جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


تاثیر موقعیت جغرافیایی ایران در شکل گیری فرهنگ و تمدن


موقع جغرافیایی را به دو مفهوم مشخصات عرض جغرافیایی یا فاصله هر نقطه از خط استوا و نیز طول جغرافیایی آن نقطه با مكان دیگری كه به عنوان مبدا تعیین شده باشد تعریف كرده اند كه به این صورت هر نقطه در شمال یا جنوب خط استوا و در شرق یا غرب مكان مورد نظر قرار گرفته است.درباره اهمیت و اعتبار و ویژگی های این دو مشخصه پیش از این سخن بسیار رفته است. ولی وجه سومی كه باید بر این دو افزود، نحوه استقرار جغرافیایی كشور از بعد «ژئواستراتژیكی» آن است ایران را باید در كنار همسایگان طبیعی و اجباریش شناخت و موقع جغرافیایی آن را نیز از دیدگاه انسانی، تمدنی، تاریخی و سوق الجیشی مربوط ارزیابی كرد. ایران به ملاحظات جغرافیایی و آب و هوایی در منطقه ای از زمین قرار گرفته است كه از دیرباز استقرار تمدن در آن امكان پذیر بوده است. بدین معنی كه در پهنه فلات از باران های دایمی آسیب رسان خبری نیست و همچنین خشكی ها در چنان سطح و حد معقولی است كه زندگانی زندگان اولیه را امكان پذیر كرده است. فصل های مشخص و جا افتاده و طبیعی كه تغییرات آب و هوایی را می فهماند و آدمی را ناگزیر به درك محیط و جست و جو برای یافتن راه های مقابله با گرما و سرمای متعارفی می كند. وجود آسمان های صاف، پاك و منزه كه ذهن ها را فعال و متجسس می كند و افق های دید را روشن می گرداند و به عبارت دیگر خرد آدمی را به وجود و حضور نظم ثابتی در جهان هستی آگاه می سازد و از روی حركت های ستارگان توالی امور كانیات و خاصه سال، ماه، هفته، روز، تقسیم بندی های دیگر ایام و ساعات را به وی می آموزاند. هستی كوه هایی كه به وقت ضرورت مامنی تلقی می شوند و دشت هایی كه با سبزی و خرمی گاه به گاه چشم ها را خیره می كنندو لذت برخورداری از نعمت های مختلفی را كه پوشش های گیاهی ارزانی بندگان خدا شده است، بدان ها حالی می نمایند، و روی هم اعتدال نسبی هوا و برقرار ماندن تقریبی طول روزها و شب ها كه ثبات طبیعی را ایجاد می كند و یا انشعابات و گسل های كوهستانی كه در هر یك از فواصل ارتفاعات و تپه ماهورها موجود است و امكان استقرار جمعیت های مستقل و گذران بالنسبه بی دردسر و كم تراحم آنان را فراهم می كند كمبود نسبی جانوران خرابكار و مهلك كه بقای كم دفاع نسل های انسانی و حیات بی دغدغه آنها را میسر می سازد و ده ها عامل اساسی دیگر در زمینه های زیست و پای گیری فرهنگ و پیدایش تمدن را در منطقه آسیای غربی و خاصه ایران عملی ساخته است. در جهت مخالفت می توان ادعا كرد كه فرضا اگر:
• بارندگی ها در سطحی بود كه امروز در بسیاری از كشورهای غربی وجود دارد،
• پوشش های گیاهی به صورتی بود كه مناطق جنگلی طبیعی انبوهی را شكل می داد،
• سرما و گرمای هوا به حدی بود كه در قطب ها و یا مناطق استوایی دیده می شود،
• رودهای پرآب به گونه ای وجود داشت كه در حوالی گنگ و سند و نظایر آنها به چشم می آید،
• غلظت ابرها طوری می شد كه تشخیص آسمان و ستاره ها یا ایام و ساعات را به دشواری می كشانید،
• حیات وحش چنان وسعت می یافت كه زندگی انسان اولیه بی دفاع را به مخاطره می افكند،
• سختی و نازایی زمین (به دلیل شوره زاری و یا كوهستانی بودن كامل) عرصه را بر رشد و نمو گیاه تنگ و محدود می كرد، و...،
ایران منطقه مستعدی برای حضور و بقای انسان و مهم تر از آن جوانه زنی فرهنگ و گسترش عمیق ریشه های مدنی نمی شد درست است كه در دوره های تاریخی غلبه تدریجی آدمیان بر عناصر ناسازگار طبیعت تحقق یافته و به مرور تا امروز نقطه ای از جهان نیست كه اثر تصرف دست و استیلای اندیشه انسان ها را بر خود ندیده باشد، ولی نقشی كه ممالك فرهنگ آفرین و تمدن زای خاورمیانه و به ویژه ایران در عرصه حیات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جهانی داشته اند؛ به قدمت بشریت است و از اهمیت های اساسی آن نیز كم نشده است. سطحی ترین ملاحظات