سه شنبه, ۲۹ خرداد, ۱۴۰۳ / 18 June, 2024
۱۴۰۳/۰۲/۳۰ / خبرگزاری ایسنا / فرهنگی
یک عمل جراحی خاص با ناخنگیر!
گفتم : «مگر الکیه پسرجان!؟ اتاق عمل، دکتر و بیمارستان میخواد.» خیلی پیله شده بود و من گفتم: «اگر اتفاقی برایت افتاد چکار کنیم؟» گفت: «هیچ مشکلی پیش نمیاد» منم با دو نفر کمکی رضا را کف سالن سرد درازکش کردیم.
یک عمل جراحی خاص با ناخنگیر!
گفتم : «مگر الکیه پسرجان!؟ اتاق عمل، دکتر و بیمارستان میخواد.» خیلی پیله شده بود و من گفتم: «اگر اتفاقی برایت افتاد چکار کنیم؟» گفت: «هیچ مشکلی پیش نمیاد» منم با دو نفر کمکی رضا را کف سالن سرد درازکش کردیم. به گزارش ایسنا، عباس علی مومنی از آزادگان اسارتگاه «تکریت 11» دوران هشت سال دفاع مقدس در خاطرهای روایت میکند: «دوره اسارت به خودی خود سخت بود، اما وقتی اسرا شرایط جسمی مساعدی نداشتند و مجروح جنگی هم بودند، سختی اسارت برایشان چند برابر میشد. یکی از بچههای استان فارس به نام «رضا توحیدی» از ناحیه کمر، نزدیک نخاع سه ترکش ریز، خورده بود.
روزها در سلول باز میشد ولی بیرون رفتن از سالن ممنوع بود. من یک گوشه سالن نشسته بودم و دور از دید بقیه، شپش میگرفتم! رضا روبروی من نشسته بود و از ناخنگیر داخل جیب من خبر داشت. او میدانست که من تخریبچی هستم و ناخنگیر برای قطع سیم تله مینها بخ کار میرود. رضا آمد کنارم و گفت: «چکار میکنی؟» گفتم: «بعثیها وارد لباسهایم شدهاند! دارم یکییکی شکارشان میکنم.» خندید و گفت: «بدبختی کم بود این شپشها پدرمون رو درآوردهاند!»
بعد از این حرفها رضا گفت: «عباس سه تا ترکش ریز تو کمرم است که سر یک ترکش بیرون آمده به لباسم گیر میکند. چنان درد دارد که طاقت ندارم. بیا با همون ناخنگیر بکش بیرون!»
گفتم: «مگر الکیه پسرجان!؟ اتاق عمل، دکتر و بیمارستان میخواد.» خیلی پیله شده بود و من گفتم: «اگر اتفاقی برایت افتاد چکار کنیم؟» گفت: «هیچ مشکلی پیش نمیاد» منم با دو نفر کمکی رضا را کف سالن سرد درازکش کردیم.
با نام خدا و دعا خواندن رضا، با نیش چاقوی ناخنگیر، بدون لوازم ضدعفونی و چراغ سقف اتاق عمل و تخت مخصوص بیمارستان، اولین ترکش را بیرون کشیدم. رضا هر طور بود، درد را تحمل میکرد. بعد ترکش دوم و سوم خارج شد و به سلامتی عمل با موفقیت انجام شد.
آستین لباس رضا را که کثیف و چرکی و خونآلود بود جدا کردم و به جای باند استریل روی زخمها بستم و بعد از یک هفته خوب شد! اما نمیدانیم چطور بدون ضدعفونی خوب شد!
