روزی که قرار بود دعای کمیل برگزار شود، یکی از بچههای آسایشگاه خودمان را فرستادیم به آسایشگاه کناری و برادری را که مداحی میکرد آوردیم به آسایشگاه خودمان. عراقیها معمولاً در آمارگیریهای روزانه صرفاً به تعداد نگاه میکردند. با کلکی که سوار کردیم، یک نفر از ما به آسایشگاه کناری رفت و برادر مداح به جای او به آسایشگاه ما آمد