شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


نگاهی به فیلم «سرزمین نعمت» ساخته «ویم وندرس»


نگاهی به فیلم «سرزمین نعمت» ساخته «ویم وندرس»
«نیایی در بزنی» در آخرین فستیوال كن به نمایش درآمد و در مهرماه هم اكران عمومی گرفت. اما در مورد فیلم ماقبل آخر «وندرس»، كه «سرزمین نعمت» باشد، اخیراً توانستم شاهد نسخه خوبی از آن باشم، داستان، حكایت همیشگی «وندرس» است: همان دنیای آدم های دربه در، همان عدم ثبات، همان كمبود كاشانه ای مناسب، همان جابه جایی دائم و همان تلاش برای ارتباط و مونسی یافتن. داستان، دو قهرمان اصلی دارد كه با هم ارتباط می یابند. در ابتدای فیلم، مردی را می بینیم كه پشت ماشین استیشن اش، دستگاه های استراق سمع از راه دور و صفحه های تلویزیونی گذاشته كه تصاویر این صفحه ها، از طریق دوربین كوچكی كه بالای سقف ماشین نصب كرده تامین می شوند. او كه خود را مرد قانون و نظم می داند، بدون آنكه ارتباطی با دستگاه های پلیسی و امنیتی آمریكا داشته باشد، در شهر لس آنجلس می چرخد و به دنبال آدم های مشكوك، بسته ها یا چمدان های حاوی بمب های احتمالی و چیزهایی از این قبیل می گردد. او مخفیانه در ماشینش به نظارت و جست وجو در میان مردم عادی می پردازد و تصاویر آنها را ثبت می كند و سعی می كند گفت وگوی آدم های مشكوك را ضبط كند. در این میان، برادرزاده این مرد، از یكی از كشورهای خاورمیانه به لس آنجلس می رسد. او كه دختر جوان زنده دلی است، در یكی از نوانخانه های مركز لس آنجلس اقامت می گزیند و شروع به جست وجو برای عموی خود می كند. در این میان می فهمیم كه عموی موردنظر، از كهنه سربازان جنگ ویتنام است و از كابوس های شبانه در مورد جنگ رنج می برد و حالتی پارانوئیدی نسبت به همه چیز و همه كس دارد، طوری كه حتی در ابتدا كه برادرزاده با او تماس می گیرد، حاضر به ارتباط با او نیست. عمو به مرد افغان كه از یك كارخانه جعبه خالی مواد شیمیایی را جابه جا می كند مشكوك می شود. این مرد افغان در یك تیراندازی توسط نژادپرستان كشته می شود، ولی عمو خیال می كند اینها همه جزیی از یك توطئه است. نهایتاً عمو و برادرزاده با هم ارتباطی دشوار برقرار می كنند و به دنبال «توطئه» به شمال لس آنجلس می روند، در حالی كه برادرزاده (دختر جوان) خیلی منطقی تر و انسانی تر با موقعیت برخورد می كند. بالاخره معلوم می شود كه توطئه ای در كار نبوده و مرد افغان جعبه های مواد شیمیایی را نه برای ساختن یك بمب شیمیایی بلكه برای فروش به كارخانه هایی كه جعبه خالی می خرند، جمع می كرده و بدین ترتیب پول مختصری برای گذران زندگی به دست می آورده است.
در سكانس نهایی، عمو و برادرزاده به نیویورك سفر می كنند و در مكان خالی برج های دوقلوی نیویورك، به كار ساختمان های در دست تاسیس می نگرند و به نظر می آید كه به تفاهمی دشوار دست یافته اند.
همه مولفه های آشنای «وندرس» در اینجا جمع اند. در ابتدای فیلم كه دختر جوان از خاورمیانه به لس آنجلس پرواز می كند، نمای امضای «وندرس» را كه پلانی از پنجره هواپیما به بیرون است و در بیرون بال هواپیما و ابرها را می بینیم، به چشم می خورد. این پلان از فیلم «آلیس در شهرها» (۱۹۷۴) به بعد در اكثر فیلم های «وندرس» تكرار می شود. مایه سفر و جابه جایی كه در دنیای «وندرس» جایگاه ویژه خود را دارد در اینجا نیز حضور دارد: دختر را در حین سفر می بینیم، عمو در ماشین اش دائم جابه جا می شود و حتی در یك صحنه شب را در ماشین خود می خوابد. عدم حضور كاشانه ای مناسب نیز در ماندن دختر در نوانخانه و عموی دائماً سیار متبلور شده است.
