دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

حکایت


طبیبی پری چهره در مرو بود    که در باغ دل قامتش سرو بود
نه از درد دلهای ریشش خبر    نه از چشم بیمار خویشش خبر
حکایت کند دردمندی غریب    که خوش بود چندی سرم با طبیب
نمی‌خواستم تندرستی خویش    که دیگر نیاید طبیبم به پیش
بسا عقل زورآور چیردست    که سودای عشقش کند زیردست
چو سودا خرد را بمالید گوش    نیارد دگر سر برآورد هوش


همچنین مشاهده کنید