شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا
پولک گم شده
وقتی که از خواب بیدار شد دید که یکی از پولک هایش نیست. شروع کرد به گریه کردن، درخت لب حوض گفت: «ماهی کوچولو! چرا گریه می کنی؟» ماهی گفت: «وقتی که از خواب بیدار شدم، دیدم که یکی از پولکام نیست.» درخت گفت: «ماهی کوچولو! گریه نکن. من یکی از برگ هایم را به تو می دهم تا به جای پولکت بگذاری.» ماهی کوچولو برگ را گرفت و جای پولکش گذاشت و یک دور دور حوض چرخید ولی برگ به پولک هایش نمی آمد. دوباره شروع کرد به گریه کردن. پرنده لب حوض گفت: «ماهی کوچولو! چرا گریه می کنی؟» ماهی کوچولو ماجرا را برایش تعریف کرد. پرنده گفت: «من یکی از پرهایم را به تو می دهم تا به جای پولکت بگذاری.» ماهی کوچولو پر را گرفت و یک دور، دور حوض چرخید ولی پر سفید به پولک هایش نمی آمد. پوپک دختر کوچک خانه برای دادن غذا به ماهی ها به لب حوض آمد و دید ماهی کوچولو در حال گریه کردن است. پوپک از او درخواست کرد که برایش ماجرا را تعریف کند. ماهی کوچولو ماجرا را برای پوپک تعریف کرد. پوپک یکی از پولک های لباسش را کند تا ماهی کوچولو به جای پولکش بگذارد. چقدر به پولک هایش می آمد!
فاطمه افتخاری.دوم راهنمایی. آبیک قزوین
منبع : روزنامه کیهان
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
گشت ارشاد حماس رئیس جمهور ایران حجاب پاکستان رئیسی دولت سیزدهم امام خمینی کارگران رهبر انقلاب سریلانکا
سلامت کنکور عربستان تهران سیل هواشناسی سازمان سنجش اصفهان آتش سوزی شهرداری تهران پلیس زنان
خودرو دلار تورم قیمت خودرو آفریقا قیمت دلار قیمت طلا بازار خودرو سایپا ارز بانک مرکزی ایران خودرو
پایتخت خانواده تلویزیون سریال ترانه علیدوستی فیلم سینمای ایران موسیقی مهران مدیری کتاب
کنکور ۱۴۰۳ عبدالرسول پورعباس دانش بنیان
اسرائیل رژیم صهیونیستی غزه فلسطین جنگ غزه روسیه چین طالبان ایالات متحده آمریکا اوکراین ترکیه طوفان الاقصی
پرسپولیس فوتبال جام حذفی آلومینیوم اراک استقلال فوتسال بازی بارسلونا تیم ملی فوتسال ایران باشگاه پرسپولیس تراکتور باشگاه استقلال
هوش مصنوعی سامسونگ گوگل همراه اول ناسا الماس تسلا فیلترینگ ماه
مالاریا کاهش وزن استرس سلامت روان آلزایمر زوال عقل