آخرین خبر/از غریب و آشنا ترسیده ام با مرام و معرفت بیگانه اند من به هر سازی که شد رقصیده ام بازار در زمستان سکوتم بارها… با نگاه سردتان لرزیده ام رد پای مهربانی نیست… نیست من تمام کوچه را گردیده ام سالها از بس که خوش بین بوده ام… هر کلاغی را کبوتر دیده ام وزن احساس شما را بارها… با ترازوی خودم سنج