دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

عتاب اگر چه همان در مقام خونریز است


عتاب اگر چه همان در مقام خونریز است    ولیک تیغ تغافل نه آنچنان تیز است
دلیریی که دلم کرد و می‌زند در صلح    به اعتماد نگه‌های رغبت آمیز است
مریض طفل مزاجند عاشقان ورنه    علاج رنج تغافل دو روز پرهیز است
شدیم مات به شترنج غایبانه‌ی تو    به ما بخند که خوش بازیت به انگیز است
کنند سلسله در گردنش به زلف تو حشر    دلم که بسته‌ی آن طره‌ی دلاویز است
جگر زد آبله وز دیده می‌چکد نمکاب    که بخت شور به ریش جگر نمکریز است
رقیب عزت خود گو مبر که بردر عشق    حریف کوهکنی نیست آنکه پرویز است
به ذوق جستن فرهاد می‌رود گلگون    تو این مبین که عنان بر عنان شبدیز است
شدست دیده‌ی وحشی شکوفه دار و هنوز    در انتظار ثمر زان نهال نوخیز است


همچنین مشاهده کنید