دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

آواره شدن فرهاد از عشق شیرین


چو شیرین که گهی پیشش رسیدی    نمک بودی که بر ریشش رسیدی
چو مرغی تشنه کابی بینداز دام    نه آن یابد نه بی آن گیرد آرام
سپهر افسون غم در وی دمیدی    دلش از هوش و هوش از وی رمیدی
شدی از دست چون شوریده کاران    به ماندی بی خبر چون سایه داران
سحر تا شام خارا سوختی زاه    میان خار غلطیدی شبانگاه
گهی در آرز وی چشم دلبند    زدی بر چشم آهو بوسه‌ای چند
گهی در گوشه با مرغان نشستی    ز وحشت دل بدیشان باز بستی


همچنین مشاهده کنید