|
|
کتابالاخبار و الآثار در بيان سرما و گرما و فصول و فصاحت و آبيارى و امراض نباتات و معدنيات که اصل کتاب در دست نيست اما منتخبى از آن موجود است که در سنهٔ ۱۳۲۳ قمرى هجرى به توسط عبدالغفار معروف به نجمالدوله به ضميمهٔ اراشادالزّراعه 'هروي' و دو کتاب ديگر در علم زراعت در يک مجلد در تهران در مطبعهٔ سنگى به طبع رسيده است و در مقدمه گويد: 'اما بعد اين فوايد بر سبيل استعجال از کتاب آثار و اخبار نقل کرده مىشود تا خلايق را باشد که از اين بهره حاصل گردد و فىالچمله از فايدهٔ دنيائى و آخرتى خالى نخواهد بود و اللهالمستعان' .
|
|
و از متن کتاب معلوم مىشود که مؤلف مردى ذىنفوذ و صاحب قدرت و نافذ حکم بوده است و معاصر غازانخان نيز بوده، چه در صفحهٔ ۸۶ از آن کتاب در ذيل معرفت احول برنج گويد: 'و برنجى کوچک است که در هندوستان آن را کارند و اکابر مىخورند آن را سنته گويند و در زمان سلطان سعيد غازانخان جهة زرع خواسته بود کشتيم چون در موضع قوى گشته بود بلند شد و بخفت و برنداد، بعضى از آن تخم جهة امتحان چند دفعه پختيم طعم و بوى آن خوشتر از برنج معهود باشد' و در صفحه ۹۱ در زير عنوان 'کتان' گويد:
|
|
'هرچند کتان قونيه بدنام است و زود پاره مىشود ليکن آنچه باريک است و به شيوهٔ روسى مىبافتند، بسيار بهتر از روسى مىباشد، چندانکه شويند بهتر و نرمتر شود و تخم آن را در تبريز و سلطانيه کشته و رسته شد و مىبافند و بازديد شد' ديگر در صفحهٔ ۱۱۲ گويد: ' اين ضعيف بيخ زعفران به تبريز برد و از آنجا بسلطانيه کشتهاند بسيار بهتر از همدان شده' .
|
|
و از احاطهاى که به نباتات هر کشور از چين و هند و فرنگ و مصر اظهار داشته است و نيز پيداست که مؤلف آن کتاب مردى کثيرالطلاع بوده و دستگاهى داشته که بتواند از همه جا تفحص کند چنانکه دربارهٔ کاغذ و ابريشم چين و چاى اطلاعات بسيارى دارد و از آن جمله دربارهٔ 'چاي' گويد.
|
|
|
به اطلاع اطباء ما آن را 'شاه خلق' گويند به زبان منزى (۱) و ختائى 'چه' گويند و در بعضى ولايت چين باشد و در کوهها و صحرا و بيشههاء آن مىباشد، درخت آن به مقدار درخت مورد مىباشد، و برگ آن مانند برگ انار کوچکتر، و رنگ برگ آن تمامت سبز و برگ آن مىچينند و آن را پخته مىکنند و در آفتاب انداخته خشک کنند و چون نم بدان رسد (ظ: نرسد) چند سال قوت آن مىماند و آن را به تمامت ولايت چين و ختاى جهة متاع مىبرند، و بسيار خورند، و متاعى خوب و نفعى بسيار از معاملات آن حاصل شود و در ولايت هندوستان آن را زيادت نمىخورند و در چين و ولايت ختا تعلق دارد.
|
|
(۱) . مغولها چين جنوبى را 'منزى' مىگفتهاند (رجوع کنيد: جهانگشاى جلد ۱ ص ۲۱۱-۱۸۶-۱۴۵).