انتهای پیام خبرنگار محمدرضا بختیاری دبیر ناصر ملایی لینک کوتاه برچسبها: عمل جراحی دفاع مقدس جنگ تحمیلی شهدا لینکستان خرید برنج ایرانی مستقیم از کشاورز با کف قیمت بازار آخرین قیمت انواع برنج ایرانی در سال 1403 خدمات سئو سایت دانلود آهنگ خرید بلیط هواپیما ساناپرس بوکینگ مبلمان اداری چوب ترمو دانلود آهنگ سویل موزیک جمینجا خرید سی پی ارزان آپ موزیک موزیکفا سایت تخصصی فیلم و سریال تماشای فیلم بلیط هواپیما فلایتودی بلیط هواپیما تور دبی روغن هیدرولیک سرور مجازی ایران خبرگردون طراحی سایت پیوان قیمت ملیگرد امروز خرید هاست فروشگاه تخصصی تشک و تخت عطاری آنلاین در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:-لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.-«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.- ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی به اشخاص، قومیتها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزههای دین مبین اسلام باشد معذور است.- نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر میشود. نظرات شما در حال پاسخ به نظر « » هستید. × لغو پاسخ لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید ارسال
گفتم : «مگر الکیه پسرجان!؟ اتاق عمل، دکتر و بیمارستان میخواد.» خیلی پیله شده بود و من گفتم: «اگر اتفاقی برایت افتاد چکار کنیم؟» گفت: «هیچ مشکلی پیش نمیاد» منم با دو نفر کمکی رضا را کف سالن سرد درازکش کردیم. به گزارش ایسنا، عباس علی مومنی از آزادگان اسارتگاه «تکریت 11» دوران هشت سال دفاع مقدس در خاطرهای روایت میکند: «دوره اسارت به خودی خود سخت بود، اما وقتی اسرا شرایط جسمی مساعدی نداشتند و مجروح جنگی هم بودند، سختی اسارت برایشان چند برابر میشد. یکی از بچههای استان فارس به نام «رضا توحیدی» از ناحیه کمر، نزدیک نخاع سه ترکش ریز، خورده بود.
روزها در سلول باز میشد ولی بیرون رفتن از سالن ممنوع بود. من یک گوشه سالن نشسته بودم و دور از دید بقیه، شپش میگرفتم! رضا روبروی من نشسته بود و از ناخنگیر داخل جیب من خبر داشت. او میدانست که من تخریبچی هستم و ناخنگیر برای قطع سیم تله مینها بخ کار میرود. رضا آمد کنارم و گفت: «چکار میکنی؟» گفتم: «بعثیها وارد لباسهایم شدهاند! دارم یکییکی شکارشان میکنم.» خندید و گفت: «بدبختی کم بود این شپشها پدرمون رو درآوردهاند!»
بعد از این حرفها رضا گفت: «عباس سه تا ترکش ریز تو کمرم است که سر یک ترکش بیرون آمده به لباسم گیر میکند. چنان درد دارد که طاقت ندارم. بیا با همون ناخنگیر بکش بیرون!»
گفتم: «مگر الکیه پسرجان!؟ اتاق عمل، دکتر و بیمارستان میخواد.» خیلی پیله شده بود و من گفتم: «اگر اتفاقی برایت افتاد چکار کنیم؟» گفت: «هیچ مشکلی پیش نمیاد» منم با دو نفر کمکی رضا را کف سالن سرد درازکش کردیم.
با نام خدا و دعا خواندن رضا، با نیش چاقوی ناخنگیر، بدون لوازم ضدعفونی و چراغ سقف اتاق عمل و تخت مخصوص بیمارستان، اولین ترکش را بیرون کشیدم. رضا هر طور بود، درد را تحمل میکرد. بعد ترکش دوم و سوم خارج شد و به سلامتی عمل با موفقیت انجام شد.
آستین لباس رضا را که کثیف و چرکی و خونآلود بود جدا کردم و به جای باند استریل روی زخمها بستم و بعد از یک هفته خوب شد! اما نمیدانیم چطور بدون ضدعفونی خوب شد!
انتهای پیام خبرنگار محمدرضا بختیاری دبیر ناصر ملایی لینک کوتاه برچسبها: عمل جراحی دفاع مقدس جنگ تحمیلی شهدا لینکستان خرید برنج ایرانی مستقیم از کشاورز با کف قیمت بازار آخرین قیمت انواع برنج ایرانی در سال 1403 خدمات سئو سایت دانلود آهنگ خرید بلیط هواپیما ساناپرس بوکینگ مبلمان اداری چوب ترمو دانلود آهنگ سویل موزیک جمینجا خرید سی پی ارزان آپ موزیک موزیکفا سایت تخصصی فیلم و سریال تماشای فیلم بلیط هواپیما فلایتودی بلیط هواپیما تور دبی روغن هیدرولیک سرور مجازی ایران خبرگردون طراحی سایت پیوان قیمت ملیگرد امروز خرید هاست فروشگاه تخصصی تشک و تخت عطاری آنلاین در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:-لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.-«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.- ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی به اشخاص، قومیتها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزههای دین مبین اسلام باشد معذور است.- نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر میشود. نظرات شما در حال پاسخ به نظر « » هستید. × لغو پاسخ لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید ارسال
انتخابات ریاست جمهوری انتخابات انتخابات ریاست جمهوری 1403 یورو 2024 مسعود پزشکیان انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم فوتبال عید قربان سعید جلیلی ایران پرسپولیس رژیم صهیونیستی