بعد از شهادت بابا سختیهای زیادی داشتیم. منطقه ما برق نبود. بیشتر مردم با چراغ توری خانه را روشن میکردند. ما همین چراغ را هم نداشتیم. یک عدد چراغ فانوس داشتیم که شبها وقتی مادرم فانوس را دست میگرفت و به آشپزخانه میبرد تا غذا درست کند؛ منتظرمی نشستیم تا چراغ برگردد و تکلیفمان را انجام دهیم