تاریخی نشان می دهد كه همه مناطق مختلف فلات از نوع وحدت جغرافیایی خاص برخوردار است كه همزمان و به طور عمده وحدت طبیعی و اقلیمی یكپارچه ای را نیز به همراه داشته است. ساكنان قدیم و جدید ملك نیز چنان به مرور زمان با امكانات و مقدرات و یا متاعب و مشكلات آن خو گرفته اند كه در دوره های تاریخی وحدت فرهنگی و انسانی متمایز و متشخصی پیدا كرده اند. تلازم دایمی كنش ها و واكنش های هماهنگی انسان ایرانی با طبیعت و اقلیم به توافق های زیستی و مدنی گسترده و پایدار و ژرفی انجامیده است كه در مجموع، حیات تاریخی دشوار ساكنان این دیار را رقم می زند و به ارایه نقش و مسئولیت مهم و آگاهانه آنها در خلال هزاره ها تا امروز می رسد. خصوصیات ژئوپلتیكی ایران توان حركتی و فعالیتی مخصوص به ساكنان كشور داده است كه ناگزیر بوده اند در همان ایام «بیدار» و «مسئول» زندگی كنند. خلا قدرتی كه بعد از انهدام حكومت های قدیمی بین النهرین و آسیای صغیر از حدود قرن های ششم و هفتم پیش از میلاد حاصل شد، موجب شد كه عنصر یا فرهنگ ایرانی بتواند جای تثبیت شده ای در عرصه حوادث علمی، عقلی، اجتماعی، سیاسی و مدنی منطقه كسب كند و نحوه رفتار منصفانه ای كه در بیش از یك هزاره از آنها به ظهو رسید، مقامی برجسته در تبیین و تدبیر مقدرات منطقه به آنان واگذارد. این نقش مهم تاریخی كه با خمیر مایه فرهنگی انسان ایرانی عجین است، حتی در دوره های بعد از اسلام نیز كه ایران تا یكی، دو قرن شاخصیت سیاسی _ نظامی محوری نداشت، برقرار بود و هنوز هم گرانیگاه اساسی ترقی خواهی و تعالی طالبی و پیشرفت تلقی می شد. شاید بعد از تشكیل سلسله صفوی و تندروی های شعار گونه سیاسی آنهاست كه بتوان گفت تا یك اندازه نقش منطقه ای و حتی جهانی مهم و موثر ایران به نقش ملی محدود شد و همراه با تحولات عظیمی كه در عرصه های مختلف نظامی، اقتصادی، فرهنگی و علمی جهانیان حاصل گشت، چالش های مختلفی را به عرصه آورد و اما در بخش های شرقی و جنوب شرقی فلات، مناسبات مختلف ایران با دنیای هند و آریایی جنبه های مودتزای خود را حفظ كرده است و جدای از برخی تهاجمات تاریخی گاه و بی گاه، كه از سوی ایران زمینیان و ایران مدارها به شعبه قاره هند انجام گرفته، ایران به طور اصولی به عنوان كانون مهم قوت و قدرت مادی و معنوی و برادر بزرگ پشتیبان مواریث كهن همگان محسوب گشته است، به طوری كه در خلال ۲۰۰ سال اخیر هم، كه غرب سلطه استعماری ظالمانه ای بر منطقه داشت، باز چشم امید ساكنان دیار هند همیشه به سوی ایران بود و همواره انتظار آن را داشتند كه كمك شایسته ای از این برای نجات قطعی و حمایت مطمئن حتمی آنها فرا رسد. سخن دیگری كه باید افزود مناسبات فرهنگی _ مدنی دیرپای ایران با منطقه ماورالنهر است كه علی رغم هجوم های مكرر عناصر جدید نژادی ترك، مغول، تاتار، ازبك و تركمن سلطه اساسی معنوی با ایران بوده و این امر كمابیش تا پایان سده نوزدهم میلادی، كه از آغاز استیلای همه جانبه روس ها بر آسیای میانه است، ادامه داشته است. تمایزاتی هم كه بعدها تحقیقات اروپاییان بر آنها مبتنی شد و اختلافات مذهبی _ نژادی، شیعی _ سنی و تاجیك و ترك و نظیر آنها را مطرح ساخت. دست كم تا آغاز سده بیستم میلادی، محملی نداشت و جدا سری های مورد نظر محققان روسی و همتایان غربی آنها عملا جای مهمی در زمینه های عمیق روابط فرهنگی _ مدنی به خود نمی دید. جهت گیری عمومی حوادث مختلف منطقه را باید منبعث از ضعف سیاسی _ نظامی شرقیان و خاصه حكومت های ایرانی دانست كه به دلایل مختلف حاصل شده است:
۱. ایران در بین دو منطقه عظیم جمعیتی شرق و غرب عالم قرار دارد و در همه تاریخ حیات خود نیز معبر تجارتی و سیاحتی و حركتی (متهد آمیز) ساكنان دو بخش آسیای مركزی و شرقی از یك طرف و آسیای غربی و اروپا از طرف دیگر بوده است. اختلاط های انسانی ناشی از هجوم های پردوام دو قطب جمعیتی جهان قدیم و دنیای جدید بر كل حیات سیاسی ملت و رویدادهای كشور آثار پایداری باقی نهاده است.
