از فریادهای مامانمامان گفتن بچهها و بالاوپایین پریدنهای پرهیجانشان، سراسیمه وارد پذیرایی شدم. دنبال اتفاقی ناخوشایند یا اثرات وضعی آن میگشتم، اما خبری از وقوع حادثه مورد انتظارم نبود. همینطور سردرگم و متحیر ایستاده بودم و مانند کارآگاههای سریالهای جنایی بهدنبال سرنخ ماجرا و متهم بودم تا مقصر و دستیار احتمالیاش را به سزای عملشان برسانم! ناگهان دخترک به حرف آمد و من را از این وضعیت نجات داد. دلیل اینهمه سروصدای شادمانه، ولوله و هیجان این بود که وقتی برای استراحتی کوتاه از بازی دست کشیده …