حکایت، حکایت کارگرانی است که آفتاب نزده با کیسه ای به دست از خانه بیرون میزنند و دور یک فلکه جمع می شوند تا شاید بتوانند لقمه ای حلال برای خود و فرزندانشان دربیاورند، کارگرانی که اگر نتوانند کاری در آن روز داشته باشند باید آخر روز با دستانی خالی و شرمنده راهی خانه شوند.