چند سال پیش ، یکی از دوستان یک ارکیده زیبا به من داد. در کاغذ صورتی نرم پیچیده شده است ، گلهای آن ترکیبی ظریف از سفید و سرخ شده با رگه های زرد در مرکز است. هفته ها روی ویندوز من نشسته بود ، نور صبح را جلب می کرد و هر بار که می رفتم توجهم را جلب می کردم. من قبلاً هرگز متعلق به ارکیده نبوده ام و از اینکه چقدر از آن لذت بردم تعجب کردم ظرافت ، حضور آرام و اینکه چگونه اتاق را کمی زنده تر می کند. سپس شکوفه ها افتاد. یکی یکی ، آنها پیچ خورده ، خشک شدند و رها شدند. آنچه غم انگیز به نظر می رسید: فقط چند …