اندیشهها معمولاً از سنخ تفکر، طراحی، ایدئولوژی، جزم و امثال ذلک هستند. عمل نیز از جنس واقعیتِ برساخته، ایجاد هنجار، تربیت و… است. حال با توجه به این تعاریف و درهمآمیختگیها آیا میتوان گفت که تئوری همهچیز است و پراتیک هیچچیز، و یا بالعکس پراتیک همهچیز است و تئوری هیچچیز؟