دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

چو شمع شب همه شب سوز و گریه زانم بود


چو شمع شب همه شب سوز و گریه زانم بود    که سرگذشت فراق تو بر زبانم بود
شد آتش جگرم پیش مردمان روشن    ز خون گرم که در چشم خونفشانم بود
به التفات تو دارم امیدواریها    ولی ز خوی تو ایمن نمی‌توانم بود
ستم گذشته ز اندازه ورنه کی با تو    کدام روز دگر اینقدر فغانم بود
زبان خامه‌ی من سوخت زین غزل وحشی    مگر زبانه‌ای از آتش نهانم بود


همچنین مشاهده کنید