جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


عنصر مادی قتلهای غیر عمدی


عنصر مادی قتلهای غیر عمدی
موضوعات زیر مورد بررسی قرار می‌گیرند:
۱- وجود شخص زنده ۲- امر موجد قتل غیر عمدی ۳- رابطهٔ علیت
●● فصل اول- وجود شخص زنده
● مبحث اول- آغاز حیات
حیات انسان از زمانیكه نطفه در رحم مادر منعقد می‌شود، شروع می‌شود و این حیات تا زمان حلول روح در جنین، حیات نباتی است و پس از دمیده شدن روح در جنین است كه حیات واقعی انسان شروع می‌شود ولیكن تا زمانیكه از رحم مادر خارج نشده و حیات مستقلی را آغاز ننموده است، موضوع جرم قتل قرار نمی‌گیرد و از بین بردن جنین در این فاصله سقط جنین نام دارد.
در حقوق ایران، مجازاتی كه برای قتل غیر عمدی یك انسان كامل در نظر گرفته شده با مجازاتی كه برای سقط غیر عمدی بعد از داخل شدن روح در آن تعیین شده است، (بند ۶ ماده ۴۸۷ قانون مجازات اسلامی) یكسان می‌باشد: یعنی در هر مورد متهم به پرداخت مجازات حبس ابد را در پی دارد ولیكن برای سقط جنین غیر عمدی (چه قبل از داخل شدن روح در جنین و چه بعد از آن) مجازاتی مقرر نشده است، چون اصلاً این عمل جرم شناخته شده است و فقط سقط جنین عمدی است كه جرم می‌باشد.
● مبحث دوم – پایان حیات
تعیین اینكه حیات انسان در چه زمان و چه شرائطی پایان‌ یافته تلقی می‌شود، از اهمیت بسیاری برای پی بردن به این امر كه آیا متهم انسانی را به قتل رسانده است یا اینكه صرفاً عملی را بر روی یك مرده انجام داده است، برخوردار می‌باشد.
از نظر علم پزشكی، مرگ یك امر لحظه‌ای و آنی نمی‌باشد بلكه روندی است تدریجی كه در طی آن اعضای مختلف بدن در زمانهای متفاوتی از بین می‌روند، یك زمانی پزشكان معتقد بودند كه وقتی قلب از حركت باز می‌ایستد و عمل تنفس متوقف می‌شود، مرگ پدید می‌آید. این نظر چندان قانع كننده نبود، زیرا این علائم در شرائطی مانند پائین آمدن فشار خون یا استفاده بیش از حد مجاز از داروی مسكن، كه در آنها امید زیادی به بهبودی بیمار وجود داشت، نیز می‌توانست بوجود آید.
در نتیجهٔ پیشرفتهای پزشكی و بوجود آمدن دستگاه تنفس مصنوعی كه بوسیله آن ضربان قلب و عمل تنفس بطور مصنوعی می‌توانست تداوم یابد، اصطلاح «مرگ قلبی» دیگر كاربرد خود را از دست داد در كنفرانس «دانشكده‌های پزشكی و مشكلاتشان» كه در سال ۱۹۷۶ در انگلستان بر پا گردیده بود، حالت «مرگ مغزی» بعنوان علامت تعیین كنندهٔ مرگ انسان معرفی شد كه این نظر مورد پذیرش محاكم قضائی انگلستان نیز قرار گرفته است.
مرگ مغزی زمانی رخ می‌دهد كه بوسیلهٔ آزمایشهائی كه ثابت می‌كنند هیچكدام از مراكز حیاتی مغز دیگر انجام وظیفه نمی‌كنند، پی به ضایعه شدید غیر قابل جبران وارده به مغز برده شود.
در قوانین جزائی ایران، تصریحی وجود ندارد كه دلالت بر این كند كه حالت مرگ مغزی بعنوان علامت مرگ انسان پذیرفته شده باشد، ولی با توجه به اینكه در ماده ۲۱۷ قانون مجازات اسلامی اصطلاح «در حكم مرده» بكار رفته است كه تصور می‌شود اشاره به حالت مرگ مغزی دارد و با توجه به فتاوایی كه از سوی فقهای عصر حاضر، بویژه از جانب حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، در زمینه جایز بودن استفاده از اعضای افرادی كه دچار مرگ مغزی شده‌اند بخصوص اعضای حیاتی مانند قلب و غیره، صادر شده است؛ چنین بنظر می‌رسد كه در حقوق ایران نیز همانند حقوق انگلیس، مرگ مغزی علامت پایان حیات انسان می‌باشد.
نتیجه‌ای كه از مطلب فوق می‌توان گرفت این است كه اگر كسی به فرد دیگری كه در حالت مرگ مغزی و به عبارت دیگر؛ در حال احتضار بوده است، صدمه‌ای وارد نماید كه منجر به مرگ او شود، عمل وی را نمی‌توان قتل نامید. بعنوان مثال فرض كنید دوچرخه‌ سواری در حال حركت با دوچرخه خود، ناگهان تعادل خود را از دست داده و بر روی زمین می‌افتد و در اثر برخورد سرش با كف خیابان دچار مرگ مغزی می‌شود و در همین اثناء، اتومبیلی كه با سرعت غیر مجاز و بدون داشتن ترمز در حركت است به وی نزدیك می‌شود و در نتیجهٔ موفق نشدن راننده به كنترل آن، اتومبیل از روی بدن دوچرخه سوار رد می‌شود و آخرین رمق حیات را از او می‌گیرد در این مورد رانندهٔ اتومبیل مرتكب قتل در حكم شبه عمدی (حقوق ایران) یا قتل غیر عمدی (حقوق انگلیس) شناخته نمی‌شود.
البته لازم به یادآوری است كه اگر در این‌گونه موارد، این تردید پیش آید كه آیا قبل از اینكه متهم مرتكب فعلی علیه متوفی شود، او حیات داشته است یا خیر، وجود حیات استصحاب می‌شود، یعنی اصلی بر این است كه متوفی در آن زمان حیات داشته است و بنابراین عمل متهم است كه باعث مرگ او شده است و بر عهده متهم است كه خلاف این اصل را ثابت نماید.
منبع : مؤسسه تحقیقاتی ایران زمین پارسیان


همچنین مشاهده کنید