یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

وقت مردن هم نیامد بر سر بالین طبیبم


وقت مردن هم نیامد بر سر بالین طبیبم    تا بماند حسرت او بر دل حسرت نصیبم
درد بی‌درمان عشقم کشت و کرد آسوده‌خاطر    هم ز تاثیر مداوا هم ز تدبیر طبیبم
شب گدازانم به محفل، صبح دم نالان به گلشن    یعنی از عشقت گهی پروانه، گاهی عندلیبم
گر سر زلف پریشانت سری با من ندارد    پس چرا یک باره از دل برد آرام و شکیبم
گاه گاهی می‌توان کرد از ره رحمت نگاهی    بر من بی دل که در کوی تو مسکین و غریبم
کردمی در پیش مردم ادعای هوشیاری    گر نبودی در کمین آن چشم مست دل فریبم
تا کشید آهنگ مطرب حلقه در گوشم فروغی    فارغ از قول خطیب، آسوده از پند ادیبم


همچنین مشاهده کنید