت، تصمیم گرفت نیروی خود را در یكی از مناطق انتخاباتی اسكندریه (گمرك) آزمایش كند. از استاد«فؤاد سراج الدین»دعوت شد در تأیید كاندیدای حزب سخنرانی كند. چهل هزار نفر برای شنیدن سخنان او جمع شدند. استقبال آنچنان حماسی و پرشور بودكه نزدیك بود اتومبیل حامل وی را روی دست بلند كنند. «فؤاد سراج الدین» سخنرانی ماهر بود. سخنرانی خود را با اعلام اینكه موافق مهم ترین دستاوردهای انقلاب۱۹۵۲ از جمله اصلاحات ارضی، هر چند كه خود وخانواده اش از آن متضرر شدند، است، آغاز كرد.
می كوشید« ناصر» را مورد حمله قرار ندهد. سپس درباره مشكلات جاری پرداخت و به تظاهرات قاهره ومسائل فساد و تورم و افزایش قیمتها اشاره كرد. اظهارات وی هوشمندانه و آنچنان موفقیت آمیز بود كه برخی از هوادارانش از آن نوارهای زیادی تكثیر و توزیع كردند و به منظور اشاره به محبوبیت تازه،« فؤاد سراج الدین» برای سخنرانی در سندیكای وكلای دادگستری كه از نیرومندترین و متنفذترین و اثرگذارترین سندیكاهای صنفی در زمینه سیاسی است دعوت شد.
سادات احساس نگرانی كرد و ناگهان قانون تازه ای برای محدود كردن فعالیتهای «كسانی كه قبل و بعد از انقلاب زندگی سیاسی را به فساد كشاندند» وضع كرد. واضح بود این قانون جدید علیه« فؤاد سراج الدین» كه خود را پل رابط طبیعی میان وفد جدید و وفد قدیم می دانست، وضع شده است،« فؤاد سراج الدین »كمیته مركزی تأسیس حزب وفد جدید را به جلسه فراخواند و اوضاع را با اعضای آن در میان گذاشت. اعضا پایبندی خود را به وی به عنوان رئیس حزب جدید اعلام كردند. در نتیجه دوانتخاب فراروی آنها بود: رؤیارویی با سادات و یا انحلال حزب. اكثریت بزرگی انحلال حزب را ترجیح می دادند و معتقد بودند جو فعلی فعالیت های سیاسی به هیچ حزب مستقلی اجازه فعالیت نمی دهد. شاید حق با آنها بود. اما آنچه را تأیید كنندگان انحلال حزب نگفتند این بود كه بیشتر آنان از سوی برندگان سیاست درهای باز بودند و حاضر نبودند در مقابل مشاركت احتمالی در زندگی سیاسی، دستاوردهای مادی «درهای باز» را قربانی كنند. دستاوردهای درهای باز برای آنها حقیقتی واقعی بود، اما دستاوردهای ناشی از نفوذ سیاسی به نظر آنان پرمخاطره رسید و بیم آن می رفت دستاوردهای مادی خود را از دست بدهند.
خود« سراج الدین» به رغم پیری _ بالای هفتاد سال _ حاضر بود خطر رویارویی با سادات را تحمل كند ولی اكثریت ترجیح داد خود را از خطرات دور كند. بدین گونه صفحه «وفد جدید» دست كم در آن مرحله، بسته شد، هر چند این امر مانع نشد كه سادات حمله به« فؤاد سراج الدین» را ادامه دهد. سادات وی را متهم كرد، مثل شوالیه های بوربن هاست كه وقتی بعد از انقلاب فرانسه در سال۱۸۱۵ به فرانسه بازگشتند، طوری رفتار می كردند، انگار كه اتفاقی رخ نداده است. مشكل سادات در رابطه با «فؤاد سراج الدین» این بود كه وی بیشتر از آنچه لازم بود، می دانست. «فؤاد سراج الدین» روزی از روزها وزیر كشور و یا شاید نیرومندترین وزیر كشور در مصر بود. لذا از گزارشهای محكوم كننده سادات در رابطه با تلاش برای ترور امین عثمان، اطلاع داشت و به طور قطع از جریان تلگرام رمز عبدالفتاح عمرو _ سفیر وقت در لندن _ كه بعد از ملاقاتی مهم با مستر «ارنست بوین» وزیر خارجه انگلستان مخابره كرده بود، آگاهی داشت.
