چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

کمان ناز به زه نازنین سوار من آمد


کمان ناز به زه نازنین سوار من آمد    شکار دوست بت آدمی شکار من آمد
جهان دل و جان می‌رود به باد که دیگر    جهان بهم زده سلطان کامکار من آمد
چو افتاب که از ابر ناگهان بدر آید    سوار رخش برون رانده از غبار من آمد
شد آرمیده سوار سمند و آخر جولان    فکنده زلزله در جان بی‌قرار من آمد
سترده داد بلاکار زاریان بلا را    به لشگر عجبی وقت کارزار من آمد
ز پیش راه مرو محتشم که بهر عذابت    سر از خمار گران مست پر خمار من آمد


همچنین مشاهده کنید