|
|
نوعى ديگر هست که درخت آن قدرى بزرگتر است و برگ او بزرگتر به مقدار برگ نارنج قدى کوچکتر، و خاص و خرجى دارد و آنچه خاص باشد مشک و کافور و چيزهاى ديگر با آن آميخته کنند و به هم زنند و عليحده مىباشد و آن را با آسيا خرد کنند مانند حنا و باراد (ظ: کارد) نيز ببرند و در کاغذها پيچند مهر بر آن زنند جهت تمغا، تا هيچکس بىتمغا نفروشد که او گناه کارست، و همچنان با کاغذ به ولايتها و متاعى بزرگ باشد و طعم و خاصيت آن يکى است، و در صحراها به مقاطعه نيست هرکه مىخواهد مىچيند و هرکه مىخواهد بنشاند مىتواند نشاند و هرجائى در گرمسير و سردسير بيايد، چه شهرى است در جنب خان بالغ و قاآن در آنجا کشته است و سردسير است، و گل اين درخت گل زرد به مقدار گل شفتالو مىباشد و تخم آن به مقدار نخودى و زرد رنگ است و چون خواهند که بکارند هم تخم و هم شاخ و هم بچهٔ او به هر نوع که نشانند مىگيرد، و آبى که از حمامت بيرون آمده باشد گنده شده در بُن آن مىکنند زود مىگيرد و بزرگ مىشود...' (صفحه ۵۴).
|
|
در اين کتاب علاوه بر ذکر اشجار و نباتات ميوهدار و زراعتى و بقولات و اسپر غمها و محصولات عمومي، ذکر گلهاى مختلف و تاريخ آمدن هر درخت و هر ميوه و هر گل و هر رُُستنى از پياز و اسپرغمها و غيره آمده، و طريق کشتن و باردادن و برداشت محصول و پيوند زدن و زياد کردن و بهبود و تحسين صناعى هر ميوه و مزروع و گل و طبع هرکدام و خواص طبى هر يک، و کبوتر دارى و دفع آفات نباتات و زراعت و فوائد بسيار ديگر را ذکر کرده است و از مهمترين کتبى است که هم استفادهٔ تاريخى و لغوى و طبى از آن مىشود و هم مىتوان از مجموع اين مشخصات که ذکر شد که گويا از تأليفات خواجه رشيدالدين و خلاصهٔ 'الاخبار و الآثار' اوست، مجموع صفحات اين رساله ۱۱۶ صفحه است.
|
|
رسالهٔ ديگرى بعد از اين رساله در مجموعهٔ نجمالدوله طبع شده است که عدهٔ صفحههاى آن ۶۲ است، مؤلف اين رساله هم نامعلوم است و سبک تحرير او با سبک رسالهٔ الخبار و الآثار مذکور يکى است و در اين رساله چند باب در معرفت هوا و باران و طلوع شعرى يمانى و ماه و تأثير هريک در زراعات و طريقهٔ زراعت و دفع آفات و غيره آورده است، اما اشاره به زمان تأليف و شخصيت و محل توطن مؤلف، چنانکه در رسالهٔ اولى ديديم، در اين يکى ديده نشد، تنها از لغت 'کوليدن' به معنى بيل زدن پاى درخت که مکرر استعمال کرده معلوم است که از مردم خراسان است چه در آن کشور لغت 'کُلّيدن' بضم اول و تشديد لام امروز به همين معنى متداول است (۲).
|
|
(۲) . در اين کتاب طريقهٔ پيوند شفتالود را با شاخ منحنى بيد که کمانوار هر دو سرش در زمين محکم باشد و شاخ باريک شفتالود را از آن بگذرانند به طريقى که دستور داده است و شفتالود آن بىدانه باشد ذکر مىکند و مىگويد تجربه شده است (ص ۳۸-۳۷).
|
|
|
- مفتاحالتفاسير: در بيان فصاحت قرآن و ترجمهٔ مفسران و بيان خير و شر و جبر و قدر و ابطال تناسخ (۱).
|
|
(۱) . گفتيم که در پايان تاريخ هند و حال ماکمونى رسالهاى در رد مذهب تناسخ آورده است.
|
|
- رسالهٔ سلطانيه
|
|
- لطايف الحقايق.
|
|
- بيان الحقايق
|
|
- توضيحات: شامل نوزده مراسله در مسائل کلامى و دينى و عرفاني.
|
|
- مجموعهٔ مکاتبات رشيدى: که حاوى بسى نکات ادبى و تاريخى است.
|