در دنیای «وندرس» سفر گاهی باعث از بین رفتن كدورت ها و سوءتفاهم ها، نوعی گره گشایی در كارها و به هر حال نوعی آشتی با زندگی می شد. در اینجا نیز سفر عمو و برادرزاده به شمال شهر لس آنجلس برای كشف «توطئه» تروریستی (از دیدگاه عمو) منجر به از میان رفتن توهم های عمو، یافتن دوباره نوعی آرامش و قبول كردن «دیگری» به عنوان انسان قابل احترام (برادرخوانده افغان كشته شده كه در شمال لس آنجلس اقامت دارد) توسط عموی پارانوئید می گردد. در عین حال عمو با خواندن نامه ای كه دختر جوان با خود از سوی پدرش آورده، در می یابد كه اكنون قیم این دختر است و این خود نیز او را از آن زندگی تنها و دیوانه وار نجات می دهد. البته تنش هایی كه اكنون در جامعه آمریكا وجود دارد، در این فیلم جاری است. پس از وقایع ۱۱ سپتامبر، نیروهای دست راستی به رهبری جورج بوش فرصتی یافتند تا چیزی را كه سال ها به دنبالش بودند علناً و به شیوه ای قانونی پیاده كنند: یعنی نظارت مخفیانه اعمال مردم و خفه كردن هرگونه فعالیت نیروهای مخالف. این كار با گذراندن لایحه «وطن پرستی» در كنگره انجام شد، لایحه ای كه به پلیس حق انواع و اقسام نظارت مخفیانه و استراق سمع و رسیدگی به فعالیت های مخالفان از راه های مخفی را می داد. حتی تا آنجا پیش رفتند كه پلیس حق این را یافت كه بركتاب هایی كه اعضای كتابخانه های عمومی از كتابخانه محلی می گرفتند نظارت كند. (البته باید گفت كه لایحه «وطن پرستی» فقط اعتباری ۴ ساله داشت و اخیراً برای تمدید دوباره در كنگره مطرح شد.) همه اینها به بهانه مبارزه با تروریسم بود و باعث شد كه پلیس اختیارات بی سابقه ای بیابد. به هر حال عموی فیلم «وندرس»، با آن دستگاه های نظارتگرش و حالت عدم تعادل روانی اش، نموداری است از این گروه حاكم در آمریكا. و برادرزاده انسان دوست و ملایم اش نماینده آن بخشی از روحیه آمریكایی است كه هنوز به دموكراسی و بازبودن جامعه اعتقاد دارد. این یكی از تضادهای عمده جامعه آمریكا است كه «وندرس» به درستی آن را دریافته.در فیلم های دیگر آمریكایی نیز این تضاد منعكس شده، مانند فیلم «با فاكرها ملاقات كنید» (۲۰۰۵) كه در آن «رابرت دونیرو» در نقش یك مامور «سیا»ی بازنشسته هنوز در خانه خودش و اماكن دیگر از دوربین های مخفی و دستگاه های استراق سمع استفاده می كند و «داستین هافمن» و «باربارا استرایسند» در نقش پدر و مادر داماد او سعی می كنند با روش های صلح آمیزتر و دموكرات منشانه تر او را به راه بیاورند. «وندرس» در این فیلم از موضوع سفر یك مرد جاافتاده و یك دختر جوان استفاده می كند كه قبلاً در «آلیس در شهرها» استفاده كرده بود. از این لحاظ شاید بشود گفت كه او به ورطه تكرار افتاده و (حداقل در این فیلم) كار تازه و بكری ارائه نكرده است. همان استفاده از قطعه های موسیقی معاصر راك نیز كه بارها در فیلم های «وندرس» شاهد آن بودیم، در اینجا نیز تكرار شده است. دختر جوان از طریق یك «واكمن» به آهنگ های متعددی گوش می دهد كه تماشاگر هم آنها را می شنود.
آیا باید به خاطر تكرار این مایه ها و عناصر روایتی «وندرس» را مورد اتهام قرار داد؟
«بونوئل» می گفت كه یك سینماگر مولف در تمام طول زندگی اش یك فیلم را می سازد و در واقع باید گفت كه «وندرس» نیز یك فیلمساز مولف ناب است كه فیلم به فیلم مایه های مورد علاقه خود را تكرار می كند، آنها را پرورش می دهد و از یك لحاظ هر چه بیشتر آنها را صیقل می دهد. او دنیای خودش را می سازد، دنیایی كه، در عین ارتباط با دنیای واقعیت، مولفه های خاص خودش را دارد. مایه سفری كه راهگشا است و از ابتدا در سینمای «وندرس» مطرح بود، اینجا نیز رخ می نمایاند و به شكل به-روز-شده ای مطرح می شود. در واقع تنش های روز جامعه آمریكا اینجا در دنیای «وندرس» اقتباس شده و اهلی می شوند. تنها نقطه ضعف فیلم قابل پیش بینی بودن داستان آن است. كاراكتر عمو چنان با اغراق طراحی شده كه به یك هجویه پهلو می زند. تماشاگر از ابتدا می داند كه او دچار توهم است و در همه جا و همه كس توطئه می بیند، بنابراین مشكوك شدن او به مرد افغان تعلیقی به دنبال ندارد و این از كشش داستان فیلم به شدت می كاهد.
امید روشن ضمیر
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید