وقتی خبر شهادت مهدی باکری را به احمد کاظمی دادم، دیدم زانوهای حاج احمد لرزید و خم شد. بعد کناری رفت و کمی در خودش فرو رفت، اما به یکباره ایستاد و نماز خواند. در آن سن و سال پیش خودم فکر میکردم الان چه وقت نماز خواندن است؟ اما این همان نماز دو رکعتی عشق بود...