۲. موقعیت جغرافیایی مزبور موجب شده است كه ایرانیان از بركات تمدن های بزرگ چین و هند و و نیز مدنیت های بین النهرین، مصر، یونان و روم بی نصیب نمانند و در حقیقت جنبه های مثبت و موثر و سودمند آن، از فضایل مادی و معنوی ملل راقیه نیز بهره جویند و هر آن چه را كه قابل انطباق با وضع خویش می دیدند، جذب و جلب كنند.
۳. موقع خاص اراضی ایران به گونه ای است كه این كشور را بر سه قاره آسیا و اروپا و آفریقا مشرف و مسلط نگاه می دارد و آثار ژئوپلتیكی ناشی از سلطه ناگزیر بر ابواب ارتباطی دیروز و امروز را هویدا می كند. به عبارت دیگر، در هماره تاریخ، حكومتی (اعم از ایرانی و بیگانه) كه ایران را در اختیار داشت، بر منطقه، استیلای محققی می یافت و گرنه، عمر و اقامت گذرا پیدا كرده و به تثبیت دیر پای سلطه خویش موفق نمی شد.
۴. اشراف به آب گرم و آزاد خلیج فارس و اقیانوس هند راهگشای ارتباطات جهانی بود و خیزش های مكرر ایرانیان را برای نفوذ در اقصی بلاد شرقی و غربی گیتی امكان پذیر می كرد.
۵. تنوع اقلیمی و ارضی در پهنه وسیع نجد و به گونه ای است كه همه واحدهای دور و نزدیك، از كرانه های هم قدم هند تا كوه های قفقاز و از دجله تا جیحون را مكمل طبیعی یكدیگر می كرد و به صورت واحدی پیوسته و وابسته به اجزای خویش نشان می دهد.
۶. تاثیرات انسانی _ اجتماعی _ اقتصادی فقره سابق الذكر به صورت آشكارا مناطق وسیع فلات را در پوشش سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی واحدی قرار داده و به تبع آن، وحدت استوار، متین و بی تزلزلی را در مجموعه متشكل ایران و شكل گیری همه جانبه اجزا آن ارایه نموده است.
۷. موقع ایران به گونه ای است كه از یك سو، مهاجمان تنگ دست فقیر همسایه را كه در طول مرزهای شرقی و غربی پراكنده بودند به داخل كشور می كشایند و از سویی دیگر به واسطه استقرار كشور در كناره مرزهای هند، كه سرزمینی همیشه آباد و پر بركت محسوب می شد، متجاوزان مناطق دور دستی چون یونان، روم، مغولستان و اخلاف متعدد و مختلف آنها را به خود متوجه می ساخت. همین امر باعث شده است كه روحیات گریز از بیگانان و آمادگی برای مبارزه علیه چهره های ناشناس یا دشمن، دایمی شود و جزو خصلت های قومی و ملی ایرانیان در آید. افسانه های قدیم و جدید ایرانی و نیز ادبیات كهن این سرزمین انباشته از روایاتی است كه دشمنی با هر بیگانه را طبیعی شمرده و مبارزه با آنها را امری مسلم و موجه قلمداد می كند.
