خاطرات مامور سابق وزارت اطلاعات؛ قسمت سی و هشت: مادرشاهی میگفت قطار سریع السیر تهران-قم را درست کنیم که معنویت در تهران پمپاژ شود
بیمارستان حجتیهایها در قم بود و خانم لباف آنجا زندگی میکرد؛ ولی آقای مادرشاهی در تهران بود، هر روز رانندهاش او را به قم میآورد صبح فردایش برمیگشت تهران او مشاور بود و نیاز نبود سر ساعت در دفترش باشد. یک مقدار آزادی عمل داشت ولی هر روز میرفت و بر میگشت یک ساعت و نیم تا دو ساعت راه بود. یک روز آقای مادرشاهی به من گفت من دنبال یک پروژهای هستم که بتوانم فاصله تهران - قم را با قطاری با سرعت پانصد کیلومتر در ساعت طی کنم که ظرف ده دقیقه - یک ربع ما قم باشیم و قمیها بیایند تهران من خندیدم و گفتم: …