در این ملاقات، همان طور كه« عمر و پاشا» در گزارش خود نوشته بود - بوین طی نامه ای به ملك فاروق به وی هشدار داد با آتش بازی می كند اگر به استفاده از افسران گارد خود درترور و یا ارعاب دشمنان سیاسی خویش ادامه دهد.
(ماجرای شركت سادات در یك تشكیلات تروریستی كه مركز آن در دربار مصر بود درشماره های پیشین به تفصیل از نظر خوانندگان گرامی گذشته است .)●حزب سوسیال دموكرات
با بسته شدن حزب وفد جدید، یكی از عناصر تعادل كه ممكن بود بتواند سلطه مطلقه سادات را محدودكند ، از همان ابتدا كوبیده شد. به هرحال حزب وفد جدید تنها تشكیلات سیاسی نبود كه كوشید از دیدگاه تئوریك سادات درباره دموكراسی استفاده كند. «حزب تجمع وحدتگرای سوسیال دموكرات» به رهبری «خالد محی الدین» نیز وجود داشت. این حزب از پشتیبانی قابل توجهی برخوردار شد. «خالد محی الدین» یكی از معدود بنیانگذاران اصلی در قید حیات، جنبش «افسران آزاد» بود. مردی با لیاقت و دارای تجربه های متنوع بود. گرایش های ماركسیستی داشت و بی تردید بیشتر كسانی كه جذب وی شدند، از كمونیست ها بودند. اما حزب وی تنها منحصر به اینان نبود. شماری از اندیشمندان مستقل و ترقی خواهان و حتی برخی «ناصریستها »كه جملگی گمان كردند مشروعیت تشكیلات حزب تجمع گنجایش فعالیتهای سیاسی آنان را نیز دارد، به او پیوستند.« حزب تجمع »هفته نامه ای به نام «الاهالی» منتشر كرد كه با استقبال و موفقیت قابل ملاحظه ای روبرو شد. حزب در ارزیابی واقعیت تاریخی مصر و جو حاكم بر كشور، نرمش و انعطاف نشان می داد. سیاست هایش بیشتر به سیاست حزب كمونیست ایتالیا نزدیك بود. حزب تجمع به طور قاطع توضیح داد میان اندیشه های ترقیخواهانه اش و اندیشه منورالفكران میراث دینی، تضادی وجود ندارد. حزب حتی دبیرخانه ای ویژه امور دینی به ریاست یكی از داعیان برجسته به نام شیخ «مصطفی عاصی» تأسیس كرد. نامبرده نیز در جریان بازداشت های سپتامبر سال ۱۹۸۱ خود را در زندان یافت.خود «خالد محی الدین» از این تهاجم بازداشتی مصون ماند زیرا طبق سنت اعضای سابق شورای فرماندهی انقلاب از تعرض مصون بودند. اوضاع برای هفته نامه «الاهالی » مناسب بود. از بسیاری مسائل موجود ، می توانست انتقاد كند. از جمله ابتكار سادات در مقابل اسرائیل را به شدت مورد انتقاد قرار داد و شعار «صلح جداگانه با اسرائیل، نه» را به صورت پیامی در تمامی صفحات خود درآورد. به فساد و سپس جنبه های فعالیت های آنچه خود «امپراتوری عثمانی » نامید ، حمله كرد. به رغم موفقیت های بزرگ و چشمگیر «الاهالی » با مشكل كشنده ای روبرو شد، چرا كه دریكی از چاپخانه های دولتی به چاپ می رسید لذا صدور آن پیوسته زیر ضربه رژیم بود.
