جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا
جایی برای احساس شهروندی
پام رو که گذاشتم روی پله هواپیما، هوای وطن نشست توی ریه هام، احساس کردم سبک شدم، برای یه لحظه چشامو بستم و یه نفس عمیق کشیدم و گفتم:وطن... تو چقدر خوبی،...¦ به خونه رسیدم. اولین فکری که کردم، این بود. خستگی رو وًلًلش، خاطره ها رو بچسب، یکراست رفتم آشپزخونه. بعد زیرزمین و دست آخر، سراغ صندوقخونه، قفسه ها هنوز مثل گذشته ها، مرتب و منظم سرجاشون بودن و داخل شون از این سر تا اون سر پر از شیشه های مربا و خیارشور و ترشی و رب و حبوبات و رشته و قند و... وای... صندوقخونه، خودش یه سوپر بود، ببخشید، باید می گفتم بقالی، یا شایدم خواربارفروشی، تا اینکه پارسی رو پاس داشته باشم،
با تعجب از جلوی قفسه ها می گذشتم و دونه دونه، چیزایی رو که توی بسته بندی های منظم قرار داشتن رو، با دقت، تماشا می کردم. خیلی عجیب بود، به مادرم گفتم: یادمه زمان بچگی، اینجا اینطوری نبود، منظورم خوراکی هاس، اینهارو شما اینطور مرتب بسته بندی کردی؟،
مادرم خندید و گفت: من؟ نه، چون نه وقتش رو دارم نه حوصله شو، تو دلم گفتم: او... پس قضیه عجیب تر شد، انگار مادرم متوجه شد، چون گفت: دوست داری بدونی قضیه چیه؟ خندیدم و گفتم: حتماً. گفت: حالا خسته ای. باشه بعد. وقتی خواستم برم خرید، با هم می ریم. چقدر خوبه، آدم توی وطنش اصلاً احساس خستگی نمی کنه، چون اگر غیر از این بود، با اومدن از اون سر دنیا، به این سر دنیا، اونم بعد از این همه سال، حتماً خسته و کسل می شدم. اما... صدای مادرم باعث شد فکرم به طرف اون بره. صداش کردم و گفتم: من بیدارم. اومد توی اتاقم و مثل جوونای ۲۰ ساله، سر حال، گفت: دً ... سحرخیزم بودی و ما خبر نداشتیم؟ بپر صبحونه رو بخوریم که خیلی کار داریم،
مادرم گفته بود می ریم فروشگاه خرید و من، همه اش فکر می کردم چرا مادرم می گه فروشگاه، نمی گه بقالی یا به هر حال یه چیزی شبیه این،
وارد فروشگاه که شدیم، هاج و واج، سرجام میخکوب شدم، شبیه همان فروشگاه های فرانکفورت و برلین بود؟، پس این همه تبلیغات منفی چی بود؟
اول باورکردنی نبود، میوه های رنگ و وارنگ تو بسته بندی های درست و تر و تمیز، سبزی ها، نخود، ماش، لپه، لوبیا، گوشت و انواع مربا“ ترشی“ رشته“ آبلیمو“ چقدر همه چی مشخص و حساب شده بود. به مادرم گفتم: “ اینجا خودش یه شهره، “ یادته بچه که بودم، می گفتی بعضی سبزی فروش ها، سبزی هاشونو توی جوی آب می زنن تا تر و تازه بمونه،؟ یادته بشکه نفت، نزدیک ظرف نخود و لوبیا و عدس بود و نفتالین کنار یه چیز دیگه؟، یادته صابون کنار آب نبات بود و بیسکویت قاطی شکرپنیر؟،