۸. شرایط جغرافیایی ایران زمینه ساز تمدن های تلفیقی است و این خصیصه به طور مشابه در تمامی ادوار عمر ملت ایران مجال ظهور و بروز پیدا كرده است. طبیعت كشور نیز همیشه به انجام این مهم كمك كرده است. غنای معدنی و گیاهی ایران و تنوع شرایط مختلف اقلیمی آن واسطه بوده تا تمدن های متفاوت از هر كجا كه منشا می گرفتند، بتوانند با حال و هوای مردم و مملكت سازگار شوند و مجال ماندگار و تحول و تغییر و حتی تكامل بیشتری بیابند. بدیهی است كه سهم اقتباس در تمدن و فرهنگ پر جاذبه و عمیق ایرانی هیچ گاه به حدی نبوده كه بر اصالت و خلاقیت و ابتكار ملت لطمه وارد آورد و آثار بدیعی را كه از دیرباز در زمینه های گوناگون هنری، ادبی، فلسفی، معماری و دیگر صور حیات آمده است، تحت الشعاع قرار دهد.
نمونه های تلفیقی تمدن ایران در ساختمان كاخ های هخامنشیان به روشنی قابل ملاحظه است:
«پر كردن محل از ریگ و ساختن آجر كار مردم اكد بود، چوب سدر كه استعمال شده آن را از محلی آورده اند كه كوه نامیده می شود، مردمان ایبرناری (ماورای فرات) این چوب را آوردند، از مملكت بابل كرساویون (یونانی های آسیای صغیر) تا شوش آنها را آوردند. چوپ میش مكن كه در این جا استعمال شده از گندار و... طلایی كه در این جا به كار رفته از سارد و باختر آورده اند. سنگ لاجورد (سیر گرد) را از مملكت سغد آورده اند...، نقره كه استعمال شده از مصر است، تزیینات برجسته قصر از یون آوره شده، عاجی كه به كار رفته از كوش، هند و رخج است، ستون های مرمر كه در این جا به كار رفته از شهری است كه آفرودی سیاس او كی یی نام دارد و تا این جا آمده، از آن جا اهالی یون وسارد آنها را آورده اند.»
اما پیداست كه هنرمندان ایرانی، تنها به اقتباس از ملل تابع دلخوش نبوده اند و خود تمامی دستاوردها و امكانات مفید آنها را به تناسب نیاز با هم تركیب كرده و بناهای معظمی به وجود آوردند كه چون نیك بنگرم، من حیث المجموع، نه آشوری است، نه مصری و نه یونانی و نه در هیچ جای دیگری مشابه دارد، بلكه فقط ایرانی است. تناسبی كه در تركیب شیوه های مختلف به كار رفته و تصرفاتی كه در اجزای به عمل آمده، هر چه را كه از پیشینیان بوده، زیباتر و ظریف تر و دلپسندتر كرده است. ایرانیان همیشه قابلیت های منحصر به فردی داشته اند و صاحبان هنر ایرانی اختصاصات فرهنگی خود را در عرصه های متنوع ذوقیات و صنایع و هنرها چنان ابتكار آمیز و بدیع نشان داده اند كه بر غنا و شكوه دستاوردهای فنی، علمی، ادبی و عقلی بشری بسیار افزوده شده است.
۹. ایران كلید اساسی تسلط بر منطقه مدنی خاورمیانه است. واقعیت این امر از مطالعه تاریخ سه هزار ساله اخیر ناحیه روشن می شود. قوم و قدرتی كه حاكمیت سیاسی این كشور را در دست داشته، بی تردید بر عناصر و اركان سازمان های ارتباطی مسلط بوده و اگر هر آینه در صدد اثبات اراده خود بر آمده، اعمال نظر را چندان دشوار نیافته است.
این نكته حتی درباره دسته های مهاجمی از ترك و تاتار نیز كه در طلب آب و دانه به هر سو می دویدند و هر دری را می كوبیدند، صادق است؛ چه وقتی كه، به واسطه، ایران را تسخیر می كردند و بساط قدرت و كامرانی در آن می گستردند، آرام آرام تمكن قلب و توطن نفس می یافتند و حتی در میان ملل منطقه نیز جایگاهی ثابت و ماندنی زی خود ادعا می كردند. پیشرفت صنعت و دانش فنی و تكنولوژی و به تبع آن همه تغییراتی كه در ساخت و تركیب قدرت ها و دولت های جدید جهانی حاصل شده و بالضروره مناسبات سیاسی _ نظامی تازه ای را عرضه كرده، نه تنها از اعتبار موقع ایران چیزی نكاسته بلكه اهمیت های اساسی و پایدار آن را هم صریح تر كرده است.
۱۰. نكته دیگر استقرار در ایران به گون
منبع : مرکز علمی و پژوهشی فرش ایران


همچنین مشاهده کنید