جواد عزتی و قاتل زنجیرهای که با قاشق از زندان فرار کرد
در تاریکی مطلق، صدای تلفنی که دیگر کسی جوابش را نمیدهد، ما را به درون تونلی میبرد که روشناییاش را کارگرانی به پیشانی بستهاند؛ نوری لرزان، محکوم به خاموشی. با خاموش شدنش، تیتراژ آغاز میشود؛ نه فقط مقدمهی یک داستان، که بیانیهای بصری از جهانی که در آن عدالت، مثل برق معدن، سهمیهبندی شده است.