اصلاً فکر نمی کردم ما اینجا یه همچی فروشگاه هایی داشته باشیم. می بینی چقدرخوبه که آدم می تونه از جایی استفاده کنه که همه چی، دور و برشه؟ احترام مشتری هم خیلی بهتر حفظ می شه چون دیگه لازم نیست دردسر این رو داشته باشی که برای تهیه مثلاً سبزی بری یه جا و برای تهیه تخم مرغ یا شیر یا روغن، یه جای دیگه، تازه، تمیزی شونو بگو“ واقعاً آدم می تونه با خیال راحت، از بهداشتی بودنشونم مطمئن باشه. از اینها گذشته، چقدر توی وقت و انرژی آدم، تاثیر داره؟ یادته دیشب می گفتی چند وقت پیش رفته بودی دو کیلو جنس بخری اما فروشندهه چهارکیلو ریخته بود توی کیسه و هی به زور می گفته، سرراستش کردم که چون ارزونه ببری،؟ مادرم سرشو تکون تکون داد و گفت: «آخ“ آخ“ داغ دلمو تازه کردی، ولی دیگه اونجا نرفتم. اومدم اینجا. اینطور فروشنده ها آرامشو از آدم می گیرن چون آدم می ترسه چیزی بهش بندازن. اول فکر کردم نسبت به بیرون خیلی گرونه. اما بعد، وقتی مقایسه و حساب کردم، دیدم ای“ اینطوریا هم نیست، وقتی قراره مثلاً فلان جنس رو، به زور، به جای یک کیلو، سه کیلو قالب کنن، اونم با یک عالم زدگی و نامرغوبی، خب می یام اینجا تا مثلاً یه بسته یک کیلویی شو می خرم، در عوض سالم و تازه و مطمئن، این شد که دیگه اومدم اینجا.
مثل بقیه یه چیزهایی هم شنیدم که می گن جنس های شهروند قراره از بیرون ارزان تر باشه حتی اگرم نشه من می گم وقتی باید پول بدی و چیز بخری، چرا جنس درست نخری؟ مگه ما آشغال خوریم که آت و آشغال بریزیم تو شکم مون؟،، به قول خارجی ها ما آنقدر پولدار نیستیم که جنس ارزان بخریم. تازه، کی گفته سیب سرخ، برای دست چلاق خوبه؟، چرا این سیب سرخ، برای من و امثال من نباشه؟، یادت باشه، آدم خیلی از چیزاشو توی زندگی خودش انتخاب می کنه. برای این انتخابم، باید بخوای و طلب کنی تا برات انجام بدن. حالا تو این مدتی که اینجایی، خودت خیلی چیزا می بینی، بذار یکی دو هفته بگذره، اون وقت می بینی ما با قبل خیلی فرق کردیم. یه نمونه اشم همین فروشگاه هاییه که برای مردم توی چند گوشه شهر درست کردن. حتی اسمشون رو هم خوب انتخاب کردن. فروشگاه های زنجیره ای... گفتم: می دونم بالای سردرش خوندم.
فاطمه مشهدی رستم
منبع : روزنامه سرمایه
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
طالبان رئیسی ابراهیم رئیسی توماج صالحی حجاب گشت ارشاد سریلانکا رهبر انقلاب کارگران پاکستان مجلس شورای اسلامی دولت
آتش سوزی کنکور سیل هواشناسی تهران سازمان سنجش شهرداری تهران پلیس سلامت فراجا قتل زنان
قیمت خودرو خودرو بازنشستگان قیمت دلار دلار قیمت طلا بازار خودرو ایران خودرو بانک مرکزی ارز قیمت سکه مسکن
هوش مصنوعی مهران مدیری تلویزیون فیلم سحر دولتشاهی سینمای ایران کتاب بازیگر تئاتر شعر سینما
کنکور ۱۴۰۳
اسرائیل غزه آمریکا رژیم صهیونیستی فلسطین جنگ غزه روسیه حماس اوکراین طوفان الاقصی اتحادیه اروپا ترکیه
فوتبال پرسپولیس استقلال بارسلونا بازی ژاوی باشگاه استقلال باشگاه پرسپولیس فوتسال تراکتور لیگ برتر انگلیس تیم ملی فوتسال ایران
تیک تاک همراه اول بنیاد ملی نخبگان فیلترینگ ناسا وزیر ارتباطات تبلیغات اپل نخبگان
مالاریا سلامت روان کاهش وزن استرس داروخانه پیری دوش گرفتن