●حزب كار
حزب سوم، حزب كار نام داشت. ریشه هایش به حزب قدیمی «مصر جوان» كه در دهه سی تحت تأثیر تجربه فاشیسم و نازیسم در ایتالیا و آلمان تأسیس شد، می رسید كه طبق قانون مطبوعات در سال ۱۹۵۳ منحل شده بود. حزب كار به رهبری مهندس ابراهیم شكری تأسیس شد. ابراهیم شكری از یك خانواده فئودال و ازنخستین كسانی بود كه از لزوم اجرای اصلاحات ارضی سخن گفت. شهرت خوبی داشت و امانت و صداقت وی تردید ناپذیر بود. سادات گمان كرد می تواند از حزب كار «مخالف صادق من » بسازد. بدین گونه شخصاً پاره ای موانع قانونی موجود بر سر راه تأسیس حزب را از میان برداشت. قانون حكم می كرد هر حزب تازه تأسیس باید در شورای خلق ۲۰ عضو داشته باشد. عجیب اینكه انتخابات شورای خلق قبل از تأسیس احزاب، انجام گرفته بود. بنابراین لازم بود ۲۰ عضو پارلمان - با عطف به ماسبق - عضویت حزب را بپذیرند در حالی كه حزب وفد براثر روابط دیرینه خود توانست ۲۰ عضو لازم برای تأسیس طبق قانون را پیدا كند حزب كار با مشكل روبرو شد. سادات به نیابت حزب، داوطلب حل این مشكل شد. شخصاً در گردهمایی تأسیس حزب حاضر شد و بیانیه تأسیس را امضا كرد تا خود را حامی این حزب جدید معرفی كند.
گرچه سادات آن موقع رئیس حزب ملی بود، اما به حزب كار اطلاع داد «حدنصاب» قانونی داشتن نماینده در پارلمان را برای حزب تأمین خواهد كرد تا جنبه قانونی پیدا كند. عملاً نیز چند نماینده و در رأس آنها دامادش «محمود ابووافیه» را در اختیار حزب گذاشت از بخت بد این اقدام سادات برخلاف آنچه مورد نظرش بود، تأثیر معكوسی بر جای گذاشت و در صفوف حزب جدید دودستگی ایجاد كرد. گروهی از رهبری قانونی حزب یعنی رهبری «ابراهیم شكری» پیروی كردند و گروه دیگر خود را نماینده سادات در داخل حزب دانستند.
حزب هفته نامه ای به نام «الشعب» منتشر نمود و كوشید در فعالیت ها و صفحات نشریه خود، خط میانه ای در پیش بگیرد و در آغاز تا مرز تأیید قرارداد كمپ دیوید، همراه با قید احتیاط در مورد برخی ازمواد آن، پیش رفت. سپس قید احتیاط های حزب نسبت به كمپ دیوید، دامنه وسیع تری به خود گرفت و لحن انتقاد از آن رساتر شد. حزب با فشار شدیدی روبرو بود. از یك سو افكار عمومی در سطحی گسترده حزب را ساخته و پرداخته سادات می دانست و از سوی دیگر عناصر اصلی حزب علاقه مند به حفظ استقلال و در عین حال ادامه روابط دوستانه با رژیم _ دست كم برای حفظ حدنصاب با عاریت گرفته شده از سادات _ بودند. در واقع هماهنگی میان تمامی این عوامل ناهمگون و متناقض، محال و انشعاب در حزب اجتناب ناپذیر بود.
لذا انشعاب شد و نمایندگان سادات به جایگاه طبیعی خویش در حزب وی بازگشتند و حزب كار برخلاف میل سادات، دیگر «مخالف صادق من» نبود. در این جو جدید، حزب فعالیت حزبی حقیقی را بدون موانع رودربایستی و یا مشكوك بودن، آغاز كرد و عناصر تازه ای از جمله دكتر« حلمی مراد» یكی از روشنفكران برجسته مصر به حزب پیوستند. «الشعب »با رهنمودهای سردبیر آن استاد حامد زیدان نقش فعالی آغاز كرد و در صفحات آن سه ستون ثابت برای شخصیت هایی كه نوشته هایشان مورد توجه فراوان قرار گرفت، از جمله استاد «فتحی رضوان»، دكتر « محمد عصفور» و البته دكتر «حلمی مراد»، اختصاص یافت.
«حلمی مراد »استاد اقتصاد بوده و رئیس دانشگاه عین شمس شد و در سال ۱۹۶۸ جمال عبدالناصر وی را به سمت وزیر آموزش انتخاب كرد. نوشته هایش در «الشعب» حالا دیگر سادات را رنج و آزار می داد. به سوژه های اقتصادی در رابطه با تخصص اش بسنده نمی كرد بلكه به سوژه های حساسی می پرداخت.
از جمله وضع «بانوی اول مصر»، یعنی لقبی كه سادات به همسرش خانم جیهان داده بود. دكتر حلمی مراد سپس به نوشتن مقالاتی درباره «ماهیت تروریستی رژیم سادات و دیگر سوژه های انفجارآمیز پرداخت.»
«استاد فتحی رضوان» از بنیانگذاران اولیه حزب «مصر جوان» بود و با احمد حسین اختلاف نظر پیدا كرد و از «مصر جوان» كنار رفت تا حزب ملی قدیمی را كه مؤسس آن مصطفی كامل بود، احیا كند. وی بعد از انقلاب ۱۹۵۳ به سمت وزیر ارشاد ملی انتخاب شد. نامبرده بعد از انقلاب از زندان ملك فاروق مستقیماً به كرسی وزارت برده شد. وی از استحكام اخلاقی و ملی تحسین برانگیزی برخوردار بود و یكی از سیاستمداران برجسته مورد احترام در سطحی وسیع شد. اما شعله های انقلاب دراحساساتش همچنان روشن ماند و از او سخنران و نویسنده ای دارای تأثر نیرومند ساخت. مهم ترین مقاله هایش در «الشعب» عنوان «العتقاء» داشت. این مقاله، خشم سادات را به شدت برانگیخت. «فتحی رضوان» در این مقاله گفته مكرر سادات را مبنی بر اینكه آزادی به ملت «داد» و فرصت اعمال دموكراسی را برای مردم فراهم كرد، مورد تفسیر قرار داده و گفته بود مردم «آزاد» به دنیا آمده اند و آزادی را از كسی هدیه نگرفته اند.
دكتر محمد عصفور قانوندان چیره دست و متخصص در مسائل قانونی و قانون اساسی بود. در مقاله های هفتگی او به قانون شكنی های رژیم، پیوسته اشاره می كرد. «الشعب» افزون بر اینها گفت و شنودهای «ابراهیم شكری »در جلسات عمومی حزب را منتشر می كرد. بعد ازتغییر موضع حزب نسبت به قراردادهای «كمپ دیوید» و اعلام مخالفت با آن، این گفت و شنودها به صورت زنده انجام می گرفت و پخش می شد.
خشم سادات علیه «حزب كار» روز به روز آشكارتر می شد و مكرر حزب را به حق ناشناسی متهم می كرد. حزب با ایما و اشاره پاسخ می داد كه سادات با تلاش برای كمك به حزب، در واقع باعث دردسر حزب شد. مشكلات بویژه مشكلات مالی صدور نشریه، در برابر حزب قد علم كرد. مرحله تردید پایان یافت و حزب كار مخالفت قاطع خود را نه تنها با «كمپ دیوید»، بلكه با عادی كردن روابط با اسرائیل اعلام كرد. لذا خشم سادات دیگر مهار شدنی نبود. در جریان بازداشت های سپتامبر ۱۹۸۱ رهبران حزب كار _ از سردبیر نشریه تانایب رئیس حزب _ خود را در سلولهای زندان یافتند.
گروه پژوهشهای تاریخی
زیرنظر : محسن